در نظر کالون، تن‌پروری و نمایش ثروت نفرت‌انگیز بود؛ ولی او با انباشتن ثروت مخالف نبود. کالون زیاده‌روی در ستاندن ربا از مستمندان را به‌صراحت محکوم می‌کرد؛ ولی این واقعیت را قبول داشت که تاجر برای سرمایه‌ای که وام گرفته و امکان سود بردن را برایش فراهم می‌آورد، باید بهره بپردازد.  بنابراین، خیلی شگفت‌آور نیست که دریابیم بورژوازی نوخاسته از آیین کالون بسیار استقبال کرد و همان‌گونه که آرنولد توینبی می‌گوید، به همان شکلی که مارکسیسم بعدها به خدمت پرولتاریا درآمد، کالوینیسم نیز بورژوازی را برای مبارزه‌ای که به‌منظور دستیابی به قدرت در جریان بود، تقویت کرد.

جنبشی که کالون به راه انداخته بود، به گسترش فردگرایی سیاسی نیز کمک کرد؛ ولی این به هیچ‌روی بخشی از هدف آگاهانه کالون نبود؛ این دستاوردی اتفاقی و نتیجه فشارهای خاص و تاریخی بود و در ژنو پدید نیامد که پیروان کالون فرمان می‌راندند، بلکه در کشورهایی مانند فرانسه و انگلستان به وجود آمد که در اقلیت بودند.

در ژنو، کالون هم فردگرایی مذهبی و هم فردگرایی سیاسی، یعنی آزادی تصمیم‌گیری فرد در این زمینه‌ها را رد کرد. در ژنو، دین‌سالاری کالونی برقرار بود و هیچ‌گونه انحراف از آن را روا نمی‌داشتند. کالون با همین روحیه بود که در دانشگاه خود مردانی مانند جان ناکس و اصلاحگران انگلیسی را آموزش داد.، آنان به کشورهایشان بازگشتند و کوشیدند اصلاحات را معمول کنند.

منبع: بخش‌هایی از کتاب سنت روشنفکری در غرب  از لئوناردو تا هگل تالیف: ج برونوفسکی

ب.مازلیش-ترجمه: لی‌لا سازگار انتشارات آگه