نگاهی به کاستیهای حداقل دستمزد مصوب سال ۱۳۹۷
بر اساس قانون کار، دو معیار اصلی برای تعیین حداقل دستمزد وجود دارد. یکی نرخ تورم و دوم سبد هزینه معیشت خانوار کارگری. به نظر میرسد معیار مورد استفاده در تعیین حداقل دستمزد در سالهای قبل نرخ تورم بوده است که باتوجه به افزایش میزان تورم، نرخ مصوب دستمزد نیز مطابق با آن افزوده میشد، اما طی دو سال گذشته با اصرار نمایندگان گروههای کارگری، معیار سبد هزینه معیشت خانوار کارگری نیز در تعیین حداقل دستمزد مورد استفاده قرار گرفته است. در این خصوص این نکته وجود دارد که آیا سبد هزینه معیشت خانوار کارگری میتواند یک معیار واقعی و قابل قبول از میزان مخارج حداقلی کارگران باشد یا خیر. اگر بخواهیم خط فقر را با سبد هزینه معیشت خانوار کارگری، تطبیق دهیم باید بگوییم خط فقر در ایران به دلیل اینکه تعریف روشنی از آن وجود ندارد و مبلغ آن نیز مشخص نیست بسته به شرایط اجتماعی و جغرافیایی مقادیر متفاوتی به خود اختصاص میدهد. پس سبد هزینه معیشت خانوار کارگری نیز یک معیار متغیر است. هزینههای حداقلی یک خانوار کارگر چیزی نیست که بتوان آن را با اعداد و ارقام ثابت و متوسط محاسبه کرد و همواره ارقام متغیری را در خود جای میدهد. چه بسا خانوار کارگری در کلانشهری مانند تهران، هزینههای سرسام آوری برای زندگی خود دارد که با خانوار کارگری که در یک شهر کوچک زندگی میکند تفاوت زیادی داشته باشد که طبیعتا این میزان حداقل دستمزد به هیچوجه کفایت این هزینهها را نمیکند. امروزه بسیاری از خانوارهای کارگر در شهرهای بزرگی به مانند تهران در منازل استیجاری زندگی میکنند و هزینههای بالای اجاره این منازل به سبد هزینههای مصرفی آنها افزوده میشود. به جرات میتوان این ادعا را داشت که مبلغ تعیین شده حداقل دستمزد برای خانوارهای ساکن در کلانشهرها میزان قابل قبولی نیست و میتواند به معنای فقر این خانوارها تلقی شود. خانوارهای کارگری با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند، هزینههای معیشت به اضافه هزینههای پیشبینی نشده به مانند هزینههای درمان و دارو و... که هر آن ممکن است بر این افراد تحمیل شود، زندگی توأم با بهزیستی و رضایتمندی را از چنین خانوادههایی سلب میکند. برای مثال هزینههای معیشت حداقلی یک خانوار با دو فرزند عبارت است از: خوراک شامل گوشت و فرآوردههای پروتئینی، برنج، حبوبات، نان، میوه و سبزی، لبنیات، انواع افزودنیها و روغن ها، انواع نشاسته ها، آب آشامیدنی سالم و بهداشتی و... پوشاک مورد نیاز که با توجه به سلیقه افراد متفاوت است، مسکن مناسب برای یک خانواده شامل یک باب منزل با دارا بودن یک اتاق خواب، پذیرایی، آشپزخانه، سرویس بهداشتی و حمام است. هزینههای تحصیل فرزندان که اگر در مدارس دولتی مشغول به تحصیل باشند با توجه به رایگان بودن تحصیل تنها هزینه ایاب و ذهاب، لوازم التحریر و هزینههای قانونی که از دانشآموزان اخذ میشود. هزینههای مسافرت، تفریح و اوقات فراغت یک خانوار کارگری که آن هم بسته به نوع مسافرت و مخارج سفر تفاوتهای زیادی بین خانوادهها وجود دارد. هزینههای پیشبینی نشده مانند درمان و دارو که اگر اعضای