بازارها، حوزه یادگیری اجتماعی
این مقالهها را بهزحمت میتوان در سه گروه دستهبندی کرد. اولین گروه مقالاتی هستند درباره ماهیت اقتصاد، دومین گروه مقالاتی که عموما مقالات «شناختی» خوانده میشوند و بعد از آن، سه مقاله هایک در باب مجادله محاسبه سوسیالیستی. هر مقاله هایک که مستقیما به بحث درباره کینز و گفتوگو درباره اقتصاد کلان در دهه ۱۹۳۰میپردازد، از این مجموعه غایب است؛ که عجیب مینماید. بیشتر این مقالات در کتاب سود، بهره و سرمایهگذاری، در سال ۱۹۳۰، منتشر شدهاند.
مقالههای فردگرایی: درست و نادرست، و واقعیتهای علوم اجتماعی که مقدمات مهمی در ورود به اندیشه نظم اختیاری و ذهنیتگرایی بهدست میدهند، در گروه نخست جای گرفتهاند. مقالههای فردگرایی واقعیتهای علوم اجتماعی که مقدمات مهمی در ورود به اندیشه نظم اختیاری و ذهنیتگرایی بهدست میدهند، در گروه نخست جای گرفتهاند. اولین مقاله فردگرایی در نظر اندیشمندانی مانند آدام اسمیت و دیوید هیوم را که درکی ملایمتر و کمتر عقلایی از فردگرایی دارند، از مکتب عقلگراتر روسو و دیگران که قدرت بیاندازهای از خلق و کنترل جهان اجتماعی به فرد میدهد، تفکیک میکند. هایک میگوید سنت اسمیت-هیوم معتقد است از آنجا که ابنای بشر از شناخت محدودی برخوردارند، برای اینکه این شناخت را در دسترس دیگران قرار دهیم، آزادی ضروری است. در مقابل، انتظار زیادهازحد عقلگرایان از عقلانیت انسان به تخریب و تهدید آزادی فردی انجامیده است.
مقاله دوم به اقتصاددانان و در مقیاس عامتر دانشمندان علم اجتماع، یادآور میشود که واقعیتهای جهان اجتماعی باورها و مشاهدات افراد هستند. هر تبیین مناسبی از پدیدههای اجتماعی، مانند پدیدههای بازار، باید با چگونگی درک افراد از جهان آغاز شود. این بدین معنی نیست که جهان چیزی جز افراد نیست، بلکه میگوید توضیح سازمانها و نتایج اقتصادی باید از افراد شروع شود.
مقالات «شناختی» مهمترین مقالات این کتاب برای اقتصاددانان اتریشی مدرن هستند. هایک در اقتصاد و شناخت، میگوید بازارها ماهیتا فرآیندهایی در حوزه یادگیری اجتماعی هستند. مردم در بازار تلاش میکنند انتظارات خود را با یکدیگر هماهنگ کنند. به این معنی که سعی میکنند تا جای ممکن از نگاه دیگران نسبت به جهان اطلاع یابند. مقاله کارکرد شناخت در جامعه، توضیح میدهد چطور قیمتها با قرار گرفتن در جایگاه نمایندگان شناختی که رفتار ما را هدایت میکنند، مشکل هماهنگی انتظارات را حل میکنند. هایک در معنای رقابت، گامی فراتر میگذارد و نشان میدهد چطور الگوی استاندارد «موازنه کاملا رقابتی» با این پیشفرض که مردم دانش و شناخت کامل دارند، بهکل صورتمساله را پاک میکند. هایک معتقد است مفهوم اتریشی رقابت درمعنای فرآیند و نه یک وضعیت تعادل، آشکارا توضیح میدهد که چطور رقابت نظام قیمتها را در جهت تسهیل رسیدن به شناخت هدایت میکند.
این دیدگاهها در سه مقالهای که به برآورد عقلانی تحت سوسیالیسم میپردازند هم دیده میشوند. هایک در اینجا، بهویژه در سومین و آخرین مقاله، ادعا میکند گرایش تعادلی اقتصاد، اقتصاددانان را گمراه میکند و به این تفکر میرساند که کار یک هیات برنامهریزی مرکزی - قیمتگذاری و تخصیص کالاهای سرمایهای- دشوارتر از وظیفهای نیست که پیش روی بازار قرار میگیرد. در الگوهای «سوسیالیستهای بازارباور» اندیشمندانی مانند اسکار لانگه فرض بر این قرار میگیرد که [نهاد برنامهریزی مرکزی] مجموعهای تعادلی از قیمتهاست، یعنی درست همان کاری که گمان میشد بازار انجام میدهد. پس چرا شرایط الگویی کاملا رقابتی را در بنگاههای اقتصاد سوسیالیستی پیاده نکنیم؟
این مجموعه مضامین، شالوده رویکرد اتریشی مدرن است و در سومین کتاب مهم قرن بیستم بود که ترکیب مضامین میززی و هایکی نخستین بار به بار نشست.