عادتهای عجیب نویسندگان: ارنست همینگوی
عاشق شکار و ماهیگیری و هیجان
همینگوی در مصاحبه ای با پاریس ریویو در سال ۱۹۵۸ گفت: «صبحها بلافاصله پس از طلوع خورشید دست به قلم میشوم، چون هیچ کس نیست مزاحمتان شود. هوا خنک یا حتی سرد است و در حین نوشتن گرم میشوید. بعد هرچه را که نوشتهاید، میخوانید. آن قدر مینویسید تا به جایی برسید که هنوز موتورتان روشن است و میدانید بعدش چه اتفاقی میافتد و بعد از آن میکوشید باقی زندگیتان را پیش ببرید.» از دیگر عادتهای عجیبش این بود که ایستاده مینوشت. روی برگههایی که بر تخته شاسی چسبانده بود مینوشت بعد اگر کار خوب پیش نمیرفت، کاغذها را رها میکرد و سراغ ماشین تحریر میرفت. همینگوی ۶۲ سال زندگی کرد و در این مدت چهار بار ازدواج کرد و سه بار طلاق گرفت ولی همیشه عادت داشت زندگی اش را با گربهها بگذراند. با یکی از گربههایش ۱۱ سال زندگی کرد ولی در نامهای برای دوستش ایوانچیک تعریف میکند که چطور مجبور شد با دست خودش گربهاش«عمو ویلی» را که در تصادف با یک ماشین سواری آسیب دیده بود خلاص کند. ارنست ماجرای مرگ عمو ویلی را اینطور روایت میکند: «من قبل از این گاهی مجبور بودهام به آدمها شلیک کنم، اما نه به کسی که ۱۱ سال او را میشناختم و دوستش داشتم، نه به کسی که با دو پای خرد شده از درد خرخر میکند».