f9ff054c-a5b9-444e-a3f0-d31aa6a7 copy

کامران کرمی: عربستان سعودی در چارچوب گسترش قدرت نرم خود در خارج از کشور، همگرایی جهانی را جایگزین سلفی‌گری به‌عنوان گفتمان نهاد وهابیت می‌کند؛ گفتمانی که برای بیش از 250سال، مشروعیت داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی را برای خاندان آل‌سعود تضمین کرد. هدف پادشاهی در این تغییر بزرگ این است که با دور شدن از رویکرد مذهبی که مشروعیت خانواده سلطنتی را به همراه داشته است، روابط بین‌المللی گرم‌تری را تقویت کند. با‌این‌حال، ریاض در حال اتخاذ تدابیری برای به حداقل رساندن هزینه بالقوه پرداخت‌شده برای این همسویی مجدد است. در سال‌های اخیر، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، مجموعه‌ای از اصلاحات را با هدف تضعیف نفوذ افراطی سلفی‌گری در پادشاهی و نرم کردن اعمال مذهبی آن در جامعه سعودی تشدید کرده است. هدف، مقابله با تاثیرات تفاسیر و کنشگری افراطی سلفی‌گری و طرفداری از رویکردهای معتدل‌تر به اسلام بوده است که با ارزش‌های جهانی و اجتماعی معاصر همسو باشد.

Dr.-Hesham-Alghannam1-8 copy

«هشام الغنام»، پژوهشگر غیرمقیم در بنیاد کارنگی و مدیر مرکز تحقیقات امنیتی دانشگاه نایف عربستان، در خصوص این چشم‌انداز جدید پادشاهی عربستان سعودی در خارج از کشور می‌نویسد: امروزه، هم در عربستان سعودی و هم در خارج از کشور، به ارتباط بین برخی آموزه‌های سلفی و افراط‌گرایی اذعان بیشتری می‌شود. با کاهش حمایت عربستان از سلفی‌گری، شاهزاده محمد بن سلمان تلاش کرده این ذهنیت را که پادشاهی عربستان از گروه‌های افراطی حمایت می‌کند، از بین ببرد. او همچنین خطرات امنیتی را که برخی از این گروه‌ها ممکن است ایجاد کنند، به‌ویژه پس از تحولات عربی در سال ۲۰۱۱ و ظهور جنبش‌های اسلام‌گرا در سراسر خاورمیانه، درک کرده است.

بااین‌حال، ولیعهد در حال دور شدن از موضع ایدئولوژیکی است که نقش مهمی در افزایش نفوذ عربستان در سراسر جهان اسلام و فراتر از آن داشته است. حمایت از سلفی‌گری به پادشاهی این امکان را داد که حوزه‌های نفوذ را در میان جوامع مسلمان در بسیاری از کشورها ایجاد کند. عربستان سعودی با کاهش انتشار رویکردی سختگیرانه به اسلام، به دنبال تقویت روابط گرم‌تر در خارج از کشور، به‌ویژه در غرب است، که پادشاهی را به دلیل ترویج ایدئولوژی‌های افراطی مورد انتقاد قرار داده است. این تغییر عمیق در موضع سعودی ممکن است هزینه داشته باشد، زیرا رویکرد این پادشاهی به اسلام ارتباط تنگاتنگی با مشروعیت داخلی و بین‌المللی برای رهبری آن داشته و زمامداران عربستان را وادار کرد تا تعادل مناسبی بین تداوم و تغییر پیدا کنند.

