بهرهوری بالاتر با درک «تیپهای زمانی»افراد
شما که اصطلاحا آدم صبح هستید، این همه ترشرویی را درک نمیکنید. سرحال هستید و آماده یک گپ دلپذیر. احوالپرسی میکنید و میگویید «صبح چند کیلومتر دویدهام و کارهایی را که باید انجام شود فرستادهام. بهتر است پنج دقیقه در مورد آنها صحبت کنیم.»
چند ساعت میگذرد. حالا ساعت ۴:۴۵ بعدازظهر است و مغزتان کمکم دیگر نمیکشد. همکارتان که صبح ساکت بود، با اشتیاق وارد میشود و آماده است تا در مورد هر چه در ذهنش میگذرد صحبت کند. نگاه خستهای به او میاندازید و میگویید «مغزم دیگر کار نمیکند، گرسنهام و فقط میخواهم در خودم باشم تا ساعت کاری تمام شود.»
این اتفاقی عادی است که برخیها آدمهای صبح هستند و برخیها آدمهای بعدازظهر. آنها در زمانهای مختلف روز سطح انرژی متفاوتی دارند و این تفاوتها را دقیقتر از اکثریت افرادی که چرخه انرژی بینابینی دارند، تجربه میکنند.
اصطلاح علمی ریتم شبانهروزی منحصر به فردی که باعث میشود ما یا آدم صبح باشیم یا شب، «تیپ زمانی» (chronotype) نام دارد. مایکل بریوس، روانشناس بالینی و همکارانش، آدمهای شب را «گرگ»، آدمهای صبح را «شیر»، افراد بین این دو را خرس و افرادی که خواب سبک دارند را «دلفین» مینامند و ویژگیهای مختلفی برای آنها قائل هستند.
صرف نظر از اصطلاحاتی که برای این موضوع به کار میرود، چند واقعیت را میتوان در نظر گرفت:
• تیپهای زمانی منعکسکننده واقعیت روانشناسی چرخه خواب و بیداری، دمای بدن و سطح هورمونهای ملاتونین و کورتیزول در بدن شما هستند.
• اینکه افراد صبحها سرحال هستند یا بعدازظهر، انتخاب آنها نیست و یک ویژگی ذاتی است. اگرچه خلق و خوی افراد با توجه به سن آنها دچار تغییرات میشود.
• هیچ تیپ زمانیای ذاتا خوب یا بد نیست. فقط بین آنها تفاوت وجود دارد.
• آگاهی و پذیرفتن تیپ زمانی شما (و حتی دیگران)، باعث میشود بهرهوری خود را به میزان قابل توجهی بالا ببرید.
پس، با همکارانی که در مورد بهترین زمان انجام کار کاملا با شما متفاوت هستند، چگونه راه میآیید؟ در اینجا چند ایده به شما معرفی میشود.
۱- در مورد قوانین اصولی به توافق برسید
گاهی برخی کارها باید در زمان خاصی انجام شوند و نمیتوان آنها را به تعویق انداخت. اما در مواقعی که میتوان انعطاف به خرج داد، بهتر است کار را به زمان دیگری موکول کنید. مثلا اگر همکارتان بعدازظهرها سرحالتر است، بهتر است جلسات کاری را زودتر از ۱۰ صبح نگذارید. اگر یک همکار دیگرتان اول وقت سرحال است، بهتر است جلسات دیرتر از ۳:۳۰ بعدازظهر برگزار نشود؛ بهویژه اگر میخواهید در مورد موضوعات پیچیده صحبت کنید. برای کسانی که فرقی به حالشان نمیکند، هر ساعتی بین ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر مناسب است.
همچنین میتوانید برای برقراری ارتباطات، یکسری قوانین اصولی تعیین کنید. مثلا قبل یا بعد از یک ساعت خاص، میتوانید برای موضوعات مهم، از پیامک استفاده کنید.
۲- تجربه و حستان را منتقل کنید
افراد با تیپهای زمانی مختلف، در زمانهای مختلف به اوج انرژی و اشتیاق میرسند و بنابراین، تا طرف مقابلشان به زبان نیاید، متوجه نمیشوند در آن لحظه چه چیزی را تجربه میکند. قوانین اصولی مفید هستند، اما اگر همکار سحرخیزتان اول صبح بالای میزتان بود، بهترین کار این است که بگویید: «من تازه رسیدم و نیاز دارم کارهایم را جمع و جور کنم. خودم سراغت میآیم.»
یا اگر همکارتان از شما میخواهد در ساعت ۶ بعدازظهر تصمیم مهمی بگیرید و شما احساس خستگی و گرسنگی دارید، بهتر است بگویید: «خیلی شرایط مناسبی برای اینکه همین لحظه تصمیمگیری کنم ندارم. بگذار امشب را خوب استراحت کنم و فردا راجع به آن حرف بزنیم.»
وقتی به همکارتان میفهمانید که به او اهمیت میدهید، اما فعلا ظرفیت لازم برای هضم و حل درست موضوع را ندارید، به او حس تایید شدن میدهید و از تصمیمگیری فوری، صرفا به خاطر اینکه به گفتوگو پایان دهید، اجتناب میکنید.
۳- به هم احترام بگذارید
خودخواهانه است که فکر کنید روش کار شما بهترین است. «من ۵ صبح بیدارم و تا ۸ صبح ۲۰ تا کار مختلف را انجام میدهم. پس من بهترینم.» یا «من میتوانم تا نصف شب بیدار بمانم و کار کنم و در طول یک روز کارهایی را که برای شما یک هفته طول میکشد انجام دهم.»
هیچ روشی بهطور قطع بهترین نیست. یک روش میتواند فقط برای شما بهترین باشد. زمانی میتوانید موثر کار کنید که تفاوتها را بشناسید و برای آن احترام قائل شوید.
بنابراین، دفعه بعدی که وسوسه شدید دیگران را قضاوت کنید، صرفا به خاطر اینکه در زمانی که ایدهآلشان نیست صد درصد پتانسیل خود را نشان ندادهاند، به این فکر کنید چه احساسی دارید اگر از شما یک کار پیچیده را در بدترین زمان روز از نظرتان بخواهند. پس همین درک را در مورد دیگران داشته باشید.