نگاه دیگران-بخش هشتادویکم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
او [کیسینجر] سپس دستوراتی را برای اسکوکرافت صادر کرد که با دینیتز تماس بگیرد و قطعنامه آتشبس را به او اطلاع دهد و نامهای را از نیکسون به مایر به دست دینیتز برساند که کیسینجر نوشته بود و از او خواسته بود تا در توقف خصومتها، امکانات قابل توجهی را برای اسرائیل ببیند: نیروهای اسرائیلی میتوانند امکانات اشغالگری خود را حفظ کنند؛ برای اولینبار از زمان مذاکرات آتشبس۱۹۴۸، مذاکرات مستقیم اعراب و اسرائیل انجام خواهد شد و هیچ اشارهای به عقبنشینی یا به خطوط۱۹۶۷، در زبان قطعنامه وجود نخواهد داشت. کیسینجر با اطمینان از اینکه اسرائیلیها راضی خواهند شد، رفت که چُرتی بزند. وقتی بیدار شد، دریافت که دستوراتش بهدلیل مشکلات ارتباطی ابلاغ نشده است. «لری ایگلبرگر»، دستیار اجرایی وقت کیسینجر، واکنش او را اینگونه به خاطر میآورد: «من به دنبال [کیسینجر] میگشتم که او را ایستاده وسط اتاق با دودی دیدم که از بینی، چشمها و گوشهایش خارج میشد».
کیسینجر به این مشکوک بود که روسها عمدا مانع ارتباطات او شدهاند؛ اما چرا آنها میخواهند در اجرای آتشبسی که خودشان بهشدت دنبالش بودند، اختلال ایجاد کنند؟ اما اسکوکرافت بهاندازه کافی از پیامهای کیسینجر مطلع بود و بهقدر کافی آنها را دریافت میکرد که با دینیتز تماس بگیرد و متن قطعنامه را برای او بخواند و برایش توضیح دهد که بهدلیل تداخل در خطوط، دستورهای کیسینجر با تاخیر منتقل شد. او یک ساعت بعد تماس گرفت تا بقیه پیام کیسینجر را درباره مزیتهایی که اسرائیل از این قطعنامه میبرد، منتقل کند؛ اما او هنوز پیشنویس کیسینجر برای درخواست رسمی ریاستجمهوری به نخستوزیر اسرائیل برای پذیرش قطعنامه را در دست نداشت. مایر به دینیتز دستور داد که از اسکوکرافت درباره این زمان کوتاه گله کند، بهویژه به این دلیل که او باید کابینه خود را تشکیل دهد تا درباره پذیرش آتشبس تصمیمگیری کند. این جلسه نمیتوانست قبل از نیمهشب برگزار شود، آن هم با توجه به مدتزمانی که چند تن از وزرا از محل سکونت خود در بیتالمقدس تا دفتر نخستوزیر در «کریا» در تلآویو باید طی کنند.
وقتی او [مایر] نگرانیهای خود را به کابینه درباره محتویات توافق، عدم مشورت و زمانبندی شتابزدهاش بیان کرد، سخنان او ناگهان با ورود ژنرال الازار قطع شد. ژنرال خبر خوشی را آورده بود که کوه هرمون در جولان پس از یک نبرد شدید بازپس گرفتهشده است. در ساعت ۱:۳۰بامداد مایر سرانجام نامه نیکسون را دریافت کرد که [نیکسون] از او [مایر] خواسته بود قطعنامه آتشبس را بپذیرد؛ قطعنامهای که شامل وعدهای بود که او و برژنف داده بودند: اینکه برای آزادی فوری زندانیان جنگی اسرائیل تلاش میکنند. در نامه اشارهشده است که او [نیکسون] ترجیح میداد زمان بیشتری برای مشورت باشد، اما ارتش اسرائیل در وضعیتی قرار داشت که این قطعنامه برای اسرائیل خوب بود. درحالیکه نیکسون هنوز نمیدانست عربها چه واکنشی نشان خواهند داد؛ اما رئیسجمهور امیدوار بود که اسرائیل به سرعت این قطعنامه را بپذیرد. پانزده دقیقه بعد، پیامی (پیچیدهشده در زرورق) از سوی کیسینجر رسید که تاکید میکرد که مذاکرات مستقیم وجود دارد، هیچ درخواستی برای عقبنشینی اسرائیل وجود نخواهد داشت و اشارهای حداقلی به ۲۴۲، افزون بر اینکه سازمان ملل از مذاکرات دور نگه داشته خواهد شد.
خلقوخوی مایر با تماسی از سوی سفیر بریتانیا بدتر شد؛ آن هم زمانی که وی در جلسه کابینه حضور داشت و در حال بحث بود؛ تماسی که پیامی از جانب «داگلاس هوم»، وزیر امور خارجه داشت که از او [مایر] میخواست قطعنامه را بپذیرد. مایر بهدرستی به این نتیجهگیری رسید که کیسینجر قبل از اینکه به خود زحمت دهد به وی [مایر] اطلاع دهد، به انگلیسیها اطلاعات داده بود. مایر به وزرای خود گفت که کیسینجر قبل از سفر به مسکو به او وعده داده بود که اسرائیل در عملی انجام شده قرار نخواهد گرفت؛ اما اکنون اسرائیل نمیتواند آتشبس را بدون آسیب زدن به روابط خود با واشنگتن تغییر دهد، رد کند یا کنار بگذارد و اگر چنین کند، دریافت سلاح از تنها بازیگری که آمادگی تامین آن تسلیحات را دارد، متوقف میشود.
او [مایر] با تلخی گفت حتی نمیتوانست بر مشروط کردن آتشبس به بازگشت زندانیان جنگی اسرائیلی اصرار کند. مایر استدلال میکرد: «وقتی چارهای نیست، پس چارهای نیست...ما نمیتوانیم آتشبس را رد کنیم.» «آبا ابن» بیان میکند که با وجود حیرت و «زخمی بر قلب ما»، وزرای همکارش نسبت به اصل موضوع قطعنامه تمایل مثبت داشتند: «پیشنهادی که به ما ارائه شد، پیروزیهای نظامی ما را دستنخورده نگه میداشت و یک منفعت سیاسی مهم به آن میافزود»، یعنی مذاکرات مستقیم. «ابن» احساس میکرد که درگیریهای بیشتر خطر مداخله شوروی، تلفات بیشتر اسرائیل و تحقیر مصر را به همراه داشت. بااینحال وی خاطرنشان میکند که این قطعنامه هیچ مقررات نظارتی به وجود نیاورد، «برخلاف اکثر قطعنامههای آتشبس سازمان ملل». دیپلمات ارشد اسرائیل بهخوبی نقطه ضعف قطعنامه را درک کرده بود.
در ساعت ۴صبح در تلآویو و ۹شب در نیویورک، جایی که شورای امنیت مذاکرات خود را آغاز کرده بود، کابینه اسرائیل به اجماع رأی به پذیرش آتشبس داد [البته] درصورتیکه مصر و سوریه نیز چنین کنند.کابینه همچنین به مایر دستور داد تا یکسری توضیحات و اطمینانها را از ایالاتمتحده بخواهد؛ این یک واکنش استاندارد اسرائیلی در زمانی بود که رهبرانش تحتفشار واشنگتن برای دادن امتیازاتی به دشمنان عرب قرار داشتند که اسرائیل اعتمادی به آنها نداشت. اهرم تامین مجدد تسلیحات از سوی کیسینجر به همان اندازه بر آنها کارگر افتاد که اهرم نظامی او بر مصریها و شورویها موثر بود؛ هرچند تصمیم او برای مشورت نکردن با اسرائیلیها احساسات تلخی بر جای گذاشت که فراموش نخواهد شد. حق با شلزینگر بود که پیشبینی کرد که وابستگی اسرائیل به هواپیمای عظیم آمریکایی، آن نخستوزیر سرکش را قابلانعطاف میکند. کیسینجر هم از همان آغاز حق داشت استدلال کند که ایالاتمتحده باید در لحظهای که بیشترین نیاز را دارد در کنار اسرائیل بایستد تا بتواند بعدا از اسرائیل امتیاز بگیرد. این درسی در گردونه حامی- اقمار بود که کیسینجر دو سال بعد دوباره بهکار گرفت.