حمایت عربستان از سلفی‌گری

دولت سعودی که توسط آل‌سعود در سال ۱۷۲۷ تاسیس شد، دو دهه بعد با عالم سعودی مسلمان محمد بن عبدالوهاب ائتلاف کرد. این امر باعث شد عربستان سعودی به عنوان یک «دولت وهابی» نامیده شود. این مشارکت، مشروعیت دینی به دولت داد و متقابلا زمینه نفوذ علمای دینی در حکومت سکولار را فراهم کرد. وجه اشتراک سلفی‌گری و وهابیت گرایش آنها به بازگشت به سلف صالح و اعمال و کردار صدر اسلام است که عمدتا با تکیه بر قرآن و حدیث، سنت‌ها و سخنان حضرت محمد (ص) متمایز می‌شود. بااین‌حال، سلفی‌گری و وهابیت در منشأ، دامنه و کاربرد متفاوت هستند. سلفی‌گری، جنبشی گسترده‌تر است که به تقلید از سه نسل اول مسلمان گرایش دارد و نوآوری را تقبیح می‌کند، از ساکت‌گرایی تا کنش سیاسی را در بر می‌گیرد. وهابیت یک زیرگروه سلفی خالص‌تر است که با کاربرد سفت و سخت قوانین اسلامی و همسو با مکتب فقهی حنبلی مشخص می‌شود.

در دهه‌های اخیر، دو عنصر اصلی پشت حمایت عربستان سعودی از سلفی‌گری وجود داشته است. همان‌گونه که زمانی منبع مشروعیت دینی، داخلی بود، سلفی‌گری نیز به منبع مشروعیت ایدئولوژیک در خارج تبدیل شد و برای مبارزه با دشمنان پادشاهی استفاده می‌شد. بین سال‌های ۱۹۸۲ و ۲۰۰۵، پادشاهی سرمایه‌گذاری زیادی برای ترویج سلفی‌گری در سراسر جهان، به‌ویژه در دوران سلطنت ملک فهد، انجام داد. این امر باعث شد سلفی‌گری و تلاش برای ایجاد یک شبکه جهانی سلفی، ابزار ارزشمندی برای قدرت نرم عربستان باشد، به‌ویژه در میان کشورهای مسلمان، جایی که پادشاهی مدارس مذهبی و مساجد ساخت، بورسیه‌های تحصیلی اعطا کرد و حتی ادبیاتی را در ترویج سلفی‌گری منتشر کرد. درآمدهای بادآورده حاصل از رونق نفت پس از سال ۱۹۷۳ به عربستان سعودی اجازه داد نفوذ و تفسیر خاص خود از اسلام را گسترش دهد و از این طریق با جنبش‌های ایدئولوژیک دیگری مانند ناسیونالیسم عربی، اسلام‌گرایی شیعی پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ و حتی برخی تفاسیر افراطی‌تر از اسلام سنی مقابله کند.

به عنوان مثال، دانشگاه اسلامی مدینه، که در سال ۱۹۶۱ تاسیس شد، در تربیت دانشجویان خارجی در جهان اسلام و جهان عرب نقش اساسی داشت. بسیاری از فارغ‌التحصیلان به خانه بازگشتند تا نسخه اسلامی را که در آنجا آموخته بودند منتشر کنند. یک نمونه قابل توجه در میان فارغ‌التحصیلان آسیای جنوب شرقی، انیس ماتا، معاون سابق رئیس مجلس نمایندگان اندونزی و یکی از چهره‌های کلیدی در حزب عدالت شکوفا است. اگرچه این حزب از دستور کار جریان اصلی اسلامی حمایت می‌کند، اندیشه سیاسی محافظه‌کارانه آن از تاثیرات سلفی نشات می‌گیرد.

از دیگر نمونه‌های مداخله عربستان سعودی می‌توان به تامین مالی مدارس دینی زیر چتر دانشگاه علوم اسلامی مالزی اشاره کرد که افکار محافظه‌کارانه سلفی را نیز گسترش می‌دهد. همین امر در مورد سازمان‌هایی مانند وحدت اسلامیه در اندونزی، یک سازمان توده‌ای سلفی، که به طور مشابه هم به دلیل پویایی‌های محلی و هم به دلیل تاثیرات خارجی، مانند حمایت عربستان سعودی، رشد کرده است،‌نیز دیده می‌شود. بااین‌حال، شایان ذکر است که به‌رغم نفوذ عربستان سعودی، سلفی‌گری در آسیای جنوب شرقی اغلب با رویه محلی ترکیب می‌شود و رویکرد سلفی‌ای را شکل می‌دهد که لزوما به هنجارهای سعودی نزدیک نیست. این امر منجر به تنوع عمل اسلامی حتی در جوامع سلفی شده است.

