آشپزان ناصری
امینالسلطان و مردها، پیشخدمتها، اسمعیل بزاز و اتباعش با هرکس بود آمدند، سازندهها ساز زدند، موزیکانچی موزیک زد، خیلیخیلی از هر حیث خوش گذشت. اسمعیل بزاز چند بازی خوب درآورد، خیلی مردم را خنداند، اشخاصی که دور تا دور نشسته و بادمجان پوست میکردند از قرار تفصیل ذیل است: امینالسلطان، عزیزالسلطان، عزالدوله، اعتمادالسلطنه، پسرعزالدوله، امینالسلطنه، جلال الملک، شیخالاطباء، اما اعتمادالسلطنه را هیچ سال دیگر ندیده بودیم بادمجان پوست کند، امسال آمده و بادمجان هم پوست کند. فوریه هم همینطور بادمجان پوست میکند. خان محقق، حکیمالممالک بودند. به خان محقق کلچه تن پوشی مثل معمول همه ساله دادیم پوشید. حکیمالممالک هم قصیده ساخته بود، به او هم یک سرداری تن پوش دادیم. به اعتمادالحرم هم یک سرداری تن پوش دادیم، آقا دایی هم لقب گرفته، اعتمادالحضرت شده است، او هم پادویی میکرد، عزیزالسلطان هم ماشاءالله زیادتر از همه بادمجان پوست کند. قدری آنجا تماشا کردیم، بعد آمدیم دیوانخانه ناهار خوردیم. بعد از ناهار هم که دوباره رفتیم دیدیم همان اشخاصی که بودند هستند، باز ساز میزنند و میخوانند، نشستیم، یکی دو بازی دیگر هم اسمعیل بزاز درآورد. خیلی خوب روزی بود و بسیار خوش گذشت. یک جبه ترمه هم به مصباح الملک خلعت داده شد.
- از خاطرات ناصرالدین شاه، ۲۷ ذیحجه ۱۳۰۷ق – شهرستانک.