خانوار تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی باشند، درصد بیشتری از هزینهها را تامین اجتماعی میپردازد و فقط سهم بیمار را باید خانوار کارگر پرداخت کند و این نیز متغیر است زیرا بیماری یک پدیده پیشبینی نشده است و هزینههای آن نیز با توجه به نوع بیماری بسیار متغیر است که لازم است خانواده، همیشه مبلغی را بهعنوان پس انداز هزینههای پیشبینی نشده و ضروری برای خود داشته باشد. حداقل دستمزد مصوب در سال ۱۳۹۷ برای یک خانوار با دو فرزند مبلغی معادل ۱۴ میلیون و ۸۶۸ هزار و ۶۸۸ ریال خواهد بود. برای مثال یک خانوار کارگری با دو فرزند در کلان شهر تهران، حداقل بهطور میانگین مبلغی معادل ۱۴ میلیون ریال برای هزینههای خوراک، پوشاک، تحصیل، مسافرت و تفریح را باید پرداخت کند. در این میان تنها ۸۶۸ هزار و ۶۸۸ ریال صرف تامین مسکن و هزینههای پیشبینی نشده باقی میماند که این رقم ناچیز هم دردی را دوا نمیکند. تامین مسکن مناسب در کلان شهر تهران یک دغدغه بزرگ است. مبالغ هنگفت رهن و اجاره مسکن در تهران، برای اقشار ضعیف به خصوص کارگران که از پایینترین دستمزدها برخوردارند سبب گرفتاری بسیاری برای آنان میشود. برای مثال یک مسکن حداقلی در تهران به غیر از هزینه رهن، حداقل مبلغی معادل ۵۰۰ هزار تومان ماهانه باید بابت اجاره پرداخت شود. درصورتی که با مبلغ مصوب، بخشی از آن بهعنوان اجاره کسر شود و در این صورت برای هزینههای معیشتی دیگر فشار وارد میشود. علاوه بر مسکن، ممکن است هزینههای پیشبینی نشده نیز مبالغ دیگری به مخارج خانوار اضافه کند که مجموع این ارقام حداقل چیزی حدود ۲۰ میلیون ریال خواهد بود. در مقایسه با تهران، خانوارهای کارگری در مناطق دیگر کشور و شهرهای کوچکتر هزینههای معیشت به نسبت پایینتری با افراد ساکن در کلان شهرها دارند. برای مثال یک خانوار کارگر در یک شهر کوچک یا یک روستا با مبلغ ۱۴میلیون و ۸۶۸ هزار و ۶۸۸ ریال میتواند تقریبا زندگی راحت و بدون دغدغهای را داشته باشد زیرا تمام هزینههای زندگی ارقام پایینتری را نسبت به کلان شهرها دارند.علاوه بر اینها تعیین حداقل دستمزد برابر برای تمام کارگران بدون توجه به نوع شغل آنها، به نظر معقولانه و عادلانه نمیرسد. کارگری در یک شغل خاص با مدت زمان کاری ۸ ساعت در روز نسبت به فردی در شغل دیگر که ساعات کاریاش خیلی بیشتر است، در وضعیت بهتری به سر میبرد. زیرا میتواند در اوقات بیکاریاش به شغل دیگری بپردازد، اما کارگر دیگر فاقد چنین اوقاتی است و باید تمام وقت کار کند. به جز مدت زمان کار، بحث تخصص و بهرهوری نیز در مورد تعیین حداقل دستمزد اهمیت بالایی دارد. در قانون از معیار تخصصی بودن کار در تعیین حداقل دستمزد نام برده نشده است. برای کارگران ماهر و نیمه ماهر و ساده، میزان حداقل دستمزد یکسان است. در صورتی که میزان بهرهوری و ارزش افزوده تمام کارگران به یک میزان نیست و نیاز است که حداقل دستمزد کارگران با توجه به تخصص آنها نیز مورد ملاحظه قرار گیرد. با توجه به مطالب ذکر شده میتوان پیشنهادهای زیر را برای بهتر شدن پرداخت حداقل دستمزد برای کارگران و کارکنان مشمول قانون کار به کار گرفت.
ارسال نظر