مشروعیت ایدئولوژیک عربستان در بسیاری از کشورهای مسلمان و قدرت نرم ناشی از آن، نفوذ سیاسی قابل‌توجهی به پادشاهی بخشید. به عنوان مثال، قدرت عربستان در پاکستان قابل‌مشاهده است، جایی که پادشاهی به گسترش تفاسیر سلفی و دیوبندی از اسلام کمک کرد. این امر به‌ویژه در زمان جنگ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان صادق بود. در طول دهه ۱۹۸۰، حمایت‌های مالی عربستان به ایجاد هزاران مدرسه دینی دیوبندی در نزدیکی اردوگاه‌های پناهندگان افغان در پاکستان کمک کرد. این مدارس منبع اصلی مردان جوان برای مجاهدین مقاومت در برابر مسکو بود. سعودی‌ها همچنین نفوذ خود را در مراکز اصلی قدرت در پاکستان حفظ کردند. به عنوان مثال، حدود ۸۵درصد از مساجد نظامی در این کشور از آموزه‌های دیوبندی پیروی می‌کنند و به پادشاهی اجازه می‌دهند تاثیر عمیقی بر حوزه مذهبی پاکستان، با نفوذ ایدئولوژیک به ارتش قدرتمند این کشور، داشته باشد.

از نظر ژئوپلیتیک، ترویج سلفی‌گری در مخالفت با دیگر اشکال اسلام، مانند تشیع، که به‌ویژه برای رقابت با ایران اهمیت داشت، یک بال را برای سعودی به ارمغان آورد. حمایت مالی و ایدئولوژیک سلفی‌گری به عربستان سعودی کمک کرد تا با رژیم‌ها و بازیگران غیردولتی که یا دیدگاه‌های آن را داشتند یا حداقل آنها را تحمل می‌کردند، اتحاد ایجاد کند، که اغلب در خدمت پیشبرد اهداف سیاست خارجی عربستان بود.

به طور گسترده‌تر، عربستان سعودی نقش مهمی در شکل دادن به آنچه اسلام ارتدکس سنی را تشکیل می‌دهد، ایفا کرد. این پادشاهی با کمک به تعریف هویت سلفی در سطح جهانی، توانست مدعی موقعیت رهبری در جهان اسلام شود. علاوه بر این، تفسیر اسلام سلفی که توسط عربستان سعودی ترویج می‌شود و اطاعت از قدرت حاکم را ترویج می‌کند، حفظ نظم بهتر و استفاده بالقوه کمتر از خشونت سیاسی را تسهیل کرد. این هدف دوگانه تقویت رهبری عربستان سعودی در میان جوامع مسلمان و در عین حال ترویج صلح اجتماعی، به پادشاهی اجازه داد تا اهرم دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی قابل‌توجهی را جمع آوری کند.

علاوه بر این، حمایت عربستان سعودی از سلفی‌گری اغلب برای مبارزه با دشمنان این پادشاهی استفاده می‌شد. برای مثال، در جریان تحولات سوریه، سعودی‌ها از برخی گروه‌های سلفی علیه دولت سوریه و گروه‌های متحد ایران حمایت کردند. بااین‌حال، آنها به طور همزمان از سلفی‌ها نیز حمایت کردند تا با گروه‌های افراطی‌تر مقابله کنند. نمونه‌ای از چنین تاکتیکی حمایت عربستان از جیش الاسلام، یک جناح شورشی مستقر در غوطه شرقی در اطراف دمشق بود. جیش الاسلام توسط زهران علوش، پسر یک روحانی سوری مقیم عربستان سعودی، رهبری می‌شد. این گروه در سپتامبر ۲۰۱۳ تاسیس شد، فرآیندی که توسط عربستان سعودی هدایت و بر سر آن مذاکره شد و امیدوار بود از این گروه علیه جبهه النصره وابسته به القاعده استفاده کند. این شامل تامین مالی و تسلیحاتی، آموزش و به‌کارگیری مربیان پاکستانی برای تقویت قابلیت‌های نظامی جیش الاسلام بود.علاوه بر این، عربستان سعودی از نظر تاکتیکی از گروه‌های سلفی در یمن برای مقابله با نفوذ ایران حمایت کرده است. حمایت عربستان از گروه‌های سلفی در آنجا بیشتر از طریق شخصیت‌هایی مانند مقبل الوادعی بود. او در سال ۱۹۸۲ موسسه دارالحدیث را در دماج، استان صعده تاسیس کرد. دارالحدیث آموزش سلفی را علیه پیروان زیدی ترویج می‌کرد. در جریان درگیری‌های یمن، این حمایت ایدئولوژیک با کمک‌های نظامی و سیاسی عربستان سعودی تکمیل شد تا از دستیابی تهران به مزیت استراتژیک در یمن جلوگیری شود.

با توجه به این موضوع، عربستان سعودی از گردان‌های غول که در سال ۲۰۱۵ به عنوان بخشی از نیروهای ملی یمن برای مقابله با انصارالله - معروف به حوثی‌ها - تشکیل شد، حمایت کرده است. یک بخش قبیله‌ای سلفی قابل‌توجه در بریگادهای غول‌ها وجود دارد که از واحدهای نظامی که بخشی از ارتش یمن شمالی بودند و در جریان جنگ داخلی در سال ۱۹۹۴ عمل کردند، پدید آمد. آنها از عربستان سعودی و امارات متحده عربی آموزش و کمک مالی دریافت کرده‌اند و اثربخشی آنها به کمک ائتلاف عربی، عمدتا عربستان سعودی، در جنگ علیه یمن آمده است.

یکی دیگر از گروه‌های سلفی که از حمایت عربستان سعودی برخوردار است، اتحادیه رشاد است. این حزب که در سال ۲۰۱۲تشکیل شد، منعکس‌کننده علاقه عربستان به داشتن مکانیسم سلفی برای تاثیرگذاری بر حکومت در یمن بود. بااین‌حال، پس از سال ۲۰۱۵، برتری انصارالله بر صنعا و کنترل متعاقب آن بر بخش‌های مهمی از یمن، فضای عملیاتی را برای گروه‌های سیاسی، مانند اتحادیه رشاد، که با آن همسو نبودند، محدود کرد.

استفاده استراتژیک عربستان سعودی از ایدئولوژی نشان می‌دهد که چگونه می‌تواند از دکترین دینی نه‌تنها به عنوان یک اصل راهنما، بلکه به عنوان ابزاری در روابط خود در آن سوی مرزها استفاده کرد. بااین‌حال، این مجموعه پیچیدگی‌های خاص خود را به همراه داشت، از جمله اینکه ایدئولوژی سلفی پادشاهی تا چه اندازه گسترش می‌یابد، و اینکه چگونه توسط دیگرانی که سعودی‌ها کنترلی بر آنها نداشتند، تفسیر شد و مورد استفاده قرار گرفت.

پیامدها و عوارض رویگردانی از سلفی‌گری

محمد بن سلمان پس از انتصاب به عنوان قائم‌مقام ولیعهد ملک سلمان در آوریل ۲۰۱۵، اعمال تغییرات اساسی در سیاست را آغاز کرد. هدف او تغییر اساسی چشم‌انداز اجتماعی و اقتصادی عربستان سعودی بود. تغییرات پیش‌بینی‌شده سیستماتیک‌ در برنامه چشم‌انداز ۲۰۳۰ یک سال بعد، در آوریل ۲۰۱۶، ارائه شد و شامل تنوع اقتصادی و کاهش اتکای پادشاهی به نفت، و همچنین اصلاحات در آموزش، حقوق زنان و رویکردهای سرگرمی بود.

