مدیریت حرفهای در بنگاههای اقتصادی رقابتپذیر
معمولا ضعف در رقابتپذیری یک بنگاه، بیماری مزمنی است که ممکن است بهرغم وجود، تا مدتها علائم روشنی از آن مشاهده نشود. اما به محض اینکه بنگاه اقتصادی در شرایط رقابتی سختتر یا نوسانات محیطی شدیدتری قرار میگیرد، ناگهان بهصورت کاهش سهم بازار یا کاهش حاشیه سود یا کاهش شدید نقدینگی یا انواع دیگری از این مشکلات، نمایان شده و ناگهان مدیران بنگاه اقتصادی، ساختار و کسب و کار خود را در گرداب نزول و ورشکستگی مییابند. اینکه چنین اتفاقی در یک بنگاه با ساختار و مدیریت سنتی رخ دهد، موضوعی بسیار محتمل و طبیعی است.
اما بسیاری از بنگاههای اقتصادی بهرغم اهتمامی که برای سازماندهی، تجهیزات، نرمافزار، سختافزار و نیروی انسانی صرف میکنند، نیز، به این مشکل مبتلا شده و در مسیر افول قرار میگیرند. چیزی که ذهن مدیران این بنگاهها را مشغول میکند، دلیل قرار گرفتن در این شرایط است؛ چراکه گمان میکنند، این مشکلات، تنها مختص بنگاههای سنتی است که از روشهای مدیریتی روز بیبهرهاند. دلیل این موضوع در سطحی بالاتر از بهکارگیری ابزارهای مدیریتی نهفته است؛ یعنی سطح تصمیمگیری بنگاه اقتصادی که نوع ابزارها و راهکارهای مدیریتی و البته زمان و نحوه بهکارگیری آنها را تعیین میکند. این جایگاه همان بخشی است که خرد یا تصمیمگیری درست، تاثیرات خود را در آن نشان میدهد. بهعنوان مثال، داروخانهای را در نظر بگیرید که گرچه تمام داروهای آن به درستی تولید شدهاند، اما برای هر بیمار، فقط استفاده از گروهی از آنها- آن هم در محدوده زمانی خاص و با روشی مشخص- مفید خواهد بود. دنیای مدیریت مدرن نیز مانند داروخانهای است که در آن انواع راهکارها، ابزارها، الگوها، مدلها و روشهای مدیریت و برنامهریزی تنظیم شده و برای عبور از شرایط سخت، همچنین پیشرفت و موفقیت بنگاهها، ارائه میشود، اما استفاده از این مجموعه بزرگ -همانطور که استفاده از داروخانهها مستلزم داشتن دانش عمیقی از پزشکی یا تجویز یک پزشک حاذق است- نیاز به تجویز درست و تخصصی دارد. اینکه از چه روش، راهکار یا ابزار مدیریتی، درچه زمانی و چگونه باید استفاده شود، تصمیمی است که نیازمند تسلط کامل بر مبانی و تئوریهای مدیریت است. یعنی بنگاه اقتصادی باید حتما در سطح انتخاب و تصمیمگیری خود نسبت به ابزارها و نحوه اجرای کسب و کار خود، از دانش عمیق نسبت به این راهکارها بهره برد تا تصمیمات و برنامههای تنظیم شده، به درستی انتخاب و اجرا شوند. غالب بنگاههای اقتصادی، مرحله تجویز را بدون بهرهگیری از دانش عمیق و تنها بر اساس شنیدهها طی میکنند.
یعنی راهکارهای مدیریتی، همچنین زمان و روش اجرای آن را بهطور غیرتخصصی یا نهایتا تجربی انتخاب کرده و سپس اجرای آن را به عهده متخصصان میگذارند. در این حالت حتی اگر راهکار به درستی اجرا شود لزوما کارآیی مطلوبی نداشته و تاثیری در افزایش سطح رقابتپذیری بنگاه نخواهد داشت. برای تحقق این موفقیت، لازم است مدیران و مالکان تصمیمگیرنده بنگاههای اقتصادی، یا خود دارای دانش تخصصی و تسلط عمیق نسبت به راهکارهای مدرن مدیریتی باشند، یا از مشاوران مسلط بر ابزار و تصمیمسازی مدیریتی بهره برند. تجربه نگارنده در زمینه مشاوره بنگاههای اقتصادی، نشان میدهد که از این دیدگاه میتوان مدیران بنگاههای اقتصادی را به چند دسته تقسیم کرد: دسته اول؛ مدیرانی که اساسا دانش را به رسمیت نشناخته و مدیریت را موضوعی تجربی میدانند و در نتیجه راهکارهای خود را بر اساس آزمون و خطا انتخاب میکنند. دسته دوم؛ مدیرانی که اهمیت دانش مدیریت را به رسمیت میشناسند و حتی به مطالعه کتب مدیریتی ابراز علاقه میکنند اما در میدان مدیریت کسب وکار یا بنگاه اقتصادی خود، مانند گروه اول – بدون بهرهگیری از دانش مدیریت اجرایی- بهطور شخصی و تجربی، تصمیمگیری میکنند. دسته سوم؛ مدیرانی که با درک اهمیت دانش مدیریت، فرصت و زمان لازم برای کسب آن را داشته و در دورههای عالی مدیریتی – در میانمدت یا بلندمدت – تا دانش کاربردی خود را تا حد امکان گسترش داده و از این مجرا کیفیت تصمیمگیری در بنگاه خود را افزایش میدهند. دسته چهارم؛ مدیرانی که درک درستی از اهمیت مدیریت مدرن داشته ولی فرصت و امکان تحصیل عمیق و طولانیمدت در این زمینه را ندارند و به همین جهت، تصمیمات اجرایی بنگاه خود را با همکاری مشاوران خبره و مسلط مدیریتی اتخاذ میکنند؛ یعنی سطح تصمیمگیری بنگاه خود را با هزینه اندکی، به بالاترین سطح دانش مدیریت روز مجهز میکنند. طبیعتا بنگاههای اقتصادی که در کوران تغییرات گسترده محیطی و رقابت شدید بازار امروز، دوام آورده و پیشرفت میکنند – و درحقیقت از سطح رقابتپذیری بالاتری برخوردارند- بنگاههایی هستند که مدیران آنها، در دستههای سوم و چهارم قرار میگیرند. موضوع مهم رقابتپذیری در بندهای ۳ و ۸ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی نیز مورد تاکید قرار گرفته است.
ارسال نظر