وزارت اقتصاد بررسی کرد
فاصله مشارکت زنان از استاندارد جهان
جایگاه زنان در اقتصاد جهان
هیچگاه در طول تاریخ مخصوصا در کشورهای درحال توسعه، زنان نتوانستهاند جایگاه واقعی خود در اقتصاد را پیدا کنند. افزایش نقش زنان و مشارکت واقعی آنها، با توجه به این نکته که این گروه نیمی از جمعیت کشورها را تشکیل میدهند، علاوه بر بهبار آوردن سود اقتصادی میتواند منافع اجتماعی زیادی را نیز برای کشور به ارمغان بیاورد. مطالعات نهادهای بینالمللی از جمله صندوق بینالمللی پول نشان میدهد بسیاری از نارساییهای شاخصهای اقتصاد کلان کشورهای درحال توسعه در صورت مشارکت کامل زنان، بهبود خواهد یافت. با توجه به اهمیت این موضوع مروری بر وضعیت زنان در اقتصاد جهان و اقتصاد ایران، میتواند راهگشای برنامهریزی بهتر برای آنها باشد. حتی بعد از انقلاب صنعتی و تحول بزرگی که هم در ابزار تولید و هم در ساختارهای سیاسی شکل گرفت وضعیت زنان نسبت به قبل بهبود نیافت. همچنان در بسیاری از کشورها دستمزد زنان بسیار پایینتر از مردان بود. این شرایط نابرابر حتی تا دهههای اخیر نیز ادامه داشت، تا حدی که طبق مطالعهای که در دهه ۹۰ میلادی انجام شده بود، اگرچه حدود دوسوم ساعات کار جهان مربوط به بانوان بود، اما تنها ۱۰ درصد از درآمد به آنها میرسید. علاوه بر این آمارها، سهم ۷۰ درصدی زنان از افراد بیسواد جهان و سهم کمتر از یک درصدی آنان از کل ثروت جهان، نشاندهنده اوضاع نابرابر برای نصف جمعیت جهان است. در دهههای اخیر اما تا حدودی مشارکت زنان در عرصه اقتصاد جهانی افزایش یافته است، با اینکه در بسیاری از کشورها هنوز اوضاع رضایتبخش نیست. نهایتا نقش مهم زنان در رشد بلندمدت اقتصادی سبب شده است، تا افزایش نقش این گروه در دستور کار سازمانهای بزرگ جهانی از جمله سازمان مللمتحد و یونیسف قرار بگیرد. در ایران اما فرآیند حضور زنان در اقتصاد با دههها تاخیر از اقتصاد جهانی آغاز شد. اما اکنون وضعیت حضور زنان در اقتصاد چگونه است و آمارها در اینباره چه میگوید؟
نرخ مشارکت؛ وضعیت مناسب دهه ۸۰
یکی از شاخصهایی که گسترش حضور زنان در سطح اقتصاد و جامعه را به تصویر میکشد، نرخ مشارکت اقتصادی زنان و نوسان آن در سالهای اخیر و در ضمن مقایسه آن با نرخ مشارکت مردان است. مرور روند نرخ مشارکت زنان در ۲۰ سال گذشته نشان میدهد که بهطور کلی میتوان گفت نرخ مشارکت بهجز برخی از سالها روندی افزایشی داشته است. درحالیکه نرخ مشارکت در سال ۱۳۷۵ فقط ۱/ ۹ درصد بوده است، بعد از ۱۰ سال نرخ مشارکت در میانه دهه هشتاد به ۴/ ۱۶ درصد رسید. مقداری که تا این زمان رکورد بالاترین نرخ مشارکت زنان در کشور است. اما بعد از آن نرخ مشارکت زنان با عقبگردی در سال ۹۰ به رقم ۶/ ۱۲ درصد رسید و بعد از آن در دهه جاری به جز برخی از سالها، روند نرخ مشارکت بانوان صعودی بوده است؛ بهطوریکه در سال ۱۳۹۷ نرخ مشارکت به ۱/ ۱۶ درصد رسیده است.
بهبود وضعیت نسبی زنان
نمیتوان تنها با مرور نرخ مشارکت زنان، به تصویر کامل و روشنی از سهم آنها در اقتصاد کشور دست یافت. در کنار نرخ مشارکت زنان، باید دید که وضعیت نسبی مشارکت آنها در مقابل مردان به چه صورت بوده است. نرخ مشارکت مردان در بازهای که مرور شد- یعنی از سال ۷۵ تا ۹۷- بهصورت کلی روندی صعودی داشته است، اما میتوان گفت سرعت رشد نرخ مشارکت مردان کمتر از سرعت رشد نرخ مشارکت زنان بوده است؛ بهطوریکه در سال ابتدایی این بازه یعنی ۱۳۷۵ نرخ مشارکت مردان ۸/ ۶۰ درصد بوده است و طی روندی صعودی این نرخ در سال ۹۷ به ۸/ ۶۴ درصد رسیده است. البته باید به این نکته توجه داشت یکی از دلایل سرعت رشد مشارکت مردان، بالا بودن نرخ آنها بهصورت مطلق است. حال میتوان با مقایسه نسبت مشارکت مردان به زنان، توضیحی بهتر از مقایسه این دو گروه ارائه داد. شاخص «نسبت مشارکت اقتصادی مردان به زنان» طی این بازه روندی کاهشی داشته است؛ این موضوع نشان میدهد زنان توانستهاند حضور خود را در اقتصاد دیکته کنند. درحالیکه در سال ۱۳۷۵ حضور مردان در اقتصاد بیش از ۶ برابر (۷/ ۶ برابر) حضور زنان بوده است، طی دو دهه این شاخص با روندی کاهشی به چهار برابر در سال ۹۷ رسیده است. از مهمترین عواملی که درمورد افزایش مشارکت زنان در اقتصاد از آن یاد میشود، افزایش سن ازدواج، کاهش نرخ باروری، افزایش نرخ ورود زنان به تحصیلات ابتدایی و دانشگاهها، ارتقای سطح استاندارد زندگی و درضمن نیاز به افزایش درآمدهای خانوار و تحولات فرهنگی و اجتماعی است.
