ریشههای تاریخی اقتصاد رفتاری
این مقاله با مستندسازی برخی از سابقههای تاریخی برای استفاده از یک تصویر روانشناختی واقعبینانه شروع میشود.
اصطلاح اقتصاد رفتاری کمی عجیب است، به نظر میرسد عبارت اقتصاد رفتاری یک تمایز است. ما با چه ابزار اقتصادی میتوانیم با حوزه غیر رفتاری مقابله کنیم؟ پاسخ به این سوال در مفروضات خاصی درباره رفتار انسان مطرحشده که در نظریه اقتصادی نئوکلاسیک ساخته شده است. این فرضیهها برای همه دانشجویان تئوری اقتصادی آشنا هستند.
الف) نمایندگان ترجیحات و باورهای بی طرفانه و انتظارات را به خوبی تعریف کردهاند.
ب) آنها انتخابهای بهینه را بر اساس این باورها و ترجیحات انتخاب میکنند؛ این به نوبه خود به این معنی است که نمایندگان دارای تواناییهای شناختی بینهایت هستند یا به روش دیگری شبیه به هوشمندترین اقتصاددان هستند و قدرت اراده بینهایت آنها به این دلیل است که آنها بهترین چیز را انتخاب میکنند نه آنچه لحظهای وسوسه کننده است.
ج) گرچه ممکن است آنها بهطور فداکارانه عمل کنند خصوصا نسبت به دوستان نزدیک و خانواده، ولی انگیزه اصلی آنها منافع شخصی است. لذا مفروضاتی است که هومو اکونومیکتوس را تعریف میکند یا میتوان آنها را اقتصاد نامید. اقتصاد رفتاری با حوزه انسان و رفتارهای او شناخته میشود.
بسیاری از اقتصاددانان این مفروضات همراه با مفهوم تعادل، بهطور موثر نظم و انضباط خود را تعریف میکنند؛ یعنی اینکه آنها اقتصاد را در یک اقتصاد انتزاعی به جای انسان مطالعه میکنند. اما همیشه اینگونه نیست.
همچنین اشرف، کامرر و لونستین (۲۰۰۵) معتقدند که آدام اسمیت غالبا بنیانگذار اقتصاد بهعنوان یک رشته آکادمیک شناخته میشود فقط سه مورد از مهمترین مفاهیم اقتصاد رفتاری را در نظر بگیرید اعتماد به نفس، از دست دادن نا امیدی و خود کنترل. اسمیت درباره اعتماد به نفس بر «غرور بیش از حد که بخش بزرگی از مردان از تواناییهای خودشان است.» را بیان میکند که موجب میشود تا شانس موفقیت خود را بیش از حد ارزیابی کنند.
طبق گفته جورج استیگلر هیچ چیز جدیدی در اقتصاد وجود ندارد همه چیز توسط آدام اسمیت گفته شده است. معلوم میشود که برای اقتصاد رفتاری نیز درست بود؛ اما آدام اسمیت دور از تنها اقتصاددان پیشین بود که بینشهای خوبی درباره رفتار انسان داشت. بسیاری از افرادی که اسمیت را دنبال کردند نظرات خود را درباره زمان به اشتراک گذاشتند بهعنوان مثال بیگوم مشهور نوشت که «استاد تلسکوپی ما معیوب است. بنابراین ما لذتهای آینده را در همان مقیاس مشاهده میکنیم.» بهطور مشابه، فیشر که نخستین نظریه اقتصاد مدرن را درباره انتخاب میان دورهای ارائه داد، فکر نمیکرد این توصیف خوبی از رفتار باشد. او بسیاری از داستانهای متنوعی را برای حمایت از این شک و تردید ارائه کرده است. این مطلب توسط داستان کشاورز که هرگز خانه نشتی خود را اصلاح نمیکند نشان داده شده است. وقتی باران میآید، نمیتواند نشت را متوقف کند و هنگامی که باران نباشد نشتی برای توقف وجود ندارد.
کینز بسیاری از آنچه را که امروزه در نظریه عمومی مالی رفتاری نامیده میشود، پیشبینی کرد؛ بهعنوان مثال وی مشاهده کرد که نوسانات روز به روز در سود سرمایهگذاریهای موجود که یک ویژگی کوتاهمدت و کماهمیت است، تمایل به نفوذ بیش از حد و حتی پوچ در بازار دارند.
بسیاری از اقتصاددانان حتی تصور میکردند که روانشناسی پس از دوران نخستین خود باید نقش مهمی در اقتصاد بازی کند. پارتو نوشت که بنیاد اقتصاد سیاسی و بهطور کلی هر علم اجتماعی به ظاهر روانشناسی است. یک روز ممکن است بیاید که ما بتوانیم قوانین علوم اجتماعی را از اصول روانشناسی بازشناسیم.
جان موریس کلارک، پسر جان بیتس کلارک ادامه داد اقتصاددان ممکن است سعی کند روانشناسی را نادیده بگیرد؛ اما برای او امکان نادیده گرفتن طبیعت انسانی غیر ممکن است. اگر اقتصاددان مفهوم خود را از انسان از روانشناس بگیرد، کار سازنده او ممکن است فرصتی برای صرفهجویی در هزینههای اقتصادی داشته باشد؛ اما اگر نباشد از روانشناسی جلوگیری نخواهد کرد. در عوض خودش را مجبور خواهد کرد که بسازد و روانشناسی بد خواهد شد.
در فرآیند ساخت اقتصاد پس از جنگ جهانی دوم به نظر میرسد که حرفه اقتصاد درک خوب خود را درباره رفتار انسانی از دست داده و تغییرات کوتاهمدت با فرضیه بازار کارا جایگزین شده است. کتابهای درسی اقتصاد دیگر هیچ وابستگی به شخصیت انسانی ندارند چگونه این اتفاق افتاد؟ تالر معتقد است که قابل قبولترین توضیح این است که مدلهای رفتار عقلانی استاندارد شدهاند؛ زیرا آنها سادهترین راهحل بودند این حدس و گمان به معنای از بین بردن نیست. شخصی شروع به یادگیری فیزیکی یا مطالعه رفتار اشیا در یک خلأ میکند، جو را میتوان بعدا اضافه کرد؛ اما فیزیکدانان هرگز وجود یا اهمیت هوا را انکار نکردند، در عوض آنها سختتر کار کردند و مدلهای پیچیدهتر ساختند. اقتصاددانان به سوالاتی درباره رئالیسم مدل پایه با انجام معادل یا انکار وجود هوا یا با ادعای اینکه آن همه چیز مهم نیست، واکنش نشان دادند. متی رابین این واکنشهای دفاعی را بهعنوان توضیحات توصیف کرده است. بهتر است رک باشیم مدل رفتار انسان براساس فرضیهای است که افراد بهینهسازی کردهاند و همیشه از نظر بسیاری موارد نامعلوم بوده است. اما این اساسا چیزی است که ما در اقتصاد فرض میکنیم. هنگامی که فرض کنیم عوامل به حداکثر رساندن سود یک مفروض کلیدی است، فرض میکنیم که مردم به همان اندازه در تصمیمگیری درباره چگونگی خرید تخممرغ برای صبحانه و حل و فصل مناسب برای صرفهجویی در زمان بازنشستگی خوب هستند. این فرض در مقابل آن، غیر قابل انکار است پس چرا به هم چسبیده است؟ که آن چسبندگی هزینهها را گوشزد میکند.
بخشی از مقالهای به قلم محجوبه پوراعتمادی و پرویز سعیدی