بومگردی تو یخکش
اقامتگاه بومگردی
روستای یخکش
اول بگم روستای یخکش کجاست و داستانش چیه.
روستای یخکش یکی از روستاهای بزرگ منطقه هزارجریبه که در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان بهشهر واقع شده است.
این روستا که قدیما به اولار معروف بوده از زمان قاجار و قبل از اون مردمش به شغل یخفروشی تو دشتهای مازندران مشغول بودن و به یخکش مشهور شدن و بعد هم اسم روستا به این نام تغییر کرد.
این روستا ویژگی جالبش داشتن افراد تحصیل کرده تو رشتههای مختلفه. از طرفی کشت زیاد برای محصولات کشاورزی و دامی، داشتن جنگلهای انبوه و طبیعت سرسبز و داشتن بزرگترین چشمه و آبشار منطقه «یانه سر» که این چشمه بزرگترین و پر آبترین چشمه منطقه است و جذابیت خاصی داره و امروزه توریستهای زیادی از مناطق مختلف ایران به اونجا سر میزنن و آبشار «سنبی» که به همین نام کارخانه آب معدنی هم داره اونجا و خلاصه کلی چیز دیگه که باعث شده اینجا اقامتگاه بومگردی و گردشگری توش راه بیفته.
ما هم تصمیم گرفتیم بریم اینجا و یک تعطیلات کوتاهی داشته باشیم و البته بگم که مبنای رفتن ما اطلاعات غلطی بود که بهمون داده شده بود و اگه اطلاعات درست داشتیم من که نمیرفتم ولی حالا از رفتنم اصلا پشیمون نیستم.
گفته بودن ۵ ساعت راهه از تهران درحالی که شیرین ۸ ساعت و نیم تو راه بودیم!
اینجا یه ایرانی مقیم آمریکا مدرسهای ساخته و بعد ازش بهعنوان اقامتگاه بومگردی استفاده میشه و کلی توریست ایرانی میان اینجا و بعد غذا هم همینجا سرو میشه و ما هم اینجا تجربه غذایی داشتیم و خالی از لطف نیست گفتنش.
اولش صبحانه بود که اولین چیز اینه که رفتی یه روستای کم امکانات ولی انتظار داری که غذا و صبحانه و اینها محلی باشه. صبحانه ما فقط شیر محلی داشت و یحتمل تخممرغ محلی، پنیر و ... همه شهری و کم کیفیت بود، سرشیر و عسل هم که نداشتن!
ناهار شد، خورش بادمجون سفارش دادیم، غذا رسید دیدیم پوره گوجه و بادمجونه و دیگر هیچ! گوشتش کو؟ پیگیری کردم گفتن تو روستای ما خورش بادمجون گوشت نداره.
شام شد، میرزا قاسمی سفارش دادیم که این مورد خیلی عالی و دلچسب بود.
برای ناهار فردا گفتیم آقا گوشتی چیزی به ما برسونید، گفتن که گوشت؟ گوشت نداریم اگه میخواید یه بره کامل برای شما بکشیم و خب ما پنج نفر یه بره رو چه کنیم که عصر هم داریم برمیگردیم تهران.
گفتیم جمع کنیم بریم یه ور دیگه، دم رفتن گفتن کجا میرید؟ ما برای شما بره کشتیم! گفتیم چرا ما خبر نداریم؟ گفتن بقیه رو هم راضی کردیم بره بخورن!
خلاصه موندیم و خوردیم و بد هم نبود. دم رفتن رفتم کمی بهشون توصیه کردم که مثلا رسپی بگیرن و غذای بهتر و سرویس بهتر بدن، هرکی هم دیدیم تحصیلکرده و یادگیرنده بود. خیلی امیدوارم که سرویس بهتر بدن و خاطره توریستهای بعدی تو بخش غذا بهتر بشه.
ارسال نظر