تغییر میانجی‌گری به نفع ایران؟

ایران نیز بعد از خروج آمریکا،  به کشورهای عضو برجام نسبت به پایبندی به تعهدات هشدار داد و نیروهای نظامی آمریکا در منطقه را تروریست اعلام کرد و هیچ امتیازی در برابر تهدیدها و تحریم‌ها نداده است. استراتژی آمریکا انزوا و در تنگنا قرار دادن ایران برای وادار کردن آن به انجام رفتاری شبیه کره‌شمالی است. در حالی که کشورهای عربستان و اسرائیل بر آتش منازعه می‌دمند، ژاپن متحد استراتژیک آمریکا برای آوردن امتیازها و تهدیدات میانجی شده است. در ادامه سعی می‌شود بر اساس ادبیات تخصصی علوم سیاسی وضعیت تشریح شود.

غیبت سازه‌انگاری: آمریکا در سیاست خارجی سنت واقع‌گرا دارد و سعی می‌کند با برقراری موازنه از همه طرف امتیازات اقتصادی و سیاسی بگیرد. حتی دوستان و هم‌پیمانان این کشور از طلب پول، درخواست‌های نفتی و دادن پایگاه نظامی در امان نیستند. آمریکا به‌صورت عریان پول، شهرت، اعتبار، پایگاه، نفوذ و قدرت قابل محاسبه طلب می‌کند. ایران از سوی دیگر در سیاست خارجی آرمان‌گرا است؛ یعنی دفاع از مسلمانان، مستضعفین و پایبندی به اخلاق و انسانیت را اعلام می‌کند. ایران اعتقاد دارد حضور آمریکا در منطقه و فعالیت‌های اسرائیل مخل امنیت خلیج فارس و خاورمیانه است. این دو بازیگر به علت داشتن پارادایم‌های متفاوت نمی‌توانند با یکدیگر گفت‌وگو کنند؛ چون اشتراک مفاهیم ندارند. رویکرد سازه‌انگاری که منافع مادی و اعتبار هویتی را در ترکیب یکدیگر تحلیل می‌کند، توانایی بهتری برای حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات دارد. سازه‌انگاری از یکسو اقتصاد، توان نظامی و عناصر ماتریالیستی را دارای اهمیت می‌داند و از سوی دیگر هویت، اعتبار، حیثیت و سازه‌های بین‌الاذهانی را مهم می‌داند. استراتژیست‌های دو کشور با رویکرد سازه‌انگارانه نتایج بهتری کسب خواهند کرد و از وضعیت امتناع گفت‌وگو خارج خواهند شد. در شرایط فعلی پارادایم رئالیستی و ایده‌آلیستی آمریکا و ایران رابطه تباین دارند و هر گونه اشتراک مفهومی در وضعیت سلبی است.

وزنه شبه پیرامونی ایران در منطقه: ایران کشوری نیمه پیرامونی است به نحوی که جمعیت، وضعیت جغرافیایی و سطح نیروی انسانی امکان جهش از کشور شبه پیرامونی به مرکزی را فراهم ساخته است. تمام تلاش بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی سرکوب و فرسایش قدرت ایران جهت تنزل دادن کشور از نیمه پیرامونی به پیرامونی است. ایران همانند عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و کره شمالی نیست که بتوان با آن رفتارهای پیرامونی انجام داد. ترامپ همانند بوش گمان می‌کند ایران کشوری پیرامونی است به نحوی که با تحریم، تهدید به جنگ و فشارهای سیاسی می‌تواند آن را به سمت تبدیل به دولتی شکننده سوق دهد. تاب‌آوری ایران با توجه به همبستگی ملی، جغرافیای گسترده و محافظت شده، منابع طبیعی و سطح بالای نیروی انسانی، بالا است. در دوره معاصر از مشروطه به بعد شکاف‌های قومیتی و فرقه‌ای مهار شده و افزایش تحصیلات و شهرنشینی، تداوم بخش هویت ملی ایران بوده است. وزنه سنگین نیمه پیرامونی ایران می‌تواند کشور را در سطح هند، برزیل، آرژانتین، روسیه و چین قرار دهد. ایران عمق استراتژیک به لحاظ منابع شیعی، ایرانی، اسلامی و انقلابی دارد که با فعال کردن آنها همزیستی و صلح پایدار را رقم خواهد زد. نیاز به نقشه نهادی و معرفتی و فعال‌سازی منابع هویتی ایران است تا در قلمرو کشورهای نیمه پیرامون رو به بالا حرکت کرد. طبیعی است کشورهای منطقه و بازیگران بین‌الملل اگر احساس خطر کنند و منافعی از قدرت‌گیری ایران کسب نکنند، مانع ایجاد می‌کنند. اشتراک منافع، فعال‌سازی کمربندهای اقتصادی و ترویج زیست مسالمت‌آمیز می‌تواند کشور را از خطر پیرامونی شدن حفظ کند.

