عیارسنجی فرار مغزها

دیدگاه سنتی، درخصوص فرار مغزها این است که فرار مغزها یک مانع بر سر راه کشورهای در حال توسعه است. یک گزارش با عنوان «چه کسی از فرار مغزها می‌ترسد؟» به بررسی زوایای پنهان فرار مغزها می‌پردازد. این گزارش با بررسی برخی کشورهای در حال توسعه، معتقد است که مهاجرت نخبگان می‌تواند علاوه‌بر افزایش میل و انگیزه به سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی یک شبکه ارتباطی بین مهاجران نخبه نیز ایجاد ‌کند. این بررسی توسط هیلل راپاپورت تهیه شده و در مرکز بررسی‌های استراتژیک ترجمه شده است.

برش کیک سرمایه انسانی

این پژوهش در خصوص دیدگاه سنتی و رایج در خصوص فرار مغزها تاکید می‌کند که این دیدگاه وجود دارد که پدیده کشورهای مبدا را از بخشی از سرمایه انسانی خود که برای رشد و توسعه آنها ضروری است، محروم می‌کند. موضوعی که می‌تواند با یک مثال روشن شود، فرار مغزها مانند برش زدن یک قطعه کیک است که آن را به خارج ارسال کرده و آن را از دست داده‌اید. اما این دیدگاه که معتقد به ضرر مطلق است، دو نکته را نادیده می‌گیرد: نخست اینکه آنهایی که به خارج می‌روند، شرایطی را فراهم می‌کنند که می‌توانند تعامل با وطن خود را با بسیاری از شیوه‌های مثمرثمر اقتصادی حفظ کنند. دوم اینکه این دیدگاه به این فکر نمی‌کند که خود این کیک چطور درست شده است. با این حال، حقیقت این است که اندازه کیک اولیه زمانی بزرگ‌تر می‌شود که امکان مهاجرت بیشتری در کار باشد. از نگاه این بررسی، در شرایطی معین به لحاظ نظری و تجربی در مطالعات متعدد، فرار مغزها می‌تواند منجر به افزایش مغزها شود. برای بررسی این موضوع، به مقاله «فرار مغزها و تشکیل سرمایه انسانی در کشورهای در حال توسعه» اشاره شده که در دو سطح بررسی شده است. نخست کشش سرمایه انسانی را نسبت به مهاجرت محاسبه کرده و ارزیابی این موضوع که چگونگی دیدگاه‌های نخبگان درباره مهاجرت بر تشکیل سرمایه انسانی در کشورهای مبدا تاثیر می‌گذارد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که دوبرابر شدن میل به مهاجرت در نخبگان سبب افزایش ۵ درصدی موجودی سرمایه انسانی پس از مهاجرت است. در مرحله بعد، این موضوع در برخی کشورها مورد ارزیابی قرار گرفته است.

بررسی دو تجربه موردی

این مطالعه در بخش دیگر به مطالعات موردی کشورها پرداخته است. بر این اساس، یافته‌های این مطالعات به طور مدام تاثیر مثبت مهاجرت را بر شکل سرمایه انسانی نشان می‌دهند و بیان می‌کنند که حتی در مواردی که سطح فرار مغزها بسیار بالا است، کشورهای مبدا همچنان می‌توانند دستاوردهای زیادی داشته باشند و نوعی سازمان و ساختار خاص برای آنها وجود دارد. در یکی از بررسی‌های این گزارش به کشور فیجی اشاره شده است. فیجی مستعمره سابق بریتانیا است که در ابتدا پولنزی‌ها در آن ساکن بودند، در طول دوران استعمار، بریتانیا، کارگران هندی زیادی را برای کار در مزارع نیشکر و سایر محصولات کشاورزی به فیجی برد. در دوران استقلال و پس از آن، این دو جمعیت بومی‌ها و هندی‌ها، وضعیت اجتماعی و اقتصادی مشابهی داشتند و جمعیت‌شان نیز برابر بود. تاریخ سیاسی فیجی در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ به خاطر تنش‌های قوی موجود آشفته‌تر شد و سرانجام در یک کودتای نظامی به رهبری افسران بومی، آشفتگی به اوج خود رسید. پس از کودتا، نوعی سیاست تبعیض‌آمیز در پیش گرفته شد که به نفع بومیان بود و منجر به اعمال محدودیت‌هایی بر دسترسی هندی‌ها به دانشگاه‌ها، استخدام عمومی، کارآفرینی و ... شد. بسیاری از هندی‌ها در مواجهه با خشونت و تبعیض، دست به مهاجرت به دو کشور استرالیا و نیوزیلند زدند. مهاجرت به این کشورها به خاطر سیستم حاکم بر آنها که اهمیت زیادی به افراد با تحصیلات و مهارت بالا می‌داد، به‌‌شدت با محدودیت و قواعد سفت و سخت همراه بود. بنابراین گروه‌های هندی ساکن در فیجی به سرمایه‌گذاری شدید بر روی آموزش روی آوردند و به‌رغم تبعیضاتی که وجود داشت، در مدت کوتاهی از لحاظ دستاوردهای آموزشی و تحصیلی از بومیان سبقت گرفتند. بنابراین گروه‌های هندی، یا مهاجرت کردند و برخی نیز باقی ماندند و بیست سال پس از کودتا نسبت به بومیان، از سرمایه انسانی بیشتر و استانداردهای زندگی بالاتری نسبت به هموطنان بومی برخوردار شدند. از نگاه این پژوهش، در بستری که بی‌ثباتی سیاسی بالا است و نوسان در اقتصاد کلان وجود دارد، عنصر آموزش امکان انتخاب مهاجرت را در زمانی که شرایط در خانه خوب نیست، پیش پای فرد آموزش دیده می‌گذارد و این ارزش انتخاب با عدم وجود اطمینان افزایش می‌یابد. از این‌رو، گروه هندی‌ها، پس از کودتا و مواجهه با آینده نامعلومی که پس از آن تجربه کردند، بر آموزش به‌عنوان یک استراتژی تنوع بخشی به ریسک بر پایه مهاجرت، سرمایه‌گذاری کردند.

