ما و مشکلات دوران پسا داعش؟!
کارشناس مسائل بینالملل و سفیر اسبق ایران در اردن گفت: تحقیقاتی که راجع به داعش به ویژه در حوزه فرهنگی صورت گرفته، نشان میدهد، کتب مهم نظریهپردازان داعش ترجمه نشده و مورد مطالعه قرار نگرفتهاند در حالی که ریشههای شکلگیری این پدیده نیازمند کالبدشکافی دقیق است.
به گزارش ایکنا، اعلام رسمی شکست داعش، خبر مسرتبخشی برای کشورهای مسلمان منطقه بود و امت اسلامی را نسبت به نابودی جریانات تروریستی تکفیری در منطقه امیدوار کرده است؛ اما چون داعش و سایر گروههای تروریستی یک ایدئولوژی محسوب میشوند، با توسل به ابزار نظامی هیچگاه تفکر متعلق به آن نابود نخواهد شد. بنابراین نابودی کامل تفکرات تروریستی تکفیری باید از طریق دیگری و آن هم در بعد نرمافزاری و فرهنگی پیگیری شود. در این راستا به سراغ نصرتالله تاجیک کارشناس مسائل بینالملل و سفیر اسبق کشورمان در اردن رفتیم تا در این خصوص گفتوگویی با او داشته باشیم که متن آن به شرح ذیل است:
ایکنا: ابتدا میخواهم بپرسم که تا قبل از شکلگیری داعش ما گروههای سلفی و تکفیری زیادی را شاهد بودیم که سطح خشونت کمتری در مقایسه با داعش داشتند و مبارزه با غرب هدفشان بود نه کشورهای جهان اسلام، اما زمانیکه داعش شکل گرفت مبارزه این گروه علیه تمامی کشورهای منطقه بوده است. شما چه ریشههای فکری، ایدئولوژیک، سیاسی و امنیتی برای شکلگیری این گروه قائل هستید؟
بحث داعش یک بحث میان رشتهای و یک مقوله بسیار پیچیده است که در یکی از حساسترین شرایط جهان اسلام و خاورمیانه شکل گرفته است. ار نظر من داعش یک پدیده مصنوعی و شیء ساخته شده نمیباشد بلکه عوامل متعددی سبب شد تا داعش به مثابه یک تفکر، در این موقعیت جهان اسلام و مخصوصاً پس از تحولاتی که در خاورمیانه و شمال آفریقا در سال ۲۰۱۰ یا ۲۰۱۱ شکل گرفت به وجود آید.
البته آنچه را که ما بهعنوان داعش میشناسیم، نطفهاش از سال ۲۰۰۶ در حرکتالمجاهدین عراق که علیه نیروهای آمریکایی میجنگیدند، نظم و شکل گرفت، ولی آنچه را که به عقیده من باعث شد در این برهه زمانی، داعش نمود پیدا کند حاصل چند مقوله مختلف بین رشتهای از جمله روانشانسی، جامعهشناسی، تحولات سیاسی، سیاست و حکومت، مدیریت اجتماعی است که ظهور آنها در عراق و سوریه باعث شد تا این پدیده شکل بگیرد.
همچنین غربیها هم در شکلگیری آن کمک کردهاند و نقش تخریبی داشتهاند. یعنی بدین گونه که توانستند با کمکهای لجستیکی و تدارکاتی این گروه را به صحنه آوردند و به عقیده من آمریکا، فرانسه و انگلیس کمکهای تسلیحاتی به این گروه داشتند. همچنین در کنار دولتهای غربی، کشورهای منطقه از قبیل عربستان، قطر، ترکیه به طور مشخص از جهت فراهم کردن دالان و یا کریدور تدارکاتی اعم از نیروی انسانی و تسلیحاتی که مورد نیاز داعش بود برای اینکه وسعت یابد و نیمی از سرزمین عراق و سوریه را در یک برهه از زمان در اختیار داشته باشند، نقش مهمی بازی کردند.
بنابراین داعش محصول تحولات اجتماعی این برهه زمان منطقه و خاورمیانه است و به عقیده من حتی به دلیل آن عواملی که اشاره کردم، باعث شد تا داعش بیش از یک نیروی سلفی و تکفیری رشد و نمود داشته باشد و این سرزمین به این وسعت را به اشغال خود در آورد.
باید اشاره کنم در بررسی شکلگیری داعش و دوران پساداعش اگر ما به سمت یک کالبدشکافی تحولات گذشته برویم، مجبوریم از پیروزی انقلاب اسلامی به بعد آن را بررسی کنیم چون در آن دوران نظریهپردازان اهل سنت نظیر سید قطب و مودودی وجود داشتند که قسمت اعظم نظریهپردازان جهان اسلام را تشکیل میدادند و سالیان سال دنبال ایجاد یک حکومت بودهاند و بارها با سران کشورهای مختلف عربی و اسلامی جنگیدند و تئوریپردازی کردند و خواهان یک انقلاب بودند، اما تحقق نیافت.
اما در سال ۱۳۵۷ شمسی و یا ۱۹۷۹ میلادی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، در حقیقت به یک نوعی این تئوریپردازان اهل سنت، که دایماً یک خشم فروخفتهای را داشتند و از این که دنیای اهل سنت نتوانسته این مقوله را تئوریزه کند و آن را درست به صحنه اجتماع بیاورد تا یک حرکت و انقلاب اجتماعی ایجاد بکند، خشمگین بودند. اما انقلاب اسلامی ایران با الگوهایی که دراختیار داشت تأثیرات زیادی را بر جهان اهل سنت گذاشت و آنها الگوهایی از جمله مردمسالاری، انتخابات و پیشروی فعالیتهای گروهها و اقشار مختلف هستند که همه این موارد دست به دست هم داد تا یک انتظار عمومی در میان اهل سنت به ویژه نظریهپردازان، دانشگاهیان و نخبگان شکل بگیرد.
این انتظارات که باید از سوی ما به خوبی مدیریت میشد، متأسفانه چنین اتفاقی نیفتاد و ما به آن کم بهاء دادیم، چون در آن طرف نیازی وجود داشت و ما باید به عنوان جمهوری اسلامی به این خواستهها توجه میکردیم و مدلهای رفتاری را در برابر تحولات جهان اسلام، مخصوصاً بخش فرهنگی ارائه میدادیم که در این خصوص کوتاهی کردیم.
ایکنا: نکتهای در بطن صحبتهای شما وجود داشت و این بود که بسیاری از نظریهپردازان اهل سنت، در واقع سرخورده بودند و آرزوی تشکیل دولت اسلامی را داشتند مثل مودودی و سایرین، آیا خواسته آنها همین داعش بود؟ چون ما قبلاً سابقه تشکیل حکومت اسلامی میان اهل سنت را هم داشتیم مثل طالبان و نهایتاً آن هم شکست خورد لطفاً توضیح دهید دقیقاً این نظریهپردازان چه میخواستند؟
باید بگویم که طالبان با داعش متفاوت است چون طالبان دنبال تغییرات ژئوپلیتیکی بود اما داعش سودای سیاست و حکومت داشت و در نهایت خلافت اسلامی را برقرار کرد.
در اینجا بهتر است اشاره کنم که استراتژی با نطفهبندی متفاوت است. چون یک زمانی شما شکلگیری پدیدهای را بررسی میکنید و بعد این پدیده شکل میگیرد و سپس آن استراتژی را طراحی میکنید. بنابراین آن قسمتی از بحث داعش که به خشونت اشاره دارد، مربوط به استراتژی موقتی بود که این گروه انتخاب کرد. چون داعش خودش را نماینده بخشی از تفکر جهان اسلام میداند اما ما این را به یقین میدانیم که هیچ بخشی از جهان اسلام، خواستار ترویج خشونت نیست.
بنابراین این مقولهای که داعش پیش گرفت یک بحث عارضی بود نه بحث جوهری؛ چون داعش یک استراتژی را انتخاب کرد که ملغمهای از گروههای متعدد بود و نیروهایی که داعش را ساختند از چند بخش تشکیل شدهاند که یک قسمت سرخوردگان درون جهان اسلام از حکومت، بخش دیگر جنگجویان بالکان بودند و باید به این دو بعثیهای عراق و ارتش این کشور و نومسلمانان اروپا و بیشتر غرب که به نوعی تحقیر شده بودند را افزود. مجموعه اینها در این برهه، داعش را به وجود آوردند که ملغمهای از بخشهای مختلف و با انگیزههای گوناگون بودند.
