۷۵ درصد کسبوکارهای نوپا در چند سال اخیر موفق نبودهاند
چرا استارت آپها شکست میخورند
بسسیاری از استارتآپهای خوشنامی که امروز به شهرت جهانی رسیدهاند، احتمالا یکی از صدها شرکت همتای خود هستند که توانستند همچنان در میدان رقابت باقی بمانند. طبق گزارش مدرسه بازرگانی هاروارد، حدود ۷۵ درصد استارتآپها در چند سال اخیر شکست خوردهاند. دلیل شکست هر یک از این کسبوکارها منحصر به آن استارتآپ بوده، با این حال، اکثر آنها با مجموعهای از چالشهای مشترک مواجه بودند که در نهایت منجر به شکستشان شده است. البته نباید این مهم را فراموش کرد که شکست و حتی بعضا شکستهای متعدد بخشی از مسیر موفقیت استارتآپهای شناخته شده و یونیکورنها بوده است. در طول این سالها، استارتآپها به مثابه الماسهای ارزشمند بودند که توسط سرمایهگذاران هوشمند از دل کوه استخراج شدند.
برای نمونه، میتوان به شرکت سرمایهگذاری جسورانه Accel Partners واقع در آمریکا اشاره کرد که به استارتآپها در مراحل رشد اولیه آنها کمک میکند. این شرکت یکی از حامیان مالی فیسبوک بود که ۸/ ۱۴ میلیون دلار سرمایهگذاری کرد و پاداش آن از سرمایهگذاری سود ۶/ ۵میلیارد دلاری بود. در واقع، رقمی معادل ۳۷۸برابر بیشتر از حجم سرمایه صرف شده. البته با سرمایهگذاری در هر استارتآپ چنین سودی حاصل نمیشود. زیرا گزارش CB Insights نشان داده حدود ۷۰ درصد استارتآپها طی ۲۰ ماه گذشته شکست خوردهاند. علاوه بر این، این نسبت از شکست روز به روز بدتر میشود. علت شکست چیست؟ این در حالی است که ایدهپردازان و مالکان همه این استارتآپها با شور و شوق و نهایت تلاش کار خود را آغاز میکنند. در ادامه به پنج دلیل عمده شکست این استارتآپهایی که بعضا با انگیزه راهاندازی شده و سرمایه بالایی هم کسب کردهاند، میپردازیم:
راهاندازی کسبوکار بدون مطالعه بازار
تحقیقات بازار نقش مهمی در معرفی یک محصول جدید در بازار پویا دارد. استارتآپ ممکن است محصولی را عرضه کند که یک بازار رقابتی برای آن وجود داشته باشد، یا افراد به آن نیازی نداشته باشند یا اینکه پذیرش آن از سوی مصرفکننده نیاز به زمان داشته باشد. بنابراین، همزمان یا حتی پیش از راهاندازی یک استارتآپ باید تحقیقات میدانی درباره این محصول و بازاری که باید محصول موردنظر در آن عرضه شود، آغاز شود. این تحقیقات میتواند از دوستان و خانواده شروع شود و در ابعاد وسیع گسترش یابد. ۴۲ درصد استارتآپها به دلیل دانش ضعیف بازار، از کسبوکار بیبهره ماندند. برای نمونه، برند Colgate با ایده فروش غذای منجمد در سال ۱۹۸۲ وارد بازار شد. با این حال، مصرفکنندگان از آن استقبال نکردند، زیرا این محصول Colgate با سایر محصولات آن که مربوط به بهداشت دهان و دندان بود، مطابقتی نداشت. مطالعه ضعیف بازار، یکی از بزرگترین اشتباهات Colgate بود.