وضعیت نامطلوب در مقیاس جهانی
آمارها نشان میدهد با اینکه وضعیت زنان درحوزه اقتصاد در کشور تا حدودی نسبت به دهههای قبل بهبود یافته است، اما هنوز فاصله بسیار معناداری با کشورهای پیشرفته و حتی کشورهای در سطح ایران دارد. درحالیکه نرخ مشارکت زنان در کشورهای توسعهیافتهای مانند ژاپن، نروژ و کانادا حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد است، طبق این آمار در سال ۲۰۱۸ نرخ مشارکت زنان در ایران ۸/ ۱۶ درصد بوده است. این نرخ در ترکیه که بیشتر به اقتصاد ایران مشابهت دارد، ۵/ ۳۳ درصد است که حدودا دو برابر شاخص ثبت شده در ایران است. این درحالی است که نرخ مشارکت مردان در کشور تقریبا برابر با این کشورهاست. از طرفی نرخ بیکاری زنان در ایران نیز بسیار بالاتر از این کشورهاست. نرخ بیکاری زنان ایرانی ۱/ ۲۰ درصد اعلام شده است؛ این نرخ حدود ۱۰ برابر نرخ بیکاری زنان ژاپنی و ۷/ ۵ برابر نرخ بیکاری زنان نروژی است. نرخ بیکاری زنان مالزی ۶/ ۳ درصد است که کمتر از یکپنجم نرخ بیکاری زنان ایرانی است. تمامی این آمارها نشان میدهد، ایران هنوز فاصله زیادی تا رسیدن به سطح استاندارد جهانی در حوزه اقتصاد زنان دارد.
وضعیت آموزش زنان
شاخص مهم دیگری که حضور فعال و مطلوب زنان در سطح یک جامعه را مشخص میکند، تعداد دانشآموختگان تحصیلات دانشگاهی و تکمیلی است. دادهها نشان میدهد که تعداد دانشآموختگان زن در طول این سالها، در کشور افزایش چشمگیری داشته است. طی دو دهه اخیر تعداد فارغالتحصیلان زن از دانشگاههای کشور روندی صعودی داشته است. درحالیکه در سال تحصیلی ۷۵ تعداد دانشآموختگان زن حدود ۲۷ هزار نفر بوده است، ۲۰ سال بعد (سال تحصیلی ۹۶-۹۵) این تعداد به ۳۲۲ هزار نفر رسیده است. این آمار به این معنی است که زنان رشد ۱۲ برابری را در زمینه تحصیلات تکمیلی طی دو دهه داشتهاند. در کنار این دادهها ذکر این نکته مهم است که تعداد کل فارغالتحصیلان کشور در همین دوره ۹ برابر افزایش یافته است و این موضوع نشان میدهد که سهم زنان از دانشگاههای کشور افزایش یافته است. با انجام محاسبات مشخص میشود که سهم زنان در ابتدای این بازه ۳/ ۳۲ درصد بوده و این مقدار در سال تحصیلی ۹۶-۹۵ به ۴/ ۴۱ درصد رسیده است. سال تحصیلی ۸۵-۸۴ نیز سهم زنان در دانشگاههای کشور با ۴/ ۵۰ درصد به بیش از نصف رسیده است که این بالاترین مقدار این شاخص در این دو دهه است. این افزایش از طرفی معلول عدم محدودیت زنان در تحصیل در رشتههای مختلف اعم از رشتههای فنی و مهندسی است و از طرف دیگر میتواند منشا یک سوال مهم باشد.
عدم تناسب بازار کار با نیاز زنان
با توجه به اینکه هنوز سهم مشارکت زنان بسیار پایینتر از مردان کشور است، چه مکانیزمهایی برای استقبال از این حجم فارغالتحصیلان دانشگاهی زن در بازار کشور تعبیه شده است؟ آمارها نشان میدهد تعداد کارهای ایجاد شده به هیچوجه متناسب با این افزایش حجم زنان دانشگاهی نبوده است. آمارهای بیکاری زنان دارای تحصیلات عالی حاکی از روندی صعودی است. طی دهه گذشته نرخ بیکاری این گروه از ۷/ ۱۶ به ۱/ ۲۸ درصد در سال ۹۷ رسیده است. نرخ بیکاری مردان تحصیلکرده در سال مشابه ۹/ ۱۲ درصد بوده است. این دادهها نشان میدهد گذراندن سطوح بالای تحصیلی، تضمینی برای اشتغال زنان نیست. مقایسه نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات عالی با کشورهای منتخب نیز حاکی از تفاوت معنیدار این شاخص است. نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده حدود ۱۰ برابر میانگین همین نرخ در کشورهایی مانند نروژ، ژاپن، کانادا و مالزی است. در ترکیه نیز نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات پیشرفته در سال ۲۰۱۷ معادل ۹/ ۱۷ درصد بوده است، درحالیکه در همین سال، نرخ بیکاری در ایران ۱/ ۳۰ درصد گزارش شده است.