امکان‌های خلق بازی: رویکرد بازی‌های ساده و قابل پیش‌بینی که اغلب شانس در آنها نقش مهمی دارد عامل مهمی در از دست دادن منافع ملی است. سیاست همچون بازی شطرنج است که باید در آن همه احتمال‌ها را دید و برای آن برنامه داشت. از جنگ تا صلح، از امتیاز دادن تا مقاومت کردن با سطوح کمی و حفظ عمق استراتژیک می‌توان بازی سیاست خارجی را شکل داد. منابع معرفتی ایران اگر دارای سازوکار اجرایی و مکانیسم‌های سیاسی نباشند به ضد خود بدل می‌شوند. مدام باید سیستم ساخت، نیروهای دیپلماتیک را افزایش داد و کارشناسان سیاسی وزارت خارجه تعلیم و تربیت کرد تا امکان بازی ایجاد شود. بازی به معنای ترسیم همه امکان‌های بین القوه است و اگر هر یک از قلم بیفتد طبیعی است که برای وضعیت بحرانی سیاستی وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر نیاز به خلق تکنیک‌های متعدد و حتی تفاوت در زیربنای نظامی و اقتصادی و روبنای مشروعیتی بازنمایی شده وجود دارد. یکرنگی، راستی، وفای به عهد در هر دو سطح زیربنایی و روبنایی با تفسیر فردی، بازی ساده‌ای ایجاد می‌کند که نتیجه آن از قبل مشهود است. در سیاست، قدرت را تنها می‌توان با قدرت مهار کرد. نمی‌توان در بلندمدت روی وفای به عهد، معرفت و اخلاق بازیگران حساب کرد و باید مدام در فضای منطقه و بین‌الملل موازنه برقرار کرد. تعادل میان قوا، تکنیک قدرتمندی ایران است، چرا که به علت فلسفه استقلال و دکترین نه شرقی و نه غربی، ایران دارای متحد استراتژیک نیست. وارد بازی مرکزی شدن، حفظ تعاملات و تعادلات منطقه‌ای و هر گونه نزدیک شدن با برنامه به هسته قدرت بین‌الملل، سیستم تصمیم‌گیری و عصبی کشورهای همسایه را دچار شوک و تنش برهم زننده خواهد ساخت. اکنون ائتلاف برای سوق دادن ایران به سمت کشوری پیرامونی و فرسایش تمدنی در جریان است ولی با خلق بازی پیچیده امکان حفظ منافع ملی وجود دارد. چنین وضعیتی است که فرانسه و انگلیس را در کنار آمریکا، اسرائیل را متحد عربستان، ژاپن و آلمان را واسطه‌گر و روسیه و چین را منتقد قرار داده است و هر گونه حرکت ایران در این بازی پیچیده می‌تواند صفحه شطرنج را تغییر دهد تا حداقل کشورهای ذره‌ای منطقه ادعای سرزمینی به ایران نداشته باشند.

راهکار سیاستی بازگشت به برجام: ایران به علت مذاکرات فنی و سیاسی پیچیده به لحاظ دیپلماتیک دست برتر را دارد یعنی باطل شدن قطعنامه‌های شورای امنیت و همراهی نکردن بازیگران مرکز و شبه پیرامون و محیط داخلی منسجم و قدرت منطقه‌ای عامل بازدارنده به شمار می‌رود. ساده نباید نگاه کرد، رابطه با آمریکا متغیر اساسی توسعه یافتگی یا ایجاد دولت شکننده نیست که وضعیت مصر، افغانستان و پاکستان و همین‌طور روسیه، چین و آلمان گواه است. مکانیسم رابطه و شیوه‌های خلق تکنیک‌های پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی همانند بازی شطرنج راهگشا است. در ابتدای امر نیاز به نقشه معرفتی و نهادی و ترسیم همه امکان‌های بازی در محیط بر اساس رویکرد سازه انگارانه است. به لحاظ عملیاتی نیز می‌توان بازگشت آمریکا به برجام را مطرح کرد و هدف را افزایش قدرت ایران بر اساس حضور در بالاترین سطوح دیپلماتیک روابط بین‌الملل قرار داد.

 

عضو هیات‌علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد