موفقیتهای غیر قابل کتمان
برخلاف آنچه که افرادی نظیر برنی سندرز و جرمی کوربین تصور میکنند، کاپیتالیسم به معنای مصرف گرایی، بهره کشی شرکتهای بزرگ از نیروی کار یا انحصار و سلطه صاحبان ثروت بر اقتصاد نیست، بلکه کاپیتالیسم به معنای آزادی شخص برای مشارکت در فعالیت اقتصادی و تجارت داوطلبانه است. در واقع کاپیتالیسم به شکل مشارکت و تجارت، نیروی اصلی پیشران برای کاهش فقر در جهان بوده است. در دویست سال اخیر فقر شدید در اکثر نقاط جهان از بین رفته و نرخ آن به کمتر از ۱۰ درصد رسیده است و این موفقیت چشمگیرتر است، وقتی به این واقعیت توجه کنید که جمعیت جهان در این مدت از یک میلیارد نفر به بیش از هفت و نیم میلیارد نفر افزایش یافته است. امید به زندگی به شدت افزایش یافته و هر روز دهها هزار نفر از فقر خارج میشوند.
طرفداران کاپیتالیسم معتقدند در مناطقی از جهان که هنوز فقر به شکل گسترده وجود دارد، کاپیتالیسم حاکم نبوده است. جنگ، فساد مالی و بی ثباتی سیاسی از کارآیی سیستم بازار آزاد و شفافیت جلوگیری میکند و اجازه نمیدهد سرمایهگذاری صورت گیرد. اگر زمینه برای اجرای سیستم کاپیتالیستی فراهم شود این سیستم بهترین راه برای خروج از فقر و ایجاد رفاه خواهد بود. از سوی دیگر کاپیتالیسم نیروی پیشران برای بهبود مستمر کیفیت زندگی بوده است. برای ایجاد فناوری و تشویق نوآوری کاپیتالیسم ضروری است. ما همواره به کارآفرینها و شرکتهای جدید برای سرمایهگذاری در ایدههای نو نظیر فناوری انرژیهای پاک، چاپ سه بعدی و... نیازمند هستیم و در سیستم سوسیالیستی چنین امکانی برای رشد وجود ندارد. میتوان گفت سیستم کاپیتالیستی دسترسی آسان به محصولات جدید که زندگی انسان را دگرگون کرده فراهم نموده است.البته مانند هر سیستم دیگر، کاپیتالیسم نقایصی دارد و یکی از آنها این است که به نام آن رویههای اشتباه دنبال شده و تمام اشتباهات به گردن کاپیتالیسم انداخته شده است. در سالهای اخیر بحرانهای مالی سبب شده عدهای به فکر حرکت به سمت سیستم سوسیالیستی باشند و اخیرا به ویژه در نسل جوان شاهد جذاب شدن سوسیالیسم هستیم اما آیا سوسیالیسم بیشتر از کاپیتالیسم خدمت کرده است؟ کاپیتالیسم عامل رفتار نادرست بانکها و شرکتها دانسته شده اما این تصور اشتباه است. به دو دلیل ایدهها و استدلالهایی که در رد کاپیتالیسم و اثبات فایده سوسیالیسم بیان میشود، اشتباه است. دلیل نخست این است که سوسیالیسم بیش از کاپیتالیسم ما را در برابر حرص بشر محافظت نمیکند و تضمینکننده عدالت و انصاف نیست. در واقع در سیستمهای اقتصادی تحت کنترل دولت، میزان فساد مالی، حرص و فقر بسیار بیشتر از سیستمهای کاپیتالیستی بوده است، نه کمتر. ونزوئلا نمونهای روشن از این واقعیت است. در این کشور کنترل دولت بر صنایع و سوء مدیریت اقتصادی فاجعهبار بوده و همه شاهد نتایج اجرای الگوهای سوسیالیستی در این کشور یعنی فقر و بیکاری گسترده، هدر رفتن منابع، حاکمیت سرکوبگر و انحصارطلب و... هستیم. حدود ۳ میلیون نفر از مردم این کشور آواره شدهاند و نیازهای ابتدایی مردم قابل تامین نیست. در واقع تنها چیزی که در ونزوئلا عادلانه تقسیم شده بدبختی و فقر بوده است. دلیل دوم این است که هیچ نمونهای وجود ندارد که نشان دهد سوسیالیسم اجتماعی موفق بوده است. برخلاف باور عمومی، کشورهای اسکاندیناوی نمونههای ایده آل و یوتوپیایی سوسیالیسم نیستند. همانطور که نخستوزیر دانمارک اعلام کرده این کشور فاصله بسیار زیادی با اقتصاد سوسیالیستی متمرکز دارد.
در واقع کشورهای شمال اروپا اقتصادهای موفق بازار هستند که نرخ مالیات شرکتها در آنها پایینتر از برخی کشورهای دیگر است و شرکتهای بزرگ و بینالمللی در آنها شکل گرفتهاند. همچنین با آنکه در این کشورها سیستمهای رفاه اجتماعی بسیار فراگیر است، اما کاپیتالیسم زمینه ایجاد درآمدهای مالیاتی را برای تامین منابع مالی سیستم رفاه اجتماعی یاد شده را فراهم کرده است. مسلم است که سوسیالیسم تمام عیار تجربهای است که حتی دموکراسیهای پیشرو نیز حاضر به امتحان آن نیستند.
هیچیک از مطالب بیان شده به این معنا نیست که کاپیتالیسم یک سیستم بی نقص است که نیازی به تکامل و رفع نقاط ضعف ندارد. ضروری است فواید و زیانهای سیستمهای اقتصادی مقایسه شود و سیستمی که فواید بیشتر و ظرفیت بالاتر برای اصلاح و تکامل دارد، انتخاب شود.
ارسال نظر