کاهش حمایت از سلفی‌گری بخشی از یک تجدید صف‌بندی گسترده‌تر بود که در آن سعودی‌ها به دنبال تقویت روابط با کشورها یا بلوک‌هایی بودند که ایدئولوژی‌های مذهبی را تحت فشار قرار نمی‌دادند، مانند کشورهای غربی، به‌ویژه اروپایی‌‌ها، یا آنهایی که دارای بازارهای پرسود مانند چین بودند. این چرخش به سمت تعامل اقتصادی و سیاسی بیشتر و دوری از تبلیغ مذهبی، با تعهد پادشاهی به اتکای کمتر به هیدروکربن‌ها مرتبط بود. گشایش سایر بخش‌های اقتصادی مستلزم سرمایه‌گذاری خارجی بود که خود به معنای کاهش محدودیت‌های اجتماعی و به چالش کشیدن تصورات مبنی بر اینکه عربستان سعودی یک کشور مرتجع است، بوده است. علاوه بر این، حدود ۶۳درصد از جمعیت عربستان سعودی زیر ۳۰سال دارند و به طور فعال با پلتفرم‌های دیجیتال و رسانه‌های اجتماعی درگیر هستند. این آنها را در معرض سبک زندگی آزادتر قرار داد که بسیار متفاوت از تفسیرهای سنتی یا محافظه‌کارانه علمای سلفی از اسلام است.

ولیعهد همچنین علاقه عملی به کاهش خطرات رادیکالیزه شدن مرتبط با رشته‌های خاصی از افکار سلفی داشت و در نتیجه امنیت داخلی و منطقه‌ای را بهبود بخشید. بااین‌حال، این به معنای طرد اسلام در زندگی سیاسی یا اجتماعی نبود، بلکه به معنای مشارکت در اصلاح تفاسیر دین و اولویت‌بندی مجدد هزینه‌های دور از نهادهای سلفی بود. یکی از نمونه‌ها تصمیم عربستان برای بستن آکادمی ملک فهد در بن آلمان، در پایان سال تحصیلی ۲۰۱۷-۲۰۱۶ است. همچنین در اوایل سال ۲۰۱۸، عربستان سعودی موافقت کرد که کنترل مسجد جامع بروکسل، یکی از بزرگ‌ترین مسجدهای بلژیک، را واگذار کند. این مسجد از اواخر دهه ۱۹۶۰ تحت مدیریت عربستان سعودی بود، زمانی که از یک ساختمان نمایشگاهی بدون استفاده به مسجدی برای کارگران مراکشی تبدیل شد.

علاوه بر این، تعدادی گزارش از کاهش حمایت مالی عربستان از مساجد و موسسات مذهبی سلفی در بالکان و اروپای غربی منتشر شده است. دلیل اصلی تصمیمات سعودی این بود که برخی از این مساجد مرتبط با ایدئولوژی‌های رادیکال تلقی می‌شدند. سعودی‌ها همچنین مشتاق تشویق حکومت محلی بودند که می‌تواند ادغام بهتر جوامع مسلمان در اروپای غربی و بالکان را به همراه داشته باشد. تصمیم عربستان سعودی برای کاهش حمایت خود از سلفی‌گری پیامدهای متعددی داشته است. با توقف تامین مالی مساجد و موسسات مذهبی در خارج از کشور، سعودی‌ها کمتر توانسته‌اند گفتمان اسلامی را در سراسر جهان شکل دهند، به‌ویژه در جایی که گروه‌های سلفی نفوذ قوی دارند. به همین دلیل، امروز پادشاهی با خطر از دست دادن اقتدار ایدئولوژیک بر جوامع مذهبی در کشورهایی مانند یمن و پاکستان و بخش‌های وسیعی از آفریقا مواجه است. این می‌تواند خلأ ایجاد کند و توسط دیگر قدرت‌ها یا ایدئولوژی‌های منطقه‌ای، از جمله ایران یا سازمان‌های مبارز سنی، پر شود.

همچنین این احتمال وجود دارد که سعودی‌ها با پایان دادن به حمایت خود، واکنش شدید برخی گروه‌های سلفی را برانگیزند و این تصمیم عربستان را با کنار گذاشتن ارزش‌های دینی خود یکی بدانند. این امر به طور ناخواسته ممکن است برخی از گروه‌ها را رادیکال کند و انگیزه‌ای برای آنها ایجاد کند تا خارج از مدار عربستان عمل کنند.

در عین حال، مکان‌هایی وجود دارد که ریاض به حمایت نظامی و سیاسی از گروه‌های سلفی ادامه داده است، مانند یمن که این گروه‌ها همچنان به جنگ در برابر انصارالله ادامه می‌دهند.  این مساله نشان می‌دهد که رویکرد سعودی عمل‌گرایانه است و این پادشاهی می‌تواند سلفی‌ها را برای پیشبرد منافع عربستان بدون دنبال کردن یک سیاست خارجی ایدئولوژیک تقویت کند. در‌عین‌حال، سعودی‌ها از خطرات ناشی از کاهش کمک به سلفی‌ها آگاه هستند.  این مساله می‌تواند تاثیر بی‌ثبات‌کننده‌ای داشته باشد، به‌ویژه اگر گروه‌های سلفی را وادار کند که برای بقای خود به دنبال وابستگی به جناح‌های افراطی‌تر یا دولت‌های مخالف عربستان سعودی باشند.

به طور خلاصه، چالش‌های ژئوپلیتیک عربستان سعودی که از سلفی‌گری جدا می‌شود، با نفوذ این کشور، ثبات منطقه‌ای و نقش پادشاهی در محیط جهانی اسلامی در تعادل است. هزینه‌های اقتصادی و دیپلماتیک ناشی از این تغییر، بسیار شبیه به احتمال افزایش افراط‌گرایی، عواملی هستند که اگر عربستان سعودی بخواهد از تضعیف منافع استراتژیک خود در خارج جلوگیری کند، نیازمند مدیریت دقیق آن است.

سرمایه‌گذاری و دیپلماسی اقتصادی

به همین دلیل است که برای دور شدن از سلفی‌گری، محمد بن سلمان باید رویکردهای متفاوتی را جایگزین آن می‌کرد که می‌توانست نفوذ خارجی عربستان را افزایش دهد. عربستان سعودی روابط خود را با مجموعه‌ای از بازیگران بین‌المللی، از جمله کشورهای غربی، چین و روسیه، توسعه داده است و از این طریق روش‌های تعامل جهانی خود را مجددا متمرکز کرده است. گذار از سلفی‌گری عواقب اقتصادی نیز داشته است. عربستان سعودی پول قابل‌توجهی برای گسترش سلفی‌گری در سراسر جهان هزینه کرد.  در هدایت مجدد این منابع، استراتژی‌های جدید برای دیپلماسی اقتصادی پادشاهی، شامل سرمایه‌گذاری عمده در زیرساخت‌ها، فناوری و حتی بخش‌های ورزشی کشورهای خارجی، راهی برای پیشبرد اشکال جایگزین قدرت نرم است. به عنوان مثال، عربستان سعودی از طریق صندوق سرمایه‌گذاری عمومی (PIF)، در حال بررسی تامین مالی پروژه‌هایی مانند نوسانتارا، پایتخت جدید اندونزی، است. این مساله نشان‌دهنده انگیزه برای تنوع بخشیدن به سبد اقتصادی و گسترش نفوذ آن از طریق توسعه زیرساختی است. پادشاهی همچنین از PIF برای خرید تیم فوتبال بریتانیایی نیوکاسل استفاده کرده است.

گفت‌وگوی بین ادیان

عربستان سعودی به طور همزمان تلاش‌های محتاطانه‌تری برای افزایش حمایت از تفاسیر اسلامی در راستای اهداف سیاست خارجی عربستان انجام داده است. این شامل ترویج بورس تحصیلی است که هزینه سیاسی ندارد.  مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی بین‌ادیان و بین‌فرهنگی ملک عبدالله بن عبدالعزیز (KAICIID) یکی از تلاش‌های این پادشاهی برای تسهیل گفت‌وگو بین جوامع مختلف جهان است. KAICIID مستقیما از دانش اسلامی حمایت نمی‌کند، اما این کار را به طور غیرمستقیم با کمک به ایجاد فضایی برای افراد از مذاهب مختلف برای مشارکت در گفت‌وگوهای سازنده انجام می‌دهد، به این امید که این امر منجر به فضای کمتر سیاسی در روابط مذهبی شود.

