کشتی بیناخدا
بنابراین در حل مساله یک سیستم اولین گام بررسی تکتک اجزای سیستم است. در صورتی که اجزا بررسی شد و مشکل شناسایی نشد، باید سراغ یک مساله بزرگتر رفت. باید بررسی کرد آیا رویهای که ذیل آن اجزا با همدیگر در ارتباط هستند، به درستی طراحی شده یا نه؟ به عبارت دیگر، آیا دستورالعملی که اجزای سیستم را به هم پیوند زده، در راستای همان هدف نهایی است یا نه؟ اگر نبود، باید به سراغ بازتعریف و بازطراحی این دستورالعمل یا این رویه رفت. باید رویه را آنقدر آزمون و خطا کرد تا رویهای کشف شود که هدف نهایی را با کمترین هزینه و زمان محقق سازد. البته در کنار دو عامل یادشده یعنی «اجزا» و «رویهها» یک نیروی بسیار مهم که کلیدیترین نقش را ایفا میکند، اراده مهندس سیستم برای رفع مشکل سیستم است؛ بدیهی است که اگر مهندس یا طراح سیستم اراده کافی برای رفع مشکل سیستم نداشته باشد، مساله سیستم هرگز حل نخواهد شد؛ چه بسا در این صورت، حضور یا عدم حضور مشکل در سیستم نیز ممکن است هرگز مطرح نشود و سیستم تا سالها با همین رویکرد معیوب به کار خود ادامه دهد. بنابراین سومین نیروی لازم برای احیای یک سیستم «اراده طراح سیستم» است.
امروز و در دهههای گذشته، جامعه ناکارآیی و بیعملی حوزه اقتصاد را لمس کرده است. جامعه فهمیده که سیستم اقتصادی فعلی کارکرد خود را از دست داده و از هدف اصلی خود که تامین رفاه عمومی است فاصله گرفته است. اما چرا با وجود زمان زیادی که از دست رفته، سیستم اقتصادی هنوز احیا نشده است. آیا مشکل در مرحله «اجزا» است؟ به این معنا که آیا مساله کل سیستم، یک یا مجموعهای از اعضای اقتصادی شامل بانکها، بازار ارز، سیستم تجارت و... است؟ بدیهی است مشکل اقتصادی که در بلندمدت با این حجم از مسائل مواجه شده، در «اجزا» نیست بلکه باید سراغ مراحل بعدی رفت.
بر اساس مثال سیستم مهندسی، مرحله بعدی تنظیم رویهها است. در اقتصاد، رویهها را نظام حاکم بر اقتصاد تعیین میکنند. اگر نظام مورد حمایت، نظام مبتنی بر بازار باشد، رویهها در یک چارچوب آزاد و با دستورالعملی مشخص با همدیگر مرتبط میشوند و در راستای تحقق توسعه اقتصادی فعالیت میکنند. اگر نظام موردنظر، نظام سوسیالیستی باشد، رویهها در چارچوبی دیگر و با دستورالعملی دیگر حرکت میکنند. امروزه مدیر یا مدیران سیستم اقتصادی به یک جمعبندی نهایی نرسیدهاند که کدام رویه هدف نهایی جامعه را با کمترین هزینه و زمان محقق میکند.
سومین و مهمترین مرحله در حل مساله ناکارآیی اقتصاد، «اراده سیاسی» است که در ادبیات اقتصاد سیاسی به «Political Will» معروف است. یعنی حتی اگر در یکی از دو مرحله اول مشکل شناسایی شد، تا اراده سیاسی برای حل مساله وجود نداشته باشد، مشکل یا تا ابد کشف نخواهد شد یا هم اگر کشف شد، ماهیتا ارادهای برای رفع آن صرف نمیشود. در غیاب نیروی اراده سیاسی، سیستم معیوب تا زمانهای دور به حرکت خود ادامه میدهد و هزینه آن را عموم جامعه متحمل میشوند. مساله اصلاحات اقتصادی را دقیقا میتوان در این مرحله جای داد. دهههاست ندای اصلاحات از اقشار مختلف جامعه شنیده میشود، اما عملی نمیشود. به این معنا که مشکل کشتی اقتصاد شناسایی شده اما ناخدایی که اراده حل مساله را داشته باشد در این کشتی حضور ندارد.
ارسال نظر