خانواده ای که سلطان بزرگ تجارت نفت خاورمیانه در اروپا بودند
در روزهای اخیر به دو دلیل مشخص، به یاد دو چهره مهم و مرموز شرقی افتادم که هریک به نوعی محور ارتباطات مهم و ناشناخته شرق و غرب بودهاند:
انتشار یک کتاب مهم و آزادسازی چند پرونده امنیتی در بریتانیا، پس از سالها، بار دیگر نام پدر و پسری ارمنی و شرقی به نامهای کالوست و نوبر گلبنکیان را بر سر زبانها انداخته است. اوایل سال جاری میلادی «جاناتان کارلین» نویسنده بریتانیایی کتابی را با این عنوان منتشر کرد: «آقای پنج درصد، زندگیهای متعدد کالوست گلبنکیان، ثروتمندترین مرد جهان». (Mr Five Per Cent: The many lives of Calouste Gulbenkian, the world’s richest man) کتابی درباره مرد مرموز ارمنی متولد عثمانی که از او به عنوان یکی از سرآمدان عصر الیگارشی مدرن یاد میشود. پس از آن نیز چند روز قبل، سه پرونده مهم در اسناد دوایر داخلی و خارجی سازمان امنیت بریتانیا درباره نوبر گلبنکیان، فرزند کالوست از طبقهبندی آزاد شد که ضمن اشاره به پدر و خانواده سوژه، بیانگر ابعاد گسترده فعالیتهای آن دو و توجه، نظارت و دغدغه غیرمتعارف سرویسهای امنیتی غربی به زندگی، ارتباطات و فعالیت اجتماعی و اقتصادی این فامیل است.
کالوست گلبنکیان (۱۹۵۵-۱۸۶۹)، یک تاجر و سرمایهگذار بسیار موفق ارمنی ایرانیتبار متولد عثمانی بود که به دنبال آغاز آزار و کشتار ارامنه، به غرب گریخت و با کسب اقامت و تابعیت بریتانیا، پس از آغازی پرماجرا و پردردسر، به تدریج در طول زندگی پرماجرا، چند لایه و فعالیت اقتصادی و فرهنگی خود، به یکی از پیشگامان استخراج و انتقال منابع انرژی از شرق به غرب و در عین حال حلقه واسطه فرهنگی شرق و غرب تبدیل شد.
کالوست در خانوادهای ارمنی دارای تباری تاریخی و اشرافی ایرانی در استانبول متولد شد. پدرش سرکیس در میانه قرن نوزدهم با مالکیت چند حوزه نفتی در قفقاز، به تجارت نفت بین قفقاز و عثمانی مشغول بود و از این راه به موقعیتی مهم نزد امپراتوری عثمانی رسید. برخلاف پدر که تاجری غریزی و فاقد تحصیلات رسمی در امر بازرگانی و نفت بود، کالوست جوان از ۱۵ سالگی به اروپا رفت و با تحصیل در مدارس فرانسوی و دانشگاه لندن، ضمن آشنایی کامل با زبان و فرهنگ غربی، در زمینه انرژی و نفت نیز از کینگز کالج لندن فارغالتحصیل شد.
با وجود موقعیت خاص خانوادگی، گالوست جوان از سن ۲۶ سالگی و در واپسین سالهای سده نوزدهم تجارت جداگانه خود در حوزه نفت را در منطقه عثمانی آغاز کرد. با این همه، با آغاز فشارهای سیاسی، امنیتی و اجتماعی به ارامنه از سوی دربار عثمانی، به تدریج از دو دهه قبل از آغاز اعمال فشار بر ارامنه، حوزه فعالیت خود را به مصر و از آنجا به بریتانیا گسترش داد. در آغاز سده بیستم، شاهکار زندگی کالوست به وقوع پیوست. زمانی که او در سال ۱۹۰۷ و در آستانه دوران گذار کمپانی تجاری و ترابری «شل» به کمپانی نفتی «رویال داچ شل» و آغاز عملیات نفتی آن در خاورمیانه و بینالنهرین (عراق کنونی) به وقوع پیوست. گلبنکیان در آغاز فعالیت نوین شل در خاورمیانه نقشی اساسی داشت و در ازای آن مادامالعمر پنج درصد از سود آن شرکت در این حوزه به او تعلق گرفت. قراردادی که از یک سو او را به ثروتمندترین فرد جهان در آن زمان تبدیل کرد و ضمنا لقب «آقای پنج درصد» را برای او به ارمغان آورد. در این دوره او مجددا به تجارت نفت در عثمانی برگشت و با مشورتدهی به حکومت آن کشور و سپس آلمان، در سالهای قبل از جنگ جهانی اول، آن کشور را وارد بزرگترین کنسرسیومهای نفتی اروپایی در خاورمیانه، به خصوص عراق تحت سلطه عثمانی)، با مشارکت هلند، بریتانیا، آلمان کرد؛ مشارکتی که خود گلبنکیان هم ۱۵ درصد در آن سهم داشت.
