محرمانه‌های کره‌شمالی

اگرچه خود دولت اساسا ورشکسته است اما نهادهای دولتی و مقام‌ها در تمام اَشکال کارهای سودآور دخیل هستند. تجارت با چین، یکی از عمده‌ترین ثروت‌آفرینان، از ۵۰۰ میلیون دلار سالانه در سال ۲۰۰۰ به ۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳ افزایش یافت. بنابراین با وجود افول «چونگ ریون» اما ساختمان‌های جدیدی در کنار رستوران‌ها، مغازه‌ها، فروشگاه‌ها و مراکز تفریحی جدید برای طبقات بالا و طبقات کارآفرین نوظهور درحال سر بر آوردن در تمام پیونگ‌یانگ هستند. با این حال، پایتخت از لحاظ توسعه همچنان با شهرهای درجه سوم چینی قابل مقایسه است؛ حقیقتی که به‌عنوان سورپرایز برای کسانی رخ خواهد نمود- افرادی که می‌توانند به یک رستوران یا قهوه‌خانه نیمه‌خصوصی بروند، پیتزا یا چای سبز سفارش دهند و مردمی را ببینند که از iPad استفاده می‌کنند- که کره‌شمالی را کشوری سراسر فقیر و کمونیستی تصور می‌کنند.

خودروهای مرسدس بنز، بی‌ام‌دابلیو و لکسوس که وارد کره‌شمالی می‌شود فقط مختص خاندان کیم نیست. بسیاری از مقام‌های دولتی مالک این خودروها هستند و معمولا خودروهای مشکی با پنجره‌های دودی را ترجیح می‌دهند. مقام‌های رده بالا را می‌توان با پلاک خودروی‌شان به راحتی تشخیص داد؛ پلاکی که با «۷.۲۷. » شروع می‌شود اما تعداد زیادی از سوداگران پیونگ‌یانگی وجود دارند (و در واقع، کره‌ای‌هایی که در چین به بده‌بستان و سوداگری مشغولند) که ماشین‌های خارجی لوکس دارند. در حقیقت، میلیونرهای خودساخته‌ای در پایتخت هستند که از توانایی خرید لکسوس‌هایی برخوردارند که از چین وارد و در بازار با قیمت‌های بالا فروخته می‌شوند؛ به گفته یک منبع، حتی یک کارآفرین وجود دارد که ارزش خالص دارایی‌اش بیش از ۱۰ میلیون دلار است با وجود اینکه هیچ ارتباطی با «کیم»ها یا هیچ خاندان حاکم دیگری ندارد. او عضو «نخبه سرمایه‌داری در حال ظهور»ی است که موفق شده بازی جدید دولتی- خصوصی را به خوبی ایفا کند.

اما برای میلیون‌ها کره‌ای که دست‌شان به دهانشان نمی‌رسد، آرزوی راندن یک بی‌ام‌دابلیو و زندگی در آپارتمان‌های مانسودای فراتر از حد تصور است. در حومه‌های شهری، کشاورزان همچنان زمین‌ها را با گاو شخم می‌زنند. سربازان با نوعی فرنی [gruel: ترکیبی از آرد جو و دیگر آردها که با شیر پخته می‌شود؛ جو شیر] تغذیه می‌کنند و حتی در مناطق معمولی‌تر پیونگ‌یانگ، صدها هزار نفر از مردم در فقر و فلاکت زندگی می‌کنند. استاندارد زندگی مردم معمولی کره‌شمالی احتمالا بدتر از دهه ۷۰ است. طبیعی است فرض کنیم که ظهور ثروتمندان جدید پیونگ‌یانگ بر توهین و آسیب به توده‌های فقیر خواهد افزود. اعضای نظام مرکزی رهبری در کره‌شمالی بی‌تردید از این امر آگاه هستند. آنها همچنین از تاثیرات بالقوه مخرب کاپیتالیسم بر توانایی‌شان جهت حفظ کنترل در بلندمدت آگاهند. آنها همچنین می‌دانند که نمی‌توانند بازارها را سر به نیست کنند، زیرا پایان تجارت خصوصی یعنی شکست کامل اقتصادی و قحطی جدید و تهدید بقا و موجودیت دولت. همزمان، کاپیتالیسم دولتی- خصوصی نیز به رهبری اجازه می‌دهد در عصری حامیان و وفادارانی دست و پا کند که ایدئولوژی دیگر اهمیت ندارد.

البته، هیچ‌کس به درستی نمی‌داند که رژیم چه آینده اقتصادی را برای کره‌شمالی در نظر دارد. در واقع، دشوار است در مورد «رژیم» به منزله یک سازمان با هدف واحد سخن بگوییم، زیرا بسیار جناحی است و حالت باندبازی دارد. اما اگر بپذیریم که یک چیز هست که هر جناحی در آن اشتراک نظر دارد، آن چیز میل به بقای سیستم است؛ حدسی معقول به این دلیل که کره‌شمالی اجازه می‌دهد سرمایه‌داری و اصلاح اقتصادی با ضرباهنگی ضرورتا آرام توسعه یابد تا فروپاشی به تعویق افتد درحالی‌که دقیقا به همین دلیل در برابر تغییر سریع مقاومت می‌ورزد. این موضوع شهوت ساخت «منطقه ویژه اقتصادی» (SEZ) را توضیح می‌دهد. با چنین منطقه‌ای، می‌توان پول به‌دست آورد درحالی‌که کنترل سفت و سخت بر بخش‌های دیگر کشور را حفظ می‌کند. بنابراین ساخت چنین مناطقی این امر را قابل درک می‌سازد که چرا دولت «کیم جونگ اون» در نوامبر ۲۰۱۳ اعلام کرد که ۱۴ منطقه ویژه اقتصادی ایجاد خواهد کرد؛ مناطقی که برای این کشور کوچک بسیار زیاد است. تاکنون، مناطق ویژه اقتصادی موجود مانند منطقه ویژه اقتصادی راسون نتوانسته خود را به پای انتظارات برساند. اما این مساله تلاش‌های آینده برای تولید و کسب پول بدون در آغوش کشیدن تغییر سیاسی- اجتماعی را متوقف نخواهد کرد.  نظام رهبری با بازاری شدن روی طناب راه می‌رود. انطباق بسیار آرام یا بسیار سریع می‌تواند پیامدهایی فاجعه‌بار برای رژیم داشته باشد. با این حال، باید محتاط باشیم که در برابر «حامیان فروپاشی» [collapsist] مکتب پیونگ‌یانگ شناسی [Pyongyangology] به راحتی وسوسه نشویم. کره‌شمالی از فروپاشی شوروی، قحطی دهشتناک و شکست سرافکنده‌وار نظام اقتصادی‌اش جان به در برده است. کره‌شمالی به لحاظ اقتصادی «غرب وحشی دوران مدرن» [modern-day Wild West: منظور از «غرب وحشی» ایالت‌های غربی آمریکای قرن نوزدهم است که قانون درستی بر آنها حاکم نبود. این منطقه را به لحاظ تاریخی به اصطلاح «غرب وحشی» (wild west) می‌گویند] است اما کنترل سیاسی، داستان متفاوتی است به‌ویژه در پایتخت. «کیم»‌ها و مرتبطان‌شان همچنان کارت‌های بسیار قدرتمندی دارند. حامیان، ترس از مجازات، تبلیغات، مقدار مشخصی از احترام باقی‌مانده برای «کیم ایل سونگ» و قدرت وسوسه‌کننده شهریاری همگی همچنان مشت آنها را قوی کرده است.