ایران عصر قاجار از نگاه ایزابلا بیشاپ، سیاح انگلیسی
سرزمین ثروتمند و مردم فقیر
لرد کرزن سفرنامه او را یگانه منبع کامل شناخت بختیاریها دانسته است. همچنین سفرنامه بیشاپ یکی از مهمترین منابع مربوط به مطالعات زنان در ایران دوره قاجار به شمار میرود و بخش عمدهای از مباحث و خاطرات سفرنامه او درباره اوضاع زنان شهری، روستایی و ایلیاتی است. او نشان داده است که ایران، سرزمینی ثروتمند با مردمانی فقیر است. بیشاپ پس از ورود به ایران در کرمانشاه اقامت میگزیند و با وکیل و نماینده بریتانیا در کرمانشاه دیدار میکند. وی به وضع خراب و نابسامان کرمانشاه که چند قحطی و طاعون را پشت سرگذاشته بود، اشاره میکند. جور و ستم حاکمان نیز اوضاع را بهحدی نامناسب کرده بود که مردم ناگزیر به خاک عثمانی یا شهرهای آذربایجان مهاجرت میکردند. بیشاپ در تهران در ملاقاتی غیررسمی، به ناصرالدینشاه معرفی میشود و اجازه رفتن به مناطق بختیاری را دریافت میکند. او در تهران بیشتر در سفارت بریتانیا به سر میبرد و با مقامات عالیرتبه ایران و بریتانیا دیدار داشت. وی اوضاع سیاسی ایران را که از روسها ناامید شده و به انگلیسیها روی آورده بودند، چندان رضایتبخش نمیدید و احتمال نفوذ بیشتر انگلیس در ایران را ناموفق پیشبینی میکرد.
بیشاپ در سفر به اصفهان ضمن شرح خرابی و کثیفی این شهر، به بازار پررونق آن اشاره میکند. وی در اصفهان به منزل یکی از مقامات و متنفذان شهر بهنام میرپنج میرود و به اندرون خانه وی راه مییابد و با همسرش که به شنیدن اوضاع و احوال سیاسی و آموزش و پرورش و وضعیت زنان در بریتانیا مشتاق بوده است، گفتوگو میکند. او براساس این ملاقات، وصف دقیقی از لباس و آرایش مرسوم زنان شهری ارائه میدهد. اوضاع اقتصادی اصفهان مورد توجه بیشاپ بوده است. وی به بازرگانی در اصفهان و واردات کالاهایی چون پارچههای فاستونیِ اتریش و آلمان، بلور و شیشه، ظروف سفالی، چینی، شمع و نفت و نیز صادرات کالاهایی چون تریاک، تنباکو، قالی، پنبه و برنج اشاره میکند. وی اوضاع اصفهان بهