فقط کاملا هریس از پس ترامپ برمی‌آید عکس: AFP

راجر کوهن در ادامه مطلب خود می‌نویسد: اعلامیه استقلال این ایده جهانی را تقویت کرد که انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند و برخی از حقوق‌شان جدانشدنی است که در این میان می‌توان به حقوق زندگی، آزادی و پیگیری سعادت اشاره کرد. آمریکایی‌ها این ایده را به آغوش کشیدند. هرچند، زمانی که در گستره یک ملت این مساله نگریسته می‌شود، می‌توان متوجه شد که در اجرای آن نواقصی وجود داشته است. با این حال حکومت‌ها هر چه لازم بوده به کار گرفته‌اند تا از این ایده محافظت کنند.

به عقیده راجر کوهن، ترامپ از این امر مستثنی است. او می‌نویسد: اما دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده با شعار بیایید آمریکا را مجددا شکوهمند کنیم، جوهره آمریکا را زیر پا گذاشت. او عصبانی است. او با خوشبختی غریبه است و هر روز عصبانی‌تر از روز قبل می‌شود، بدون آنکه بداند ریشه این عصبانیت کجاست. برای زندگی، حقوقی که در نظر گرفته، دستچین شده است و اینکه مردان سفیدپوست مسیحی از حقوق بیشتری برخوردارند و به زنان و افراد رنگین‌پوست به‌عنوان مشتی افراد به درد نخور نگاه می‌کند.

کوهن در ادامه یادداشت خود می‌نویسد: ماه گذشته کنفرانسی با عنوان «دستور کار محافظه‌کاری ملی» در واشنگتن برگزار شد که همکارم جنیفر شوسلر آن را «دستیابی به یک ایدئولوژی منسجم در آشفته‌بازار عصر ترامپیسم» نامید. در این کنفرانس تلاش شد تا روح ملی‌گرایی تئوریزه شود. راجر سپس با طعنه نسبت به برگزاری این رویداد می‌نویسد: با این ایده موفق باشید. او در ادامه می‌گوید: یکی از رهبران این نشست، ریچ لوری، سردبیر مجله «نشنال ریویو» بود. کتاب لوری با عنوان «مورد ملی‌گرایی» قرار است به‌زودی منتشر شود. این ایده‌ها دیگر بس است. آن «موردی» که لوری به‌دنبالش است، پیش‌تر اروپایی‌ها عواقبش را دیده‌اند و نتیجه آن گورهای نظامیانی است که در سراسر اروپا دیده می‌شود.

ملی‌گرایی، خودپسندانه و پرخاشگرانه، درصدد است با گذشته وهم‌آلود، ایجاد آینده‌ای از هر نظر مبهم، اما شکوهمند را وعده دهد. در این راستا ترامپ یک ناسیونالیست تمام عیار است. صدای شعار «آمریکا! آمریکا!» در هر کارزار انتخاباتی وی شنیده می‌شود. ریچ لوری در توییتی نوشته است: «این خیلی کلیشه منسوخ شده‌ای است. آمریکا یک ایده نیست. آمریکا متشکل از ملتی با تاریخ، فرهنگ و مرزهای مشخص و البته برخی ایده‌آل‌ها بوده، اما تاکنون هرگز کسی در درون یک ایده زندگی نکرده است.»

کوهن می‌گوید: این نوع استدلال جوهره اصلی کشور آمریکا را نادیده می‌گیرد. دستیابی به‌جوهره آمریکا دست یافتنی است. فرآیند آمریکایی شدن شامل جذب ایده بنیادین این ملت است. تاسف‌بارترین کاری که ترامپ کرده، جدا کردن این ایده از معنایش است. کار وی حمله به راستگویی، نجابت، شأن، مدارا و مدنیت بوده است. در لیست درخواست‌های رئیس‌جمهوری آمریکا هر حقی قابل خرید و فروش است. او بیشتر از اینکه رهبر یک ملت باشد، رهبر جنبش است و این امر به ترسش از بسیج شدن مردم نیز بر می‌گردد. هر نامزد پیروز انتخابات از جبهه دموکرات‌ها مجبور است این انرژی منفی را با یک انرژی مثبت معاوضه و آمریکایی‌ها را از شبکه ترامپ دور کند.

کوهن در ادامه یادداشت خود به موضوع مناظره دموکرات‌ها اشاره و تصریح می‌کند: «من مناظرات حزب دموکرات‌ها را برای ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۰ مشاهده کردم. از خودم پرسیدم چه کسی می‌تواند ترامپ را شکست دهد؟ در واقع به غیر از این موضوع چیز دیگری اهمیت ندارد، برای اینکه «۵ سال و نیم دیگر» ترامپ را تحمل کردن با فروپاشی کامل اخلاقی آمریکا همراه می‌شود. البته اینکه یک نفر چقدر چپ یا میانه‌رو بوده نیز حائز اهمیت بوده اما آیا این مردان و زنان می‌توانند شور و نشاط را به‌منظور ساقط کردن ترامپ به‌وجود آورند. این همان توپی است که همه بازیکنان باید آن را دنبال کنند و به این هم توجه نکنند که ترامپ چقدر می‌تواند حد فاصل زمان حاضر تا نوامبر ۲۰۲۰ شیطانی و تبهکارانه رفتار کند.

راجر کوهن در ادامه یادداشت خود با بررسی مناظره‌ها به سراغ نامزد ایده‌آل خود می‌رود: «با اکراه! باید بگویم با اینکه می‌دانم جو بایدن فردی شریف و دارای شجاعت است، اما وی از چابکی ذهنی، نیرومندی و انرژی لازم بهره‌مند نیست. همچنین باور دارم، مردمی که تشنه شعار «ما می‌توانیم» هستند آمادگی سوسیالیسم دموکراتیک برنی سندرز را ندارند. اشکال مختلف سوسیالیسم در اروپا کارگر است، اما این واژه در آمریکا با سوءتعبیر همراه می‌شود. در واقع جوهره آمریکا و سوسیالیسم با یکدیگر غریبه هستند. الیزابت وارن هم در کارزار خود دنبال هدفی موسوم به «اقتصاد میهن‌پرستانه» است که یک ایده هوشمندانه محسوب می‌شود و انرژی وی در دفاع از ایده‌‌هایش برای جلوگیری از نابرابری‌ها قدرتمندانه است. با این حال هنوز متقاعد نشده‌ام که مردم آمریکا تا این حد آمادگی و پذیرش ایده‌های چپ افراطی را داشته باشد. کاملا هریس نیز برای من چنین است. او در مورد ایده‌ها و سیاست‌هایش به‌ویژه درخصوص بیمه‌های همگانی بسیار زیگزاگی حرکت کرده اما قوی است. او داستانی خوب از یک آمریکایی است و درباره بحث‌های مهاجرتی، آمریکایی-آفریقایی‌ها و زنان با شور و اشتیاق صحبت می‌کند و ثابت کرده که با ریسک کردن غریبه نیست. او سختکوشی دورانی که دادستان بوده را به همراه دارد. او توانایی تکه تکه کردن ترامپ را دارد. ماه گذشته او گفت ترامپ یک شکارچی سنگدل است و ادامه داد: «یک نکته را باید در مورد شکارچیان سنگدل بدانیم؛ آنها افراد ضعیف را طعمه خود قرار می‌دهند. آنهایی را شکار می‌کنند که باور دارند قوی نیستند و چیزی که از همه مهم‌تر است و باید آن را آویزه گوش‌مان کنیم به همین دلیل است که سنگدل‌ها بزدل هستند.»

کوهن بر این باور است که این جملات بسیار دارای اهمیت هستند. او می‌گوید: «با اینکه هنوز زود است که درخصوص انتخابات صحبت شود، اما بزرگ‌ترین ضعف ترامپ در انتخابات زنان هستند. آنها رفتارهای بسیار ناپسندی از ترامپ مشاهده کرده‌اند و می‌دانند که تستسترون ناسیونالیسم به کجا ختم می‌شود.»

 

p04-01