واحد اطلاعات اکونومیست به بهترین وجه این دیدگاه را خلاصه کرد و نوشت:  «گفت‌وگو و همکاری بیشتر بین عربستان سعودی و ایران به جای تضاد و حمایت فعال از جناح‌‌‌های رقیب،  پویایی‌های مهم بی‌‌‌ثبات‌‌‌کننده را از مناطق درگیری در منطقه دور می‌‌‌کند.» نویسندگان ناشناس این گزارش تصدیق کردند که خشونت همچنان ممکن است. برخی دیگر این استدلال را مطرح کردند که این توافق می‌تواند طیف وسیعی از مزایا فراتر از مناطق درگیری،  از جمله پایان دادن به آنچه مداخلات ایران در بحرین خوانده می‌شود،  تجدید سرمایه‌‌‌گذاری عربستان در ایران و حتی افزایش شانس عدم‌اشاعه هسته‌‌‌ای را به همراه داشته باشد.

البته گفت‌وگو و همکاری بیشتر بین سعودی‌ها و ایرانی‌ها مثبت است؛ با این حال،  به‌رغم تبادل برنامه‌ریزی‌شده سفرا و دعوت ملک سلمان از ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور ایران برای سفر به عربستان سعودی،  تنش‌زدایی صورت نگرفته است. اتفاقات دیپلماتیک در سراسر منطقه،  از سوریه گرفته تا مرزهای اشغالی تا تنگه هرمز،  خلاف این را نشان می‌دهد. هرچند تنها سه ماه از عمر توافق صورت گرفته با میانجیگری پکن می‌‌‌گذرد،  اما تا اینجای کار به نظر می‌‌‌رسد ایرانی‌‌‌ها به جای کاهش تنش‌‌‌ها،  از کارت عادی‌‌‌سازی به عنوان ابزار فشار در جهت دستاوردهای منطقه‌‌‌ای خود استفاده کرده‌اند.

بزرگ‌ترین وعده عادی‌سازی روابط ایران و عربستان،  صلح در یمن است. سعودی‌‌‌ها می‌‌‌خواهند به مداخله نظامی خود در آنجا پایان دهند و از تهران که به حامی مخالفان ریاض یعنی حوثی‌‌‌ها تبدیل شده است،  کمک خواسته‌اند. اما تاکنون،  عادی‌سازی تاثیر چشمگیری بر وضعیت میدانی در یمن نداشته است. در یمن آتش‌بس برقرار است،  کشتی‌ها می‌توانند کمک‌ها و کالاها را در بنادری که قبلا مسدود شده بودند تخلیه کنند و فرودگاه صنعا نیز بازگشایی شده است. اینها همه خبرهای خوبی است،  اما این تحولات پیش از توافق عربستان،  ایران و چین وجود داشت. یعنی گفت‌وگوهای صلح وجود دارد،  اما پایان دادن به درگیری در یمن عمدتا به دلیل ناسازگاری حوثی‌ها مبهم باقی مانده است. شاید این وضعیت تغییر کند و شاید نتیجه گفت‌‌‌وگوی جدید بین دولت‌‌‌های سعودی و ایران باشد،  اما تاکنون نمی‌توان استدلال کرد که در نتیجه توافق، مسیر یمن به طور قابل‌توجهی بهبود یافته است.

وضعیت در سایر نقاط خاورمیانه نیز به سختی بهتر به نظر می‌رسد. تنها سه هفته پس از توافق سعودی‌ها و ایرانی‌ها،  به نیروهای آمریکایی در سوریه حمله شد و یک پیمانکار آمریکایی کشته و چند سرباز دیگر زخمی شدند. قرار بود از سرگیری روابط بین عربستان سعودی و ایران تاثیرات مفیدی بر تنش‌ها در سراسر خاورمیانه داشته باشد. می‌توان درباره چرایی حضور ایالات متحده در سوریه بحث کرد،  اما اگر تهران به کاهش تنش منطقه‌ای علاقه‌مند باشد،  متحدانش احتمالا آتش‌بس خود را حفظ می‌کنند. در عوض،  ایران همچنان متعهد به بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه است و به وضوح می‌‌‌خواهد آمریکایی‌‌‌ها را برای دستیابی به این هدف زیر فشار قرار دهد. اندکی پس از دفع حملات پهپادی توسط سربازان آمریکایی در سوریه،  اسماعیل قاآنی،  فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران،  با رهبران حماس،  حزب‌‌‌الله و جهاد اسلامی فلسطین در بیروت دیدار کرد.

سپس حملات موشکی هماهنگ‌شده به اسرائیل از لبنان،  سوریه و نوار غزه صورت گرفت. حدود یک ماه بعد،  رئیسی در دمشق،  پایتخت سوریه،  با رهبران گروه‌‌‌های شبه‌‌‌نظامی فلسطینی دیدار کرد که بنا بر گزارش‌‌‌ها از حمایت تهران ابراز قدردانی کردند. به نظر می‌رسد هدف ایران تشدید جنگ در سایه با اسرائیل باشد. هیچ نشانه‌ای هم مبنی بر اینکه ایران قصد عقب‌نشینی و تجدید نظر در تشدید درگیری با اسرائیل داشته باشد،  دیده نمی‌شود. کانون دیگر آب‌های خلیج فارس است. در ماه مه،  پنتاگون اعلام کرد که در حال تقویت «وضعیت دفاعی» خود در منطقه است. چرا؟ چون ادعا می‌شود ایرانی‌ها بار دیگر خطوط دریایی را تهدید کرده‌اند و ‌ایالات متحده اطلاعاتی دریافت کرده مبنی بر اینکه تهران در حال برنامه‌ریزی برای حمله به کشتی‌های تجاری در آب‌های خاورمیانه است.

در اواخر آوریل- اوایل اردیبهشت،  تنها در یک هفته نیروهای ایرانی دو نفتکش را توقیف کردند. به گفته مقامات آمریکایی،  ایران در دو سال گذشته ۱۵ کشتی تجاری با پرچم بین‌المللی را مورد بازرسی قرار داده است. به نظر می‌‌‌رسد تهران به اجرای تحریم‌‌‌های ایالات متحده پاسخ می‌‌‌دهد و محاسبه می‌‌‌کند که حمل و نقل دریایی در خلیج فارس یک بازی منصفانه است. یکی از کشتی‌هایی که توقیف شد،  بین بنادر امارات در دبی و فجیره قرار داشت،  در شرایطی که امارات متحده عربی روابط خود را با ایران عادی کرده است. داستان بزرگ در مورد توافق ایران،  عربستان و چین،  توسعه یک خاورمیانه با‌ثبات‌تر و آرام‌تر نیست که در آن بازیگران منطقه‌ای امور را به دست بگیرند تا آینده‌ای بهتر را رقم بزنند. در واقع ساده‌تر از این است:  سعودی‌ها شکست خوردند و عادی‌سازی روابط دیپلماتیک با ایران تنها پوششی برای این شکست است.

از طرق مختلف،  سعودی‌ها برتر به نظر می‌رسند:  اساسا تور گلف PGA ایالات متحده را خریداری کرده‌اند و در حال دنبال کردن سیاست‌های مستقل از حامی خود،  ایالات متحده تا سرمایه‌گذاری در همه جا از پکن تا منطقه خلیج سان‌فرانسیسکو هستند. اما در خاورمیانه - به‌ویژه یمن،  لبنان،  سوریه و عراق - سعودی‌‌‌ها نتوانسته‌‌‌اند ایرانی‌‌‌ را که در سال‌‌‌های اخیر نفوذ خود را در هر چهار کشور تقویت کرده یا گسترش داده‌‌‌،  از جهان عرب بیرون کنند. شاید چشمگیرترین جلوه این امر تمایل عربستان سعودی برای بازگرداندن بشار اسد،  رئیس‌جمهور سوریه - که ادامه حکومت خود را تا حدی مدیون ایران است - به اتحادیه عرب باشد. ممکن است سعودی‌‌‌ها استاد گلف بین‌‌‌المللی باشند،  اما ایرانی‌‌‌ها در جایی که مهم است پیروز شده‌‌‌اند.

اکنون که ریاض را از روی میز برداشته‌اند،  تهران در تلاش است تا آنچه را که از ائتلاف منطقه‌ای ضدایرانی منطقه باقی مانده است،  تضعیف کند؛ سیاستی که شامل حمله به اسرائیل و ایالات متحده است. برای مدت طولانی،  مفروضات بد، اساس سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده را تشکیل داده است،  از جمله این تصور که ایران خواهان عادی‌سازی روابط با همسایگان خود است. در واقع،  ایران نمی‌‌‌خواهد منطقه را به اشتراک بگذارد و یک قدرت طرفدار حفظ وضع موجود نیست. هدف ایران این است که منطقه را به گونه‌‌‌ای تنظیم کند که به نفع خودش باشد و با توجه به اینکه سعودی‌‌‌ها اکنون وعده بازگرداندن سفیر و سرمایه‌‌‌گذاری در ایران را می‌‌‌دهند،  تهران به این نتیجه رسیده است که اکنون برای پیشبرد برنامه‌‌‌های خود آزادتر است،  به عبارت دیگر بدون تنش‌زدایی.