ترس از تخم‌مرغ و پلیس

حتی گاهی بعضی از بازیگران فیلم‌هایش متوجه شده بودند که بعد از نوشیدن چای، فنجانش را روی شانه‌هایش می‌گذاشت. 

در حقیقت او با این کار خود را آرام می‌کرد چون نمی‌خواست ناامیدی‌اش را به بازیگران انتقال دهد.

لذت‌بخش‌ترین چیز برای هیچکاک این بود که هرروز  ساعت 6 به خانه برود و همسرش را درحالی که منتظرش بود ببیند. سپس با یکدیگر یک لیوان نوشیدنی بنوشند و او برایش مقداری شام آماده کند و هیچکاک  در آشپزخانه بنشیند و او را نگاه کند.

هیچکاک می‌گفت این همان چیزی است که باعث شده تا من اضافه وزن داشته باشم. او به‌شدت خجالتی و گوشه‌گیر بود. با مردم قاطی نمی‌شد و حتی در مواجهه با زن‌ها گیج و سردرگم می‌شد و نمی‌دانست چه بگوید.

هیچکاک که خود استاد مسلم ساخت فیلم‌های دلهره‌آور بود از اووفوبیا رنج می‌برد که نوعی فوبیا نسبت به اجسام بیضی شکل مثل تخم‌مرغ است. اگر در رستوران برای او تخم‌مرغ سرو می‌کردند، حال هیچکاک به‌شدت بد می‌شد. می‌گفت تخم‌مرغ به نظر یک چیز سفید رنگ است که میان آن تهی نیست و موجودی زرد رنگ ممکن است هر لحظه از آن بیرون بیاید. هیچکاک حافظه فوق‌العاده‌‌ای داشت. او اسم و آدرس همه خیابان‌های نیویورک را به خاطر داشت و می‌توانست به‌راحتی تمام شماره‌های دفترچه تلفن را به‌خاطر بسپارد، او در تمام دوران زندگی‌اش از پلیس‌ها می‌ترسید و به همین دلیل داستان بسیاری از فیلم‌هایش بر اساس ترس از یک اتهام ناعادلانه بود.هیچکاک از فیلم‌های خودش هم می‌ترسید. او در این‌باره گفته بود: «من از فیلم‌های خودم می‌ترسم. هیچ‌وقت آنها را تماشا نمی‌کنم. نمی‌دانم مردم چطور طاقت دیدن شان را دارند.»

در یک مصاحبه در جواب تاثیر فیلم‌های خشونت‌آمیز بر مردم گفته بود: یک‌بار در جایی خواندم که یک مرد که سه زن را به قتل رسانده، قبل از کشتن سومین زن فیلم «روانی» من را دیده است، خب من می‌خواهم بپرسم او قبل از کشتن دومین زن چه فیلمی ‌دیده بود؟ شاید قبل از کشتن اولین زن هم یک لیوان شیر خورده باشد، حتما آن وقت باید خوردن شیر را ممنوع کنیم؟!