آیا بحران مالی جهانی پس از ۱۰ سال تکرار میشود؟
Micheal Jacobides:
در آغاز بحران اقتصادی جهانی ۱۰ سال پیش، بانکها یک تکان اساسی را شروع کردند. همزمان با اینکه آنها به دنبال ذخایر خارجی بودند، سرمایهشان بخش بسیار اندکی از کل داراییشان را تشکیل میداد. تا وقتی همه چیز خوب پیش میرفت، مشکلی وجود نداشت، اما با بروز مضیقه اعتباری و بحران مالی جهانی، منابع این ذخایر خارجی متوقف شد. بانکها تظاهر میکردند که این ریسک زودگذر است. در واقع آنها چشم خود را بر بازار بسته بودند. از آن زمان، دیگر اجازه داده نشد بانکها بیش از حد گسترش یابند و درگیر نوعی حماقت شوند که مثل رویال بانک اسکاتلند چند سال را در مخمصه بگذرانند. حالا این بحران پشت سر گذاشته شده است؛ اما در مورد اینکه در رکود اقتصادی بعدی چه اتفاقاتی رخ میدهد، نگرانیهایی وجود دارد و کارشناسان عمیقا اعتقاد دارند که رکود اقتصادی بعدی حتما رخ خواهد داد. در رکود جدید، محیط اعتباری متفاوت خواهد بود. قانونگذاران سختگیری بیشتری نسبت به بدهیهای بانکی نشان خواهند داد و دیگر به شرکتهایی که دچار دردسر شدهاند، وام نمیدهند. بنابراین، شاهد نسل جدیدی از بازیگران بالقوه خواهیم بود که برای گرفتن این وامها در بازار ثانویه درگیر شدهاند.
این شرایط، محیط را برای شرکتهایی که دچار مشکل شدهاند، اساسا تغییر میدهد. این شرکتها چگونه میخواهند وضعیت خود را تثبیت کنند؟ نتایج آنچه ایجاد شده را تا زمانی که شرایط دشوارتری پیش رویمان قرار نگیرد، نخواهید دید. این اتفاق کی رخ خواهد داد؟ مداخله پولی گسترده توسط بانکهای مرکزی به این معنی است که شرایط خیلی سالمی نداریم. فراموش نکنیم که بانکهای مرکزی در حال حاضر ۱۵ درصد اوراق قرضه معوقه را در ترازنامههای خود نگه داشتهاند که این بیسابقه است. بانکهای مرکزی به شدت از بازارهای سرمایه حمایت میکنند. نگرانی من این است که بحران مالی بعدی از آن بخش از صنعت خدمات مالی نشات بگیرد که تقریبا تاکنون نظارتی بر آن وجود نداشته است: یعنی واسطههایی که این روزها درگیر مسائلی شدهاند که در گذشته عمدتا در دست نهادهای ملی مهم بوده است. برخی از این واسطههای سرمایهای قطعا با مشکل مواجه خواهند شد. در ضمن، نگرانی دیگری که وجود دارد این است که در نتیجه پایین ماندن نرخ بهره، برخی از مشکلات اساسی که به بحران اقتصادی منجر شدند بازگشتهاند، ولی هنوز عواقب آن را حس نکردهایم. برخی وامهایی که در حال حاضر به شرکتهای بزرگ داده میشود را در نظر بگیرید. این وامها در بسیاری از موارد، بدون سندسازی یا تعهدات خاصی اعطا میشوند. یکی از این عواقب، تورم قیمت قراردادهای سرمایهگذاری خصوصی است که احتمال تخریب این سرمایهگذاریها را بالا میبرد. در آستانه بحران، نرخهای بهره به صفر رسید و بانکهای مرکزی شروع به خرید ابزارهای مالی کردند. این یعنی نقدینگی زیاد برای مصارف محدود وجود داشت. در نتیجه، در حال حاضر، در موقعیتی قرار داریم که وامها با شرایط خیلی سخاوتمندانهای مورد توافق قرار میگیرند و تضمینهای کافی برای آنها گرفته نمیشود. این شرایط همیشه نتیجه رضایتبخشی ندارد.وقتی به یک بیمار داروی قوی میدهید، به آن اعتیاد پیدا میکند. من فکر میکنم اتکا به سیاستهای پولی وابستگیهایی ایجاد کرده که هیچکس آن را پیشبینی نمیکرد.
Richard Portes:
مطمئنا سیستم مالی دنیا قویتر از ۱۰ سال پیش است. بانکها پایگاههای سرمایهای خود را ایجاد کردهاند. تضمینهای بانکی درون کشورها و بین کشورها بهتر شده و ما شاهد تضمینهایی هستیم که بانکداری خردهفروشی را از عمدهفروشی جدا میکند. همچنین پیشرفتی که در کاهش وامهای تسویه نشده حاصل شده را در نظر بگیرید. در اروپا بهطور واضح هنوز در برخی کشورها مثل ایتالیا، یونان و قبرس، مشکلاتی در این زمینه وجود دارد. اما بهطور کلی، پیشرفتهایی رخ داده است. هنوز نگرانیهایی وجود دارد؟ مطمئنا آسیبپذیری هنوز هست. دخالت بخش بانکداری سایه – یعنی صندوقهای پوششدهی ریسک، سرمایهگذاری خصوصی، صندوقهای بازار پول و امثال آنها – تا حدی در آمریکا کاهش یافته، اما در اروپا اینگونه نیست. طی دهه گذشته، صندوقهای قابل معامله در بورس رشد قابل توجهی کردهاند. هنوز مطمئن نیستیم این رشد چه اثری بر بازارها دارد. نگرانی که وجود دارد، احتمال رفتارهای دستهجمعی است: با سرمایهگذاریهای انفعالی اینچنینی، اگر شوکی رخ دهد، همه همزمان اقدام به خروج از این صندوقها میکنند.
به هر حال، حتی اگر یکجافروشی در بازارهای سرمایه رخ دهد، من فکر نمیکنم در مورد اثرات آن بر اقتصاد نگرانی چندانی وجود داشته باشد. تاریخ را بررسی کنید: تقریبا در همه موارد، وقتی بازار سقوط میکند، اثر اقتصادی آن نسبتا کم است. این اتفاق در مورد صندوقهای سرمایهگذاری و صندوقهای قابل معامله در بورس رخ میدهد، اما ماجرای اوراق قرضه فرق دارد، چون بین بازار اوراق قرضه و نرخهای بهره رابطه وجود دارد. مثلا، اگر قیمت اوراق قرضه خزانهداری آمریکا سقوط کند، اثر واقعی بر اقتصاد این کشور خواهد داشت. در اینجا صندوقهای قابل معامله در بورس وارد کار شده و کاهش قیمت اوراق قرضه دولتی آمریکا، اثری مثل یک گلوله برفی خواهد داشت. یک مشکل دیگر این است که برخی شرکتهای بیمه و صندوقهای بازنشستگی با مشکلات بزرگی مواجه هستند. اگر این شرکتها به بحران برسند، زندگی تعداد زیادی از مردم را تحت تاثیر قرار میدهند. البته چون اثر مسری ندارند، بحران سیستماتیک شکل نمیگیرد. جایی که نظر من با دیگران مخالف است، این است که من عقیده ندارم ما در آستانه ظهور یک رکود اقتصادی جهانی دیگر قرار داریم. نظریهای که وجود دارد این است که بعد از یک دوره طولانی که همه چیز خوب پیش رفته، مردم ریسکهای غیرعاقلانه را شروع میکنند و دست به کارهایی میزنند که آنها را آسیبپذیر میکند. ثبات موجود بذر بیثباتیای را که همه انتظارش را میکشند، میپاشد. این داستان دقیقا تکرار همان چیزی است که به بحران ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ منجر شد. اما من فکر نمیکنم تجربه، این تئوری را اثبات کند. ورود به یک رکود دیگر اجتنابناپذیر است. هم در اروپا و هم در آمریکا، دورههای زمانی طولانی وجود داشته که بعد از یک روند نزولی، رشد و پیشرفت رخ داده است؛ اما رکود بزرگ و جهانی به ندرت اتفاق میافتد. از نظر من، بزرگترین تهدیدهای فعلی دنیا سیاسی هستند. در ایتالیا، تهدید بدهی بخش دولتی بسیار جدی است و بار وامهای تسویه نشده هنوز بزرگ است. چین و هند وضعیت بسیار خوبی دارند و بهطور کلی من نسبت به وضعیت دنیا کاملا خوشبین هستم. ما از بحران ۲۰۰۹-۲۰۰۸ درسهای سختی گرفتیم و این یعنی از تکرار آنها اجتناب خواهیم کرد.
ارسال نظر