تحقیقاتی که راجع به داعش به ویژه در حوزه فرهنگی صورت گرفته، نشان میدهد، ما کتب مهم نظریهپردازان داعش را مورد مطالعه دقیق قرار ندادهایم و ترجمه نشدهاند و اینها از این به بعد نیازمند کالبدشکافیهایی دقیق هستند.
ما در میان آثار داعش، کتاب ابوعبدالله مهاجر را داریم که وی به عنوان یک نظریهپرداز میگوید ما چگونه میخواهیم این جامعه را اداره بکنیم؟ بنابراین ما در این حوزه با کمکاری عجیبی روبرو هستیم و به جای پرداختن به این موضوعات، بحث تروریستی بودن داعش و برخورد نظامی را برجسته میکنیم که البته اقتضای رسانه اینگونه ایجاب میکند.
از این به بعد ما قائل به این هستیم که در دوران پساداعش با یک دگردیسی درون داعش روبرو خواهیم بود؛ بنابراین اینجاست که اگر ما بخواهیم با همان مدل رفتاری با این گروه برخورد کنیم دوباره پاسخگوی مسائل و تحلیل مربوط به داعش و جهان اسلام نخواهیم بود. بهویژه که داعش الان به طور سازمانیافتهای در حال ورود به افغانستان است و ورود آنها به این مناطق به طور مخفیانه در زمان جنگ رقه اتفاق افتاد.
ایکنا: در تاریخ ۳۰ آبان ماه بود که سردار سلیمانی به رهبری معظم انقلاب نامه نوشتند و در آن گفتند که عمر نظامی داعش در عراق و سوریه تمام شده هرچند هنوز بخشهای کوچکی را در نوار مرزی عراق و سوریه در اختیار دارند. اما الان مسئله اصلی این است که اگر عمر نظامی آن در عراق و سوریه تمام شده آیا این همیشگی است و یا امکان دارد به مناطق دیگر نقل مکان صورت گیرد؟
من معتقدم که در خصوص شکلگیری داعش علاوه بر بعد فرهنگی به بعد طائفهگرایی این گروه هم اهمیت ندادهایم. متأسفانه ما در برههای از تحولات خاورمیانه متوجه نشدیم که غربیها به دنبال دامن زدن به طائفهگری هستند.
طائفهگری در سیاست خارجی سم مهلکی است و یک شرایط بسیار خوبی را برای کسانیکه میخواهند از تحولات سوء استفاده کنند و آنرا به نفع خودشان مدیریت و به ضرر کشورهای دیگر به کار گیرند، به وجود خواهد آورد.
ما باید از این به بعد دقت کنیم که بعد طائفهگری در سیاست خارجی به حداقل برسد تا بتوانیم در بستر جهان اسلام حرفی برای گفتن داشته باشیم.
همچنین غربیها به دنبال استفاده ابزاری از داعش هستند و سعی کردهاند توازن ژئوپلیتیکی منطقه را به نفع امنیت رژیم صهیونیستی، با فروش تسلیحات برهم بزنند. اگر گزارش اخیر مؤسسه تحقیقاتی تسلیحات را مطالعه کنید میبینید که کشورهای اروپایی از جمله آلمان، رومانی و بلغارستان بیشترین تسلیحات را با سرمایهگذاریهای عربستان و قطر به داعش فروختهاند که با دوهدف تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و تأمین انرژی ارزان صورت پذیرفته است.
اما در برههای که داعش در جهت منافع آنها بود از این گروه حمایت میکردند ولی به محض اینکه این گلوله برفی بزرگ و بزرگتر و به بهمن تبدیل میشد و تبعاتش گریبان سران منطقه و غرب را میگرفت به سمت نابودی داعش حرکت کردند.