داستان دیگر مربوط به نپال است، تاریخ نپال را به دلیل استدلال شهودی خود ساده‌سازی می‌کند. جمعیت نپال متشکل از گروه‌های قومی است که یا نزدیک به تبتی‌ها هستند یا هندی‌ها و اقلیت‌های دیگری مثل گورخاها نیز در این کشور وجود دارند. این گروه‌های اقلیت در قرن ۱۹ به طرفداری از قدرت استعماری انگلستان پرداختند. به گونه‌ای که مردان «گورخایی» به عضویت ارتش بریتانیا درآمدند. به مدت بیش از یک قرن، مردان جوان گورخایی برای عضویت در ارتش بریتانیا و افتخارآفرینی و کسب درآمد برای خانواده‌هایشان آموزش‌های سنگینی را برای گذراندن آزمون‌های دشوار ارتش می‌دیدند. گورخایی‌ها همچنان یکی از فقیرترین گروه‌های قومی نپال به لحاظ تحصیلات و درآمد هستند. در اوایل دهه ۱۹۹۰، ارتش بریتانیا برای جذب سربازان جدید از تمام جهان آزمون‌های سنجش سواد در نظر گرفت و تمامی افراد نیز باید مقطع راهنمایی را به پایان رسانده باشند. به ناگهان، کسانی که به لحاظ بدنی و ذهنی مناسب بودند، به حد نصاب نرسید. در این شرایط گورخاها، فرزندان خود را نه‌تنها به آمادگی جسمانی، بلکه به مدرسه فرستادند و همگی بر روی استخدام معلم و نهادهای آموزشی سرمایه کردند. امروز سطح تحصیلات گورخاها در نپال بالای سطح متوسط است، روندی رو به رشد که می‌شود آن را کاملا به تغییر قوانین سربازگیری ارتش بریتانیا نسبت داد. مهاجرت بین‌المللی به‌واسطه فرصت‌های کوچک برای موفقیت و شرایط عالی در صورت موفقیت شناخته می‌شود و افراد بیشتری در این بستر سرمایه‌گذاری خواهند کرد، افراد بیشتری در تحصیلات و آموزش سرمایه‌گذاری می‌کنند و شانس خود را برای مهاجرت و برخورداری از دستمزدهای بالاتر و تسهیلات بهتر در خارج افزایش دهند. اما برای جامعه‌ای که مهاجرت نمی‌کند، سرمایه‌گذاری انجام شده ممکن است به اندازه موفقیت در مهاجرت منفعت‌زا نباشد، اما همچنان به لحاظ اجتماعی سودآور بوده و می‌تواند به‌دلیل اثرات جانبی آن به لحاظ فردی نیز مفید فایده واقع شود.

شبکه ارتباطی پژوهشگران نخبه

در بخش دیگری از این پژوهش عنوان شده که مهاجران می‌توانند بر خروجی‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشورشان تاثیر بگذارند. مهاجران این کار را می‌توانند با فرستادن پول یا تشکیل شبکه‌های ارتباطی مهاجران نخبه که به‌عنوان پلی میان کشورهای میزبان و مبدا است، انجام دهند. بنابراین به وسیله این پل‌های ارتباطی، موارد زیادی نظیر کالاها، سرمایه‌ها، فناوری‌ها، ایده‌ها و ارزش‌ها را شامل می‌شود. در واقع از نگاه این پژوهش، شبکه‌ای از هموطنان نخبه که در اطراف جهان پراکنده‌اند، در جست‌وجوی بسیاری از کشورهای در حال توسعه و در حال ظهور برای ادغام بهتر در اقتصاد جهانی، امری مهم و ضروری است.پژوهش حاضر در بخش پایانی با اشاره به این موضوع که در ادبیات اقتصادی امروزی این دیدگاه سنتی و رایج را نمی‌پذیرد که فرار مغزها مانعی بر سر راه توسعه اقتصادی کنونی و آینده کشورهای در حال توسعه است. در مقابل امکان فروش سرمایه انسانی در خارج برای مردمان کشورها، انگیزه‌هایی برای سرمایه‌گذاری بیشتر در سرمایه انسانی ایجاد می‌کند و آنان را به سمت کیفیت بالاتر و آموزش و تحصیلات قابل‌انتقال بین‌المللی سوق می‌دهد که در نهایت نسبت به کشورهایی که مهاجرت صورت نمی‌گیرد، منافع بیشتری کسب می‌کنند.