عادتهای عجیب نویسندگان: کارل گوستاو یونگ
سلام صبحگاهی به ماهیتابه و قوری
دو ساعت از صبح را به نوشتن اختصاص میداد و بعد از آن به نقاشی یا پیادهرویهای طولانی روی تپهها. ۱۰ شب وقت خواب بود. در جایی نوشته بود: «من در یولینگن درست وسط زندگی واقعی هستم، عمیقا خودم هستم. بدون برق میگذرانم و خودم اجاق و شومینه را آتش میکنم. غروبها چراغهای کهنه را روشن میکنم. آب لولهکشی وجود ندارد و از چاه آب میکشم. هیزم میشکنم و غذا میپزم. این کارهای ساده آدم را هم ساده میکنند و ساده بودن چقدر سخت است!» هیچ فرش یا کفپوشی در خانه یونگ نبود. برق یا تلفنی هم در کار نبود. گرمای خانه از تکههای هیزم تامین میشد و آشپزی هم روی اجاقی نفتی انجام میگرفت. فقط دست آخر یک تلمبهدستی کار گذاشتند که کار راحتتر باشد؛ همین! این خانه کارل گوستاو یونگ بود. درباره خانهاش نوشته بود: «اگر یک انسان قرن شانزدهمی به این منزل نقل مکان میکرد تنها چراغهای نفتی و کبریت برایش جدید بود. جز این راهش را بیهیچ مشکلی باز میکرد.» این خانه معروف بود به برج بولینگن که در قطعه زمینی دورافتاده نزدیک یکی از روستاهای سوییس، خودش آن را بنا کرده بود. یونگ برای فرار از زندگی شهری، زندگی در برج بولینگن را برگزید. در این مکان روزی ۸ تا ۹ ساعت بیمار میپذیرفت و مدام سخنرانی میکرد و برای شرکت در سمینارهای مختلف آماده میشد. او عاشق طبیعت و ارتباط روحی عمیق با همه موجودات زنده و تنهایی و آرامشی بود که طبیعت برایش به ارمغان میآورد. او اوقات زیادی را صرف تفکر، نوشتن، تعمق و کسب آرامش درونی میکرد و رابطه عمیق او با موجودات زنده و طبیعی در نقاشی و کار با چوب و سنگ تجلی مییافت. حیوانات را بسیار دوست داشت و همیشه سگش را همراه خود میبرد. غالبا از پیامهایی سخن میگفت که از طبیعت دریافت میکرد. یونگ به سایهها توجه زیادی میکرد و در برههای از زندگی زمان زیادی درباره سایهها فکر میکرد و در همان دوره مفهوم «سایه شخصیت» را مطرح کرد. واژه «سایه» را برای اشاره به بخشهایی از شخصیت به کار برد که به دلیل ترس، جهل، خجالت یا نبود عشق، طرد شدهاند. او معتقد بود سایه آن کسی است که شما نمیخواهید باشید. سایه شامل تمام آن ویژگیهای شخصیتی ماست که سعی در پنهان کردن آنها داریم. سایه شامل جنبههای منفی و تاریک و حتی شیطانی وجود ماست که از نظر خانواده، دوستان، جامعه و حتی خودمان قابل پذیرش نیست.