سرنوشت سیاستهای حمایتی بررسی شد
رصد بورس با نظریه بازیها
داستان بخش کاغذی اقتصاد از بخش حقیقی متمایز است، اگرچه اقتصاد ایران و بازار ثانویه امروز هر دو تبدیل به یک بازی با جمع صفر شدهاند، اما باید به این نکته اشاره کرد که فهم سیاستگذار از بازار ثانویه فهمی واهی و اشتباه است. بازار ثانویه باتوجه به ذات و ماهیت جمع صفر بودن آن نمیتواند با سیاستهای حمایتی و اتلاف منابع به بهانه حمایت از آن، برای بخش حقیقی اقتصاد خلق ارزش کند.
در این بازار آنچه بهدست میآید و آنچه از دست میرود، برابر است. برعکس این حالت توسعه تولید و صنعت و در مجموع اقتصاد میتواند موجب گذار از بازی با جمع صفر به بازی با جمع مثبت در بخش حقیقی اقتصاد شود. سیاستگذار میتواند بخش حقیقی اقتصاد را که ماهیتی متفاوت از بخش کاغذی دارد هدف قرار دهد. در همین راستا میتوان انتظار داشت که اگر چنین تفاوتی بهدرستی درک شود حمایتها از بازار سهام بهنحوی نخواهد بود که منابع بخش واقعی را هدر دهد و آنها را صرف بازاری کند که به واسطه ماهیت خود نمیتواند بدون تقویت ساختارهای بازار اول و بهبود شرایط کلان اقتصادی، نقشی در بهبود اوضاع کلان داشته باشد.
بازی جمع صفر؛ چرا و چگونه؟
بازی با جمع صفر بدین معناست که در یک معامله شکلگرفته هنگامی که تبادل بین دو نفر انجام میشود در طرف معلوم منفعت موجود ثابت باشد اما در طرف مجهول که در اینجا دارایی در دسترس افراد است مقادیر درمیان آنها تغییر کند. برای مثال فرض کنید که شما در یک مبادله سودی به اندازه ۵۰میلیونتومان کسب میکنید اما در طرف دیگر شخص یا اشخاصی هستند که به همین میزان پول از دست دادهاند. در اینجا شما وارد معادلهای شدهاید که اصطلاحا یک بازی با جمع صفر است؛ به این معنا که سود شما به اندازه زیان دیگری یا دیگران خواهد بود.
برای مثال فرض کنید که شما در یک بازار برای مثال بازار فارکس مبادله میکنید، شما سود میکنید، آنچه پیشبینی کرده بودید، درست از آب درآمده است، اما در همین بین شخص دیگری در برابر شما ضرر کرده و درست پیشبینی نکرده است. این بازی جمع صفر است. این مساله به بازار فارکس محدود نیست و در بازار ثانویه ایران نیز وجود دارد. البته در نگاهی کلانتر اقتصاد ایران با رشد اقتصادی و بهرهوری پایین در سالهای اخیر نیز تقریبا یک بازی جمع صفر است. چیزی خلق نمیشود که بر رفاه همه افزوده شود؛ آنچه هست صرفا در محدوده اختیارات دولت و افراد بازتوزیع میشود. بهعبارت بهتر بهجای آنکه کیک اقتصاد ایران بزرگتر شود تنها ترکیب منتفعان آن در حال تغییر است. در چنین شرایطی اگر سهم فرد یا گروهی در حال تغییر باشد به این معنا نیست که او در یک رقابت اقتصاد به شکلی مولد در کسب یا عدمکسب دارایی بیشتر گام برداشته، بلکه سهم او از آنچه که پیشتر نیز وجود داشته است، تغییر میکند. اشاره به عبارت محدوده اختیارات دولت و افراد در سطور پیشین نیز به همین دلیل است. در همین راستا نخستینبار فردریک باستیا به توهم شیشه شکسته اشاره کرد. او نشان داد گاهی اوقات ممکن است فکر کنیم مثلا با ایجاد رونق کاغذی و واهی در یک بخش همهجامعه از آن منتفع شدهاند درحالیکه قضیه به گونه دیگری است. کسانی که منتفع میشوند دیده میشوند و کسانی که ضرر میکنند چندان به چشم کسی نمیآیند. ما بهطور ذاتی و تکاملی برندهها را با وضوح بیشتری میبینیم؛ این در حالی است که بازندگان نیز در این میان همچنان وجود دارند. برای مثال درخصوص بازار سرمایه نیز برندگان بازدهی بالای یک صندوق بورسی دیده میشوند اما گروهی که با تحلیل نادرست ضرر کردهاند موردتوجه چندانی قرار نمیگیرند، اما آنها نیز وجود دارند. روح و ذات بازار ثانویه یک بازی با جمع صفر است، زیرا به احتمال بسیار بالا چیزی به رفاه بخش حقیقی اقتصاد (تولید و بهرهوری) نمیافزاید. ما در این گزارش نشان میدهیم که فهم سیاستگذار از بازار ثانویه ریشه در برداشت اشتباه و ادغام نادرست بخش حقیقی و کاغذی دارد.
بازی در بازار سرمایه جمع صفر ایران
بازار سرمایه همیشه بازندگان و برندگان خود را داشته است، بازاری که اگرچه در یک سالمشخص ممکن است بازدهی کمتری از سایر بازارهای رقیب داشته باشد اما تجربه ثابت کرده است که؛ چه در اقتصاد ایران و چه در اقتصادهای دیگر، بیشترین بازدهی در طول ۱۰سال همیشه متعلق به بازار سرمایه بوده است، اما همه طعم این بازدهی را نچشیدهاند. این نیز طبیعی است؛ بازار سرمایه از سایر بازارهای رقیب ریسک بیشتری دارد و سرمایهگذاری در بازار سرمایه با تقبل ریسک آن و صبر، طبیعتا از بیشترین بازدهی برخوردار خواهد بود. مشکل اصلی بازار سرمایه این است که در اقتصاد ایران هم از جانب دولتها و هم از جانب سرمایهگذاران بهعنوان یک بازار کوتاهمدت نگریسته میشود، درحالیکه سایر بازارها مانند بازار مسکن حتی با وجود بازدهی کمتر در بلندمدت بهعنوان بازاری بلندمدت در نظر گرفته میشوند. ریچارد تالر نوبلیست اقتصادرفتاری به سرمایهگذاران پیشنهاد میکند پرتفوی خود را سالانه چک کنید، نه روزانه. بازار سرمایه از مرداد۹۹ با خروج حجم عظیمی از نقدینگی حقیقی مواجه شده است؛ درحالیکه بازدهی شاخص از سال۱۳۸۰ تا شهریورماه امسال در حدود ۱۲هزار و ۲۴۰درصد است. همین نکته نشان میدهد که سرمایهگذاری در بازار سرمایه بیشتر گرایش به نگاه کوتاهمدت دارد، با اینحال بازار ثانویه یک بازی با جمع صفر است.
آینهای پیشروی کل اقتصاد
مساله مهم در اینجا است که اقتصاد ایران نیز تبدیل به یک بازی جمع صفر شده است. فهم این نکته بسیار مهم است که خلق ارزش حقیقی در بخش تولید و صنعت اقتصاد شکل میگیرد و تمامی مدیران بنگاهها حداقل این نکته را میدانند که رشد قیمت سهام آنها یا کاهش آن در کوتاهمدت تابعی از وضعیت حقیقی بنگاه نیست، با اینحال حمایت از بازار ثانویه، بازاری که در آن بازدهی مثبت برای یک عده برابر است با بازدهی منفی برای عدهای دیگر، مفهوم و منطق اقتصادی ندارد.