از این به بعد، حکومت بریتانیا در پی تضعیف امپراتوری اقتصادی گلبنکیان و تصرف سهام او بود. ولی گلبنکیان با کسب حمایت دولت فرانسه، دل از لندن برید و تا آخر عمر به عنصری نامطلوب و تا حدی یاغی تجاری در برابر منافع بریتانیا تبدیل شد. بر اثر این تحولات، هم او و هم خانوادهاش، به خصوص نوبر پسرش، به سوژهای سیاسی- امنیتی و موضوعی برای رصد دایمی تبدیل شدند. این نقار تا جایی پیش رفت که کالوست در سال ۱۹۵۲، در واکنشی نامعمول، از پذیرش لقب اعطایی شوالیه (سر) از پادشاه بریتانیا خودداری کرد.
جالب اینجا بود که این پدر و پسر، همواره روابط بسیار خوبی با ایران داشتند و ضمن حفظ ارتباطات فرهنگی خود با ایران، دارای تابعیت افتخاری ایران هم بودند. در دورههایی نیز مشاور و رایزن افتخاری سفارت ایران در پاریس و لندن بودند. سمتی که ضمن افتخاری و تشریفاتی بودن، به نوشته اسناد داخلی شرکت نفت انگلیس و ایران و وزارت خارجه بریتانیا، در دورههایی برای منافع ملی ایران در کشاکش نفتی با بریتانیا مفید افتاد.
کالوست در طول زندگی خود، فعالیتهای خیریه و فرهنگی بسیاری داشت و موسسات اجتماعی و نهادهای هنری و فرهنگی را تاسیس کرد. این موسسات و فعالیتها از لیسبون، پاریس و لندن و حتی ایران و ارمنستان گسترده است. ولی احتمالا اقدام واپسین او در اواخر عمرش در اهدای مجموعه هنری بسیار کمنظیر (شامل ۶ هزار قطعه بسیار مهم تاریخی و هنری) خود به پایتخت پرتغال و تاسیس موزه هنری شرقی گلبنکیان در لیسبون، از شاخصترین این اقدامات بود. لیسبون محل اقامت کالوست در سالهای پایان زندگیاش بود. پس از کالوست، نوبر گلبنکیان (۱۹۷۲-۱۸۹۶) نیز چه همگام با پدر و به صورت جداگانه وارد دنیای تجارت شد و با وجود جنجالها و فراز و نشیبهای فراوان، کم و بیش همانند پدر و اجدادش در این زمینه موفق شد. این در حالی بود که کالوست تقریبا همه اموالش را وقف امور خیریه و هنری کرده بود و تنها کمتر از نیم درصد آن را به نوبر بخشیده بود.
در یک ارزیابی کلی و ضمن پرهیز از غلتیدن در دام-چاله زمانپریشی، میتوان خانواده گلبنکیان، به خصوص کالوست را از پیشگامان و نخستین چهرههای شاخص اولیگارشی نوین و گلوبالیزیشن/ جهانی شدن در دنیای تجارت و فرهنگ دانست. این موضوع، سوای گستره فعالیتهای آنان از خاورمیانه و آسیای مرکزی به اروپا و مدیترانه، از ویژگیهایی هستند که زندگی پرماجرای کالوست و نوبر گلبنکیان را جذابتر از همترازان زمانه خود میکند.
* دکتر مجید تفرشی؛ تاریخ نگار، سندپژوه و پژوهشگر مسایل معاصر/ * منتشر شده در روزنامه اعتماد ۱۸ مهر ۹۸
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر