ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
دیرینهشناسان توانستهاند مسیر هبوط و جدایی انسان از اجداد نخستینش را تا آن چیزی دنبال کنند که «انسانهای به لحاظ رفتاری مدرن» نامیده میشوند درحالیکه متخصصان ژنتیک جمعیتی کار قابلتوجهی را در زمینه ردیابی تحرکات جمعیتهای انسانی انجام دادهاند؛ در زمانی که آنها از مناطق مختلف سیاره دست به مهاجرت زدند. اجماع گستردهای وجود دارد که گذار از «میمون» [ape] به «انسان» در آفریقا رخ داده اما خروج از آفریقا که منجر به مسکونی شدن بقیه دنیا شد؛ در دو موج جداگانه رخ داد. آنچه که انسانهای باستانی نامیده میشوند – گونههایی مانند «انسان راستقامت» [Homo erectus] و «انسان کارورز» [Homo ergaster] بیش از ۶/ ۱ تا ۲/ ۱ میلیون سال قبل آن قاره را ترک کردند و راه به سوی شمال آسیا یافتند. «انسانهایدلبرگی» [Homo heidelbergensis]، از فرزندان یا شاخههای انسان کارورز، احتمالا آفریقا را ترک کرده و حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار سال پیش به اروپا رسیدند و نیای گونههای بعدی مانند نئاندرتالهای معروفی بودند که در بیشتر اروپا اسکان یافتند. انسانهای مدرن آناتومیک- یعنی انسانهایی که اندازه و ویژگیهای فیزیکی مشابهی مانند انسانهای معاصر داشتند- تقریبا ۲۰۰ هزار سال پیش ظاهر شدند. با این حال، حدود ۵۰ هزار سال پیش بود که «انسانهای به لحاظ رفتاری مدرن» ظهور کردند؛ انسانهایی که از توانایی برقراری ارتباط با استفاده از زبان برخوردار بودند و بنابراین میتوانستند اشکال بسیار پیچیدهتری از سازماندهی اجتماعی را تحول و تکامل بخشند. یکی از نظریههای فعلی میگوید، اعتقاد بر این است که تقریبا تمام انسانهای مدرن خارج از آفریقا از تبار گروه کوچک و واحدی از «انسانهای به لحاظ رفتاری مدرن » هستند- شاید تعدادشان کمتر از ۱۵۰ نفر باشد- که آفریقا را ترک کرده و تقریبا ۵۰ هزار سال پیش با عبور از تنگه هرمز به شبهجزیره عربستان رفتند. به دلیل پیشرفتهای اخیر در ژنتیک جمعیتی، دیرینشناسان میتوانند بسیاری از این تحولات را در غیاب سوابق مکتوب ردیابی کنند. دارایی ژنتیکی انسان شامل هم کروموزوم Y است و هم DNA میتوکندری که شامل سرنخهایی از تاریخ گونهها و انواع میشود. تنها مردان دارای کروموزوم Y هستند. بر خلاف دیگر بخشهای DNA انسانی، که به شکل رندومی از کروموزومهای مادر و پدر از نو ترکیب میشوند و بنابراین از نسلی به نسل دیگر تغییر میکنند، کروموزوم Y که از پدران به فرزندان منتقل میشود تا حد زیادی دست نخورده باقیمانده است. در عوض، DNA میتوکندری نشانی از باکتریهایی است که در سلولهای انسانی گرفتار شده؛ باکتریهایی که میلیونها سال پیش فعال شدند – و در میان چیزهای دیگر- انرژی لازم برای فعالیت سلولها را بهدست میدهد. میتوکندری DNA خاص خود را دارد، که به شیوهای قابل مقایسه با کروموزوم Y تا حد زیادی در هر نسل بدون ترکیب دوباره از مادران به دختران به شکل دست نخورده منتقل میشود. هم کروموزوم Y و هم DNA میتوکندری میل به جمعآوری جهشهای [تحولات] تصادفی دارند که توسط نسلهای بعدی پسران یا دختران به ارث برده میشود. با شمارش این جهشها [و تحولات] و مشاهده اینکه کدام یک مقدم بر دیگری است، متخصصان ژنتیک جمعیتی میتوانند تبار یا نیای مختلف گروههای انسانی در اطراف و اکناف این سیاه را بازسازی کنند.
چنین تصور میشود که تمام جمعیتهای بشری خارج از آفریقا از گروه کوچک واحدی از افراد منشعب شدهاند زیرا تبار تمام جمعیتهای غیرآفریقایی از چینی تا گینه نوئی تا اروپایی و تا آمریکای جنوبی را میتوان به همان نسلهای مرد و زن رساند. (تنوع بزرگی از نیاها [lineages] در خود آفریقا وجود دارد زیرا بذر بقیه جهان از یکی از چند گونه موجود در آنجا پراکنده شد). از شبه جزیره عربستان این انسانهای مدرن از هم منشعب شدند. یک گروه خط ساحلی در اطراف عربستان و هند را دنبال کردند و به قارههای جدید ناموجود «سوندا» (که جزایری را که اکنون آسیای جنوب شرقی نامیده میشود را به هم وصل میکرد) و «ساهول» (که شامل گینهنو و استرالیا میشد) رسیدند. حرکت آنها با یخبندانی که در آن زمان رخ داد به شدت تسهیل شد زیرا آب زیادی در سطح زمین را به کلاهکها و یخچالهای یخی تبدیل کرد و سطح آب دریا را صدها فوت پایین تر از آنچه امروز هستند پایین آورد. ما بر اساس قدمت ژنتیکی میدانیم که جمعیت ملانزی و استرانزی که هماکنون در استرالیا و پاپوآ گینه نو اسکان دارند برای ۴۶ هزار سال آنجا بودهاند؛ این یعنی اینکه آنها پس از خروج گروه اصلی از آفریقا و در زمانی بسیار کوتاه به این بخش دورافتاده از جهان رسیدند. سایر انسانها عربستان را به سوی شمال غرب و شمال شرق ترک کردند. آنها که در گروه اول بودند [شمال غرب] از خاور نزدیک و آسیای مرکزی حرکت کرده و در نهایت به اروپا رسیدند جایی که آنها با فرزندان انسانهای باستانی مانند نئاندرتالها که آفریقا را پیشتر به شکل گروهی ترک کرده بودند مواجه شدند. گروهی که به شمال شرق رفتند در چین و دیگر بخشهای شمال شرق آسیا اسکان یافتند، از پل زمینی که آن زمان سیبری و آمریکای شمالی را به هم ربط میداد عبور کرده و از آنجا به قاره آمریکا مهاجرت کردند جایی که تقریبا ۱۲ هزار سال قبل از میلاد برخی به بخش جنوبی شیلی رسیدند. داستان کتاب مقدس در مورد «برج بابل»، که در آن خداوند نژاد انسانی یکپارچه را متفرق ساخت و باعث شد آنها با زبانهای مختلف با هم سخن بگویند و این به لحاظ استعاری درست است. وقتی گروههای کوچکی از انسانها مهاجرت کردند و با محیطهای متفاوت سازگار شدند، با توسعه نهادهای جدید اجتماعی شروع به خروج از وضع طبیعی کردند. چنانکه در فصل بعد خواهیم دید، اولین اشکال پیچیده سازماندهی اجتماعی مبتنی بر خویشاوندی بود اما آنها توانستند فقط با کمک ارائه شده از سوی باورها و ایدههای مذهبی ظهور کنند.
ارسال نظر