این یک حمایت از بازی با جمع صفر است درحالیکه این بازی با جمع صفر در بازاری کاغذی صورت میگیرد که برای بخش حقیقی اقتصاد خلق ارزش نمیکند و بیشتر خود نیز در بلندمدت تابع تحولات بخش حقیقی اقتصاد (رشد اقتصادی، تولید و رشد بهرهوری) است. داستان توسعه اقتصادی داستان عبور از بازی با جمع صفر به بازی با جمع مثبت است. این بازی جمع مثبت باید در بخش حقیقی اقتصاد صورت گیرد. میانگین رشد بهرهوری کل در ۱۰ساله اخیر نزدیک به صفر است. رشد اقتصادی بدون احتساب نفت در سال۱۴۰۰ نیز ۵/ ۳درصد بوده که برای اقتصادی به مانند اقتصاد ایران با وجود ظرفیتهای خالی فراوان و وفور سرمایههای طبیعی و انسانی اصلا قابلقبول نیست.
چاله حمایت از بازار سهام
آمار و دادهها نشان میدهند که اقتصاد ایران همچنان در تله بازی با جمع صفر گرفتار شده و رشد و تحول بزرگی در بخش حقیقی آن صورت نگرفته است. سیاستهای حمایتی از بازار سرمایه تنها اتلاف منابع در بخش کاغذی اقتصاد است و کمکی به رشد و توسعه اقتصادی نمیکند؛ از طرفی سیاستهای مداخلهگرانه در بخش حقیقی و فقدان حمایت با برنامه و درست در این بخش کاملا نشان از انحراف منابع در اقتصاد ایران دارد. اهالی بازار بورس نیز دچار دو توهم اقتصادی اما غیرمنطقی شدهاند، نخست آنها نیز همانند سیاستگذار متقاضی اختصاص منابع برای حمایت از بازار ثانویه هستند، دوم اینکه گمان میکنند وظیفه دولت و سازمان بورس برطرفکردن ریسک بازار سرمایه است؛ درحالیکه وظیفه این سازمان تبدیل نااطمینانی به ریسک است.
نگاه دولت به بازار سرمایه اشتباه و ضدتوسعهای است. از طرفی ممکن است سیاستگذار دچار اشتباه در فهم تمایز بخش حقیقی اقتصاد از بخش کاغذی شده باشد و گمان کند بازار ثانویه بازاری است که در آن خلق ارزش حقیقی صورت میگیرد. این نهتنها ممکن است موجب اختصاص منابع به بازار کاغذی شود، بلکه میتواند با قرارگیری در اولویت سیاستگذاری کشور باعث کمرنگشدن نقش و اهمیت بخشهایی از اقتصاد شود که در واقع نیاز به تخصیص منابع دارند. برای سیاستگذاران اقتصادی ایران در سالهای اخیر شاخص بورس تهران بهنظر از شاخص رشد بهرهوری یا شاخص رشد صنعت مهمتر بوده است. منابع بسیاری صرف حمایت از این بازار در سالهای اخیر شده است. بازار سرمایه و شاخصکل موضوع و محور گفتوگوهای بسیاری از محافل اقتصادی شده است و تلاش زیادی بهمنظور سرمایهگذاری در صندوقها، شرکتهای بازار ثانویه و بهطور کلی بازار سرمایه شده است، با اینحال در یک نگاه کلی اگر نگوییم همه این تلاشها اتلاف منابع بوده اما باعث رشد شاخص بورس تهران نشده است. همانطور که در ابتدا گفته شد بازار کاغذی، بازار مجموع برندگان و بازندگان است، بازاری است که خلق ارزش حقیقی نمیکند و حتی اگر اثرات مثبتی هم بر بخش حقیقی داشته باشد برای بازیگران این بازار همچنان بازاری با جمع صفر است و بیشتر معلول رشد ارزش حقیقی در اقتصاد است. دولت باید منابع را به بخشی اختصاص دهد که منافع و رفاه را برای همه افزایش دهد. مباحث بازی با جمع صفر در بازار کاغذی پیرو مباحثی است که اقتصاددانانی مانند حامد قدوسی نیز به آن پرداختهاند.