برندسازی چندجانبه

علاوه بر این، محمد بن سلمان با پرداختن به خواسته‌های ژئوپلیتیک خارجی و مدرنیزاسیون داخلی، هرگونه از دست دادن نفوذ را که می‌تواند با تغییر در سیاست مذهبی مرتبط باشد، متعادل می‌کند. به عنوان مثال، سعودی‌ها توافق‌نامه‌های امنیتی جدیدی با دیگر کشورها، به‌ویژه ایالات متحده، امضا کرده‌اند. این پادشاهی همچنین فرهنگ سعودی را از طریق رسانه‌ها و ابتکارات آموزشی به سراسر جهان صادر می‌کند. هدف این اطلاع‌رسانی تغییر تلقی از عربستان سعودی به عنوان یک کشور مذهبی در درجه اول است. و پادشاهی از پروژه‌های زیست‌محیطی مانند عربستان سعودی و ابتکارات سبز خاورمیانه استفاده کرده است تا خود را یک بازیگر تاثیرگذار جهانی در رسیدگی به تغییرات آب‌وهوا و انتقال انرژی نشان دهد. بااین‌حال، عربستان سعودی با چالش ایجاد تعادل در این آرزوهای سبز با اتکا به درآمدهای هیدروکربنی مواجه شده است. این توازن، مسیر پیچیده‌ای را که پادشاهی باید طی کند تا تعهدات زیست‌محیطی عمومی خود را با واقعیت‌های عملی اقتصاد وابسته به نفت طی کند، نشان می‌دهد.

مقابله با افراط‌گرایی

به موازات این رویکرد متنوع برای حفظ نفوذ خود، عربستان سعودی همچنین به دنبال محدود کردن فعالانه گسترش گروه‌های خشونت‌آمیز با الهام از اصول سلفی بوده است. به عنوان مثال، پادشاهی در دسامبر ۲۰۱۵ تاسیس ائتلاف اسلامی نظامی ضدتروریسم (IMCTC) را برای مبارزه با تروریسم در کشورهای مسلمان اعلام کرد. این ائتلاف با ۳۴ کشور آغاز شد، اما سپس به ۴۱کشور گسترش یافت که همگی از سازمان همکاری اسلامی بودند. عربستان سعودی امیدوار بود نقشی پیشرو در مبارزه با تروریسم در جهان اسلام ایفا کند و درعین‌حال تعادل را در ارتباط با ایران و متحدانش برقرار سازد. این ائتلاف در میان دیگر بازیگران بین‌المللی از سوی ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه حمایت می‌شود، حتی اگر نگرانی‌هایی در مورد اثربخشی آن وجود داشته باشد. یکی از نقاط ضعف IMCTC این است که فرآیند تصمیم‌گیری آن دست‌وپاگیر است، زیرا شامل چندین کشور با پیشینه‌های مختلف و منافع بسیار متفاوت است.

به سوی مدارا و همزیستی

به طور کلی، موضع در‌حال ظهور عربستان در مورد سلفی‌گری منعکس‌کننده تعدیل استراتژیک گسترده‌تر در تعامل مذهبی و دیپلماتیک پادشاهی است، که ممکن است نشان‌دهنده پیامدهای گسترده در سال‌های آینده باشد. سعودی‌ها امیدوارند با ترویج یک نسخه کمتر قطبی و کمتر ریاضت‌آمیز از اسلام، به هدف کاهش افراط‌گرایی در داخل و خارج و جایگزینی برای صادرات سلفی‌گری به‌عنوان بخشی از سیاست خارجی قبلی خود، دست یابند. اگر شمول‌گرایی دینی به نشانه رویکرد جدید عربستان تبدیل شود، ممکن است این امر نشان‌دهنده فرقه‌گرایی کمتر در جهان اسلام، انسجام بیشتر اسلام سنی و حتی انسجام بیشتر بین سنی و شیعه باشد. این امر به نوبه خود می‌تواند شهرت پادشاهی را در سطح بین‌المللی، به‌ویژه در غرب، و در میان کشورهایی با اشکال معتدل‌تر اسلام افزایش دهد و در نتیجه قدرت نرم عربستان را از طریق الگوی اسلام هماهنگ با ارزش‌های مدارا و همزیستی افزایش دهد.