روش کسب اعتماد‏‏‌به‏‏‌نفس مدیرعامل

به یاد می‌‌‌آورم که در یکی از دوره‌‌‌های آموزشی برگزار شده در اروپا، یک مدیرعامل جوان پشت میز گرد نشسته بود و نگاهش به چشم‌‌‌انداز دوردستِ آن سوی پنجره، حاکی از سوالات و تردیدهای عمیقی بود که وجودش را فرا گرفته بود. او نه‌تنها به نظر می‌‌‌رسید که تمرکز حواس خود را از دست داده، بلکه به کلی خود را گم کرده بود. یکی دیگر از شرکت‌کنندگان که متوجه حال او شده بود، از وی پرسید چه چیزی فکرش را مشغول کرده است. مشخص شد که مرد جوان به تازگی رئیس کسب‌و‌کار خانوادگی‌‌‌شان شده بود؛ شرکتی اروپایی که چند میلیارد دلار ارزش داشت و کالاهای مصرفی باکیفیت را تولید می‌‌‌کرد. شاید تصور کنید که قرار گرفتن در چنین جایگاه بالایی در چنان سنی موجب شادی و هیجان فراوان می‌شود؛ به‌‌‌ویژه که بحث اداره یک شرکت قدرتمند و موفق بود. اما او پاسخ داد: «سرگشته و گرفتار شده‌‌‌ام و نمی‌‌‌دانم چه کار کنم.»

او توضیح داد که اتاق هیات‌مدیره شرکت تبدیل به محل جنگ شده است؛ جایی که بستگان او دور هم جمع می‌‌‌شوند، بابت کم بودن حقوق دریافتی‌‌‌شان غر می‌‌‌زنند، در مورد شیوه مناسب اداره شرکت با هم بحث می‌کنند و حتی اعتبار و صلاحیت مدیرعامل جدید را زیر سوال می‌‌‌برند. چنین روحیات و رفتارهایی کار اداره شرکت را برای مدیرعامل جوان بسیار دشوار کرده بود و برای بهبود شرایط و موفقیت در انجام وظایف خود، هیچ راهی به جز اخراج همه بستگانش به ذهنش نمی‌‌‌رسید؛ اقدامی که مشخص است چقدر دشوار و ترسناک به نظر می‌‌‌رسد.

زمانی که سفره دل خود را باز کرد، یکی دیگر از مدیران عامل حاضر در میزگرد به او گفت: «باید با این شرایط کنار بیایی. ببین، آنها برای انتصاب تو دلیلی داشته‌‌‌اند و واضح است که اعضای هیات‌مدیره به تو اعتماد دارند. باید شجاعت غلبه بر فقدان اعتماد به نفس خود را داشته باشی و این کار با فهمیدن دلیل ترس و تردیدت و مواجهه با آن ممکن می‌شود.»

این مشاهده ساده، به مدیرعامل جوان کمک کرد که دلیل ترس خود را در نگرانی از ناراحت کردن بستگانش بیابد. اما آنچه اهمیت داشت، انجام کار درست و مناسب برای کسب و کار بود. این درک جدید حس دلواپسی را از او گرفت و شجاعت اقدام را به او داد. یکی از مدیران حاضر در جلسه گفت: «انگار در حال تماشای تبدیل یک کرم ابریشم به پروانه هستیم.»

سپس گروه حاضر به راهکار نبوغ‌‌‌آمیزی رسیدند. شرکت خانوادگی آنها یک شورای خانوادگی باسابقه هم داشت که مدتی از آن استفاده نمی‌‌‌شد. مدیرعامل داستان ما تصمیم گرفت شورای خانوادگی را دوباره راه‌‌‌اندازی کند تا محلی برای مشورت و گفت‌‌‌وگوی خانواده و بستگانش پیرامون نگرانی‌هایشان باشد. در این صورت، فضایی وجود داشت که آنها شکایت‌‌‌ها و نارضایتی‌‌‌های شخصی خود را در آنجا مطرح کنند و چنین بحث‌‌‌هایی را به اتاق هیات‌مدیره نیاورند. نتیجه کار فوق‌‌‌العاده بود. اعضای خانواده با این اقدام، حس ارزشمند بودن گرفتند و مدیرعامل نیز می‌توانست مسائل شخصی را از اتاق جلسات دور نگه دارد.

زمانی که مدیران عامل و رهبران سازمانی به مشکل می‌‌‌خورند (مانند شرایطی که در مثال این مدیرعامل اروپایی مشاهده کردیم)، گاهی به دلیل فقدان اعتماد به نفس و تردید آنها در برداشتن قدم‌‌‌های عملی است. آنها برای ترویج ایده‌‌‌های جدید یا تعیین مسیرهای جدید حرکت برای ارتقای عملکرد سازمان یا رسیدن به پتانسیل‌‌‌هایش، احساس ناتوانی و تردید می‌کنند. اما بدون چنین اراده و شجاعتی برای اجرای وظایف سازمانی، آنها شکست خواهند خورد. دومین مولفه پیشنهادی ما برای رهبری سازمانی (اعتماد به نفس)، از رهبران سازمانی می‌‌‌خواهد که تردیدهای خود را با نگاهی سخت و بی‌‌‌طرفانه به خود، کشف نقاط ضعف و سپس تغییر آنها، برطرف کنند.

تاریخ پر از مثال‌‌‌هایی از افرادی است که شجاعت درونی خود را فراخواندند و با غلبه بر موانع، در مکان‌‌‌هایی به موفقیت رسیدند که احساس می‌‌‌کردند به آنجا تعلق ندارند. ترس و تردید، ماهیتی توخالی دارد و راحت‌‌‌ترین و موثرترین روش مقابله با آنها، مواجه شدن است. اغلب راهکارها در همان جایی است که از آن می‌‌‌هراسید. همچنین به یاد بیاورید که اگر مسوولیتی به شما واگذار شده، به دلیل آن بوده است که توانایی و ظرفیت انجام آن را در شما دیده‌‌‌اند. ما گاه در هنگام تردید، این موضوع مهم را فراموش می‌‌‌کنیم و بیش از آنکه بر خود تمرکز کنیم، روی شرایط بیرونی و مشکلات تمرکز می‌‌‌کنیم.

برگرفته از کتاب: مسیر رهبری سازمانی‌/ نوشته جمعی از شرکای ارشد شرکت مشاوره مک‌‌‌کنزی