استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

وظیفه‌‌ اسکوکرافت به‌‌قول‌‌معروف «پاییدن دکان» و حفظ ارتباط با نیکسون و هیگ برای کیسینجر بود آن هم وقتی که او [کیسینجر] خارج از شهر بود. برخلاف هیگ - که وفاداری‌‌اش به کیسینجر پس‌‌ازآن مشکوک شد که او زنجیره فرماندهی را ارتقا داد- اسکوکرافت (هرچند گاهی یک ستوان خشمگین باقی می‌‌ماند) همواره به کیسینجر وفادار ماند. اسکوکرافت به‌عنوان فردی لاغر، کوتاه‌‌قد، طاس و فروتن، با روحیه‌‌ای شوخ و ساده تجسم ادب بود. او از کار کردن برای کیسینجر لذت می‌‌برد؛ زیرا آنها هر دو متفکران استراتژیک بودند. او قدردان بود و با حس شوخ‌‌طبعی کیسینجر، شوخی می‌‌کرد و در همه امور از جمله زندگی خصوصیِ سختِ کیسینجر به محرم راز و معتمد او تبدیل شد. به‌عنوان‌ ‌مثال، بلافاصله پس از جنگ یوم کیپور، سروکله‌‌ «الیزابت تیلور» در دفتر بیرونی کیسینجر در وزارت امور خارجه پیدا شد؛ رویدادی غیرمعمول برای وزیر امور خارجه که باعث شد او از جایگاه شهرت خود لذت ببرد.

بااین‌‌حال، کیسینجر در شُرف ازدواج با «نانسی مگینز» بود - که عشق زندگی او بود - و نانسی احتمالا آن بازیگر زیبا [تیلور] را نمی‌‌شناخت و او را درک نمی‌‌کرد؛ تیلور در سن ازدواج بود و در ساعات کاری هنری با او معاشرت داشت. هنری بلافاصله با «برنت» [اسکوکرافت] - که ایده‌‌ «درخشان» ترتیب دادن دعوت از تیلور در ‌میهمانی شام آن شب سفیر [اردشیر] زاهدی را مطرح کرد- تماس گرفت. در این ‌میهمانی تیلور می‌‌توانست در شرایط مناسب‌‌تری با هنری صحبت کند. به پیشنهاد اسکوکرافت، زاهدی او را در کنار سناتور «جان وارنر» از ویرجینیا نشاند که در آن زمان یکی از مردان ازدواج‌‌نکرده اما به‌‌شدت واجد شرایط ازدواج بود؛ آنها سه سال بعد ازدواج کردند. در جلسه‌‌ WSAG، شلزینگر اولین کسی بود که صحبت کرد. همچون کیسینجر، او نیز دانش‌آموخته‌‌ هاروارد بود؛ اگرچه دکترای او در اقتصاد بود.

همچون کیسینجر، او نیز یک کارشناس هسته‌‌ای بود و به‌عنوان رئیس هیات‌‌مدیره‌‌ «کمیسیون انرژی اتمی نیکسون» فعالیت می‌‌کرد مانند کیسینجر، در خانواده‌‌ای یهودی متولد شد. بااین‌‌حال، شلزینگر درحالی‌‌که دانشجوی تحصیلات تکمیلی بود اما «لوتری» شد و از هرگونه ارتباط با اسرائیل اجتناب کرد. زمانی که نیکسون در ژوئیه۱۹۷۳ او را به‌عنوان وزیر دفاع منصوب کرد، این امر اجتناب‌‌ناپذیر شد که او به رقیب کیسینجر تبدیل خواهد شد. او که سرسخت، باهوش و صریح بود، همچنین به‌دلیل مهارت‌‌های اداری‌‌اش تحسین می‌‌شد. رئیس‌‌جمهور فورد او را در سال۱۹۷۵ برکنار کرد؛ زیرا از تکبر و رفتار خودپسندانه او و نیز ظاهر ژولیده و معمولی‌‌اش بیزار بود.

او سپس از نظر سیاسی تغییر موضع داد و از سوی رئیس‌‌جمهور کارتر به‌عنوان وزیر انرژی منصوب شد. در آن شنبه در «اتاق وضعیت»، تنها سوالی که شلزینگر می‌‌خواست WSAG به آن بپردازد این بود که آیا ایالات‌‌متحده مایل است که برچسب «متجاوز» به اسرائیلی‌‌ها زده شود یا خیر؟ او استدلال کرد که آنها کل بحران را جعل کردند و داستانی مفصل از یک حمله‌‌ عربی در مقدس‌‌ترین روز تقویم یهود ترتیب دادند. او گام بعدی را به‌عنوان حمله‌‌ اسرائیل به دمشق تداعی کرد و گفت: «اگر اسرائیل حرکت کند و ما نتوانیم به آنها برسیم، کلا همان پس معرکه است.»

سایر شرکت‌‌کنندگان در آن جلسه‌‌ اول به‌‌راحتی موافقت کردند. دریاسالار «مورر»، رئیس ستاد مشترک ارتش نیز از واکنش اعراب بیم داشت: «اگر ما [به اسرائیلی‌‌ها] اندک تجهیزاتی بدهیم، یعنی داریم جانب یک‌‌طرف را می‌‌گیریم.» مورر سابقه و پیشینه‌‌ برجسته‌‌ای به‌عنوان فرماندهی نیروی هوایی و اولین فرماندهی کل ناوگان آتلانتیک و سپس ناوگان پاسیفیک داشت. درحالی‌‌که او قدرت نظامی اسرائیل را تحسین می‌‌کرد؛ اما نسبت به حمله‌‌ اسرائیل به کشتی اطلاعاتی «یو اس اس لیبرتی» در جنگ شش‌‌روزه‌ سال۱۹۶۷ کینه به دل داشت. البته به‌طور رسمی این حمله -که ۳۴ملوان آمریکایی را کشت و ۱۷۱تن دیگر را زخمی کرد- در زمره‌‌ حملات اشتباه طبقه‌‌بندی شد. بااین‌‌حال، مورر معتقد بود که این «یک حمله‌‌ دزدکیِ گستاخانه» بود که موشه دایان، وزیر دفاع اسرائیل فرمانش را داده بود. جای چندان تعجبی نیست که او می‌‌خواست میان ایالات‌‌متحده در این بحران جدید فاصله بگذارد.

«کنث راش»، معاون وزیر امور خارجه آمریکا از احتمال تحریم نفتی اعراب نگران شد و می‌‌خواست از جانبداری اجتناب کند. او اجماع این نشست را با اعلام اینکه «مشکل اساسی این است که چگونه لطمه به جهان عرب را محدود کنیم» خلاصه کرد. در غیاب کیسینجر، جلسه‌‌ WSAG خلق‌‌وخوی غالب در میان تیم امنیت ملی نیکسون را به تصویر کشید: منافع آمریکا در جهان عرب، به‌‌ویژه جریان آزاد نفت از خلیج‌‌فارس، نباید با جانبداری از اسرائیل در این جنگ جدید به خطر بیفتد. در مقابل، کیسینجر به فراتر از جنگ می‌‌نگریست و جنگ را فرصتی می‌‌دید که برای ایجاد پیشرفت و حرکت به‌‌سوی توافق سیاسی شکل ‌‌گرفته است. این امر مستلزم آتش‌‌بس است؛ اما برای دستیابی به آتش‌‌بس، کیسینجر در تماسی تلفنی با هیگ از نیویورک توضیح داد که «ما نمی‌‌توانیم به شوروی‌‌ها و اعراب این تصور را بدهیم که از اسرائیلی‌‌ها بیش‌‌ازاندازه جدا شده‌‌ایم.»

دغدغه او رقابت ابرقدرت‌ها بود و او دقیقا پویایی‌‌هایی را که قرار بود آشکار شوند، پیش‌‌بینی کرد: او استدلال می‌‌کرد که اگر شوروی‌‌ها مایل به بی‌‌طرفی بودند، در این صورت ایالات‌‌متحده هم باید بی‌‌طرف باشد. اما اگر آنها «به‌‌طرف دیگر بروند، ما هم باید به سمت اسرائیل متمایل شویم» و اگر شوروی‌‌ها با تمام توان از در حمایت از مصر و سوریه درآمدند، «بهتر این است که ما مثل کوه استوار باشیم.» این دقیقا همان رویکرد به تضمین آتش‌‌بس بود که او در طول بحران آینده به آن پایبند بود. بااین‌‌حال، زمانی که آتش‌‌بس برقرار شد، او به هیگ گفت: «ما باید از این به‌عنوان وسیله‌‌ای برای شروع دیپلماسی استفاده کنیم. اکنون دیگر بهانه‌‌ای برای تاخیر وجود ندارد» و این دقیقا همان کاری بود که او انجام داد.

444444