ایکنا: سوال بعدی درباره اهمیت مبارزه ایدئولوژیک و فرهنگی با گروههای تروریستی و تکفیری است چون بر همگان روشن شده که با این گروهها باید از لحاظ ایدئولوژیک و فکری مبارزه کرد. به نظر شما تقویت نقش نهادهای مدنی و فکری تا چه اندازه میتواند در این زمینه مؤثر باشد؟
من علاقه دارم به جای کلمه مبارزه فرهنگی از کار و فعالیت فرهنگی استفاده کنم چون مبارزه بیشتر به عملیات نظامی شبیه است. همچنین معتقدم که منافع جهان اسلام در جهت تشدید گسلهای اجتماعی اعم از فرهنگی و سیاسی نیست. شما اشاره خوبی به نهادهای مدنی داشتهاید و من در این باره مثالی را در خصوص نهادهای مدنی میخواهم عرض کنم. به عنوان مثال در لیبی چگونه یکباره ساختار فروپاشید؟ و یا درسوریه یک حرکت مدنی اتفاق افتاد و خواهان یک خواستهای بودند و رژیم سوریه این حرکت مدنی را خیلی راحتترمیتوانست سازماندهی کند. همچنین در لیبی متأسفانه به دلیل فقدان نهادهای مدنی و اعمال سلطه معمر قذافی که نگذاشت ابعاد مختلف جامعه رشد کنند، شاهد بودیم که ساختار خیلی سریع فرو پاشید.
بنابراین یکی از کارهایی را که میتوان در دوران پساداعش پیگیری کرد همان بحث مبادلات فرهنگی در درون جامعه و میان جوامع اسلامی است. همچنین باید در کنار آن، از تشدید طائفهگری جلوگیری شود و این باور نهادینه شود که در این منطقه تنها راهحل مشکلات، همکاریهای سازنده و مثبت است که جواب میدهد نه رودررویی چون رودررویی در حقیقت خروج سرمایه از منطقه و ورود تسلیحات را درپی خواهد داشت و امکان دارد با گذشت زمان رقابتهای تسلیحاتی از حالت متعارف خارج و وارد مرحله رقابتهای هستهای شوند. اما با کار فرهنگی در منطقه و توجه به حقوق اجتماعی تمامی اقشار جوامع اسلامی میتوان جلوی فجایع بعدی را در منطقه گرفت.
ایکنا: به نظرتان تا چه اندازهای ضرورت دارد کشورهای منطقه با وجود همه رقابتهایی که با هم دارند، اهمیت اتحاد را درک کنند و بتوانند به یکدیگر نزدیکتر شوند تا در آینده چنین گروهی دوباره قدرت نگیرد و ناامنیهای دیگری را به وجود نیاورد؟
به نظر من اختلاف یک امر طبیعی است حتی دو برادر هم امکان دارد در یک منزل با هم اختلاف نظر داشته باشند. بنابراین چون کشورها در صحنه کنونی بینالمللی به دنبال حداکثرسازی منافعشان هستند، این طبیعی میباشد اما مهم چگونگی حل اختلاف نظرات است.
به عقیده من کشورهای منطقه باید موقعیت یکدیگر را درک کنند زیرا کشوری نمیتواند در تمامی صحنهها پیروز باشد و طرف مقابل به بازیگر بازنده تبدیل شود؛ این اصطلاحی که در سالهای اخیر تحت عنوان یازی برد - برد مطرح شده دقیقاً به این موضوع اشاره دارد.
دراین دنیا با این وضعیت موجود و مشکلاتی همچون حرکت به سمت فقر منابع، دنیای اسلام باید یک چارهاندیشی اساسی داشته باشد. یعنی ما اختلافات موجود را دیگر نمیتوانیم همانند مدلهای حل اختلاف در دهههای گذشته رفع کنیم چون نسلها و انتظارات متفاوت شدهاند و نیاز به همکاری کشورها در شرایط موجود بیش ازپیش افزایش مییابد. اگر میبینیم کشوری سیاست خارجی مخربی دارد دیگر دولتها نباید همان سیاست خارجی مخرب را تکرار کنند بلکه باید مدارا و صبر استراتژیک را در روابط خارجیشان مدنظر قرار دهند.
نبع: خبرگزاری ایکنا مورخ ۱۸.۱۰.۹۶ با عنوان کالبدشکافی درستی از ریشههای شکلگیری داعش نداشتهایم/ مبادلات فرهنگی؛ ضرورت امروز جهان اسلام. تهیه و تنظیم از سعید امینی
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر