بخش شصت و هفتم
ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
کارزار شانگ یانگ علیه خانواده
نهادهای دولتی مدرن به تدریج در تمام چین در سالهای آخر سلسله «ژو» به اجرا در آمدند اما هیچ کجا مانند دولت غربی «کین» نبود. در اکثر موارد، در نتیجه آزمون و خطا و ضرورت جدی در بخشی از حکومتهای مختلف، اتخاذ نهادهای جدید حیرتانگیز از کار در آمد. در عوض، «کین» ایدئولوژی دولتسازیای را فرمولبندی کرد که منطق دولت متمرکز جدید را به صراحت بیان میکرد. دولتسازان «کین» آشکارا مشاهده کردند که شبکههای خویشاوندی اعصار اولیه موانعی برای انباشت قدرت بودند. بنابراین، آنها به عمد سیاستهایی را به اجرا در آوردند که هدفش جایگزین ساختن آن با نظامی بود که افراد را بهطور مستقیم به دولت پیوند میداد. این دکترین «لگالیسم» نامیده شد [Legalism: «هان فی زی» یا «هان فیهانگ» فیلسوف چینی (۲۳۳ تا ۲۸۰ قبل از میلاد) فلسفه لگالیسم (افراط در مراعات قانون یا قانونپرستی) را توسعه داد. در واقع، لگالیسم مکتب فلسفه چینی است که طی دوره پرآشوب «ایالات متخاصم» شکل گرفت و معروفیت یافت و از طریق نفوذ فیلسوفانی مانند شانگ یانگ، لی سی و هان فی زی مبنای ایدئولوژیک اولین سلسله امپراتوری چین یعنی «کین» را تشکیل داد]. «شانگ یانگ» کار خود را بهعنوان وزیر در دولت «وی» [Wei]- پیش از انتقال به آنچه در آن زمان دولت نسبتا عقبمانده «کین» نامیده میشد- آغاز کرد و به مشاور اصلی رهبر آن یعنی «دوک شیائو» تبدیل شد. او به محض ورود، به منازعه با نظام اداری موروثی موجود پرداخت. او به امتیازات موروثیشان حمله کرد و سرانجام موفق شد نظام ۲۰ رتبهای که بر مبنای شایستگی اعطا میشد را جانشین نظام موروثی کند؛ یعنی در مورد این دولت مرزی، شایستگی نظامی اصل بود. زمین، ملازمان، زنان برده و لباسها همگی از سوی دولت بر مبنای عملکرد اختصاص مییافت. بر عکس، ناکامی در رعایت قوانین دولتی با مجموعهای از مجازاتهای شدید روبهرو میشد. مهمتر اینکه، مقامهایی که طبق این سیستم داده میشد قابلیت تبدیل شدن به یک دارایی موروثی را نداشت مانند پستهای آریستوکراسی موروثی، بلکه بهصورت دورهای از سوی دولت بازتوزیع میشدند.
یکی از مهمترین اصلاحات شانگ یانگ همانا منسوخ کردن «نظام تقسیم زمین» و بازتوزیع زمین به آحاد خانوادهها تحت نظارت مستقیم دولت بود. طبق «نظام تقسیم زمین»، زمین کشاورزی به ۹ بلوک مربعی تقسیم میشد که شبیه نشانه چینی jǐng به معنای «چاه» [well] است که ۸ خانواده روی ۸ بلوک مربعی که حول قطعه مرکزی نهم است کار میکنند. هر خانواده اشرافی دارای تعداد مشخصی از نظام تقسیم زمین است که دهقانانی که روی هریک از آنها کار میکردند مالیات میدادند، بیگاری کرده و کارهای دیگری هم انجام میدادند، بسیار شبیه به دهقانان اروپای فئودالی. از سمت راست این مربعها با مسیرها و کانالهای آبیاری مختلف میشد گذشت که نظارت را تسهیل میکرد و آن ۸ خانواده نوعی کمون تحت حفاظت زمیندار تشکیل میدادند. منسوخ شدن نظام توزیع زمین، دهقانان را از تعهدات اجتماعی سنتی به اربابانشان رها کرد و به آنها اجازه داد تا روی زمینهای جدیدی که از سوی زمینداران دیگر ارائه میشد از نو استقرار یابند یا خودشان زمین خریداری کنند. این مساله به دولت اجازه میداد تا آریستوکراسی را با وضع مستقیم مالیات بر زمینِ یکنواخت و جدید دور بزند؛ مالیاتی که باید از سوی تمام زمینداران مالک پرداخت شود.
افزون بر این، شانگ یانگ یک مالیات ثابت سرانهای [poll tax] بر تمام مردان بزرگسال با هدف صریح و اعلامی تامین عملیات نظامی به اجرا در آورد. دولت حکم داد که اگر یک خانوار چند فرزند پسر داشته باشد، آنها یا باید به محض اینکه به سن مشخصی رسیدند زندگی مجزایی داشته باشند یا مالیات مضاعفی پرداخت کنند. از این رو، شانگ یانگ بهطور مستقیم به سنت آرمانی کنفوسیوسی «خانواده مشترک» ضربه زد و «خانواده هستهای» را ترغیب کرد. این نظام سختیهای شدیدی بر خانوادههایی تحمیل میکرد که میراث عظیمی برای تقسیم کردن نداشتند. هدف این تغییر شاید فردی کردن مشوقها بوده باشد اما برای افزایش کنترل دولت بر افراد هم بهکار میآمد. این اصلاحات با یک سیستم جدید ثبتنام خانوادگی ارتباط داشت. بهجای بیپروا گستراندن شبکههای خویشاوندی سنتی چینی، شانگ یانگ خانوادهها را به گروههای ۵ و ۱۰ خانواری تقسیم کرد که از آنها خواسته شده بود بهطور متقابل یکدیگر را مورد نظارت قرار دهند. اصلاحات مشابهی هم در دولتهای دیگر به اجرا در میآمد مانند دولت «لو» زیر سیستم «کی» اما در «کین» با خشونتی مشخص به اجرا در آمد. مجازات شکست در گزارش دادن فعالیت مجرمانه در چارچوب این گروه با به دو قسمت کردن فرد همراه میشد درحالیکه آنهایی که گزارش فعالیتهای مجرمانه را میدادند با پاداش مواجه میشدند گویی آنها سر دشمن را در یک نبرد بهدست آوردهاند. نسخهای از این سیستم طی دوره سلسله مینگ با عنوان «بائو جیا» احیا شد.
«جیمز اسکات»، دانشمند علوم سیاسی، در کتابش با عنوان «همچون دولت بودن» استدلال میکند که تمام دولتها خصائل مشترکی دارند: آنها در جستوجوی کنترل بر جامعهشان بر میآیند که به این معناست که آنها میخواهند کاری کنند که جامعهشان در وهله اول «شفاف» بهنظر برسد. به همین دلیل است که آنها به ارعاب و تهدید و ویرانی محلات قدیمی میپردازند که بهصورت خودجوش و بهصورت خیابانهای کجومعوج و کوچههای تنگ و تاریک رشد کردهاند و در عوض، خیابانهای صاف و منظم و هندسی را جایگزین آنها میسازد. بلوارهای گستردهای که «بارون هوسمان» روی آوار و خرابههای پاریس قرون وسطی طی قرن ۱۹ ساخت نه فقط به دلایل زیبایی شناختی بلکه با ذهنیت کنترل جمعیت ساخته شدند.