تمام شدن نقدینگی
یکی دیگر از مسائل مهم در میان استارتآپها، تمام شدن سرمایه یا نقدینگی است. این اتفاق زمانی رخ میدهد که استارتآپ بودجه مناسب برای کسب و کار خود را دریافت نمیکند. استارتآپها مراحل اولیه رشد را معمولا با سرمایه شخصی آغاز میکنند، اما برای ادامه رشد نیاز به سرمایهگذاری دارند. بسیاری از آنها از بانک وام دریافت میکنند و نمیتوانند به موقع پرداخت کنند و در نهایت، ورشکست میشوند. این نسبت برای استارتآپها نگرانکننده است بهطوری که ۲۹ درصد آنها معمولا با این چالش مواجه میشوند. بنابراین، برای بهدست آوردن دانش مناسب در مورد امور مالی، ضروری است که استارتآپها یک حسابدار استخدام کنند، اما آنها معمولا از این مساله برای صرفهجویی در پول چشمپوشی میکنند. کداک، یک برند شناخته شده در صنعت دوربین و فیلم بود. اما این شرکت در سال ۲۰۱۲ به خاطر مشکلات مالی ورشکسته شد. بنابراین، استارتآپها باید در کنار دانش به روز تکنولوژی که روی آن کار میکنند، دانش مالی کافی داشته باشند، در غیر اینصورت از خدمات یک حسابدار بهرهمند شوند.
نداشتن تیم مناسب
مالکان و بنیانگذاران هر استارتآپی نباید فراموش کنند، کارکنان جزو سرمایه آنها هستند. همانطور که بنیانگذاران استارتآپ به دنبال اثبات خود و تحقق رویایشان هستند، کارکنان نیز درصدد اثبات خود، افزایش تواناییها و همچنین درآمدشان هستند. بنابراین، بنیانگذاران باید همیشه به دنبال تیمی باشند که سعی میکنند متفاوت فکر کنند، زیرا خلاقیت آنها در برخی موارد به استارتآپها کمک خواهد کرد. حدود ۲۳ درصد استارتآپها معمولا به دلیل انتخاب تیم اشتباه شکست میخورند. یکی از این کسبوکارهای شکستخورده بلکبری، برند شناخته شده در حوزه موبایل بود. شکست این برند ناشی از ضعف در مهارتهای رهبری بود، زیرا اغلب افرادی را استخدام میکردند که روی کار متمرکز باشند و قابلیت و مهارتهای آنها نادیده گرفته میشود.
تکنیکهای ضعیف قیمتگذاری
تصور اینکه یک استارتآپ خدمت یا محصول جدیدی ایجاد کرده، بنابراین میتواند قیمت بالاتر از مشتری بخواهد تا سود بیشتری بهدست آورد، یکی از بزرگترین اشتباهات است. البته این به آن معنا نیست که محصول استارتآپ به قیمت پایینتر از نقطه سربهسر فروخته شود. بیش از ۱۸ درصد استارتآپها با چالش قیمتگذاری مواجه شدند که به ورشکستگی تجاری آنها منجر شد. زیرا یک سیستم قیمتگذاری نادرست باعث شد، مردم محصول آنها را خریداری نکنند. برای پیدا کردن قیمت مناسب، انجام نظرسنجی یا انتخاب آزمون بازاریابی در بازارهای محلی ضروری است. اینکه مشخص شود واکنش مردم نسبت به قیمت محصول چیست. برای قیمتگذاری تکنیکهای متفاوتی وجود دارد، با این حال، نکاتی مانند محاسبه هزینه نهایی، توجه به اینکه از نظر یک مصرفکننده، آیا قیمت منطقی و عقلایی است یا خیر، فراموش نشود.
فقدان رویکرد بازاریابی
بازاریابی اهمیت بسزایی در دنیای کسبوکار دارد، به ویژه هنگامی که کسبوکار یک استارتآپ است. در مراحل اولیه، اغلب استارتآپها بخش بازاریابی را نادیده میگیرند، زیرا معمولا در مورد محصولشان بسیار مطمئن هستند، اما بعد از ورود به بازار پشیمان میشوند. ۱۴درصد استارتآپها اذعان داشتند که به این دلیل شکست خوردهاند. اپلiPods را در سال ۲۰۰۱ معرفی کرد و محبوبیت زیادی به دست آورد. پس از ۵ سال یعنی در سال ۲۰۰۶، مایکروسافت Zune را معرفی کرد تا بازار اپل را تصاحب کند. اما Zune شکست خورد چرا که مایکروسافت قادر به مقابله با تکنیکهای بازاریابی پرتکاپو iPodsنبود، در نتیجه بازار سرویس پخش موسیقی را از دست داد. اجرای برخی راهبردهای موثر بازاریابی که مقرون به صرفه هستند، اما به مشتریان خود اجازه میدهند تا ضمن شناخت استارتآپ، بدانند که چه چیزی میفروشند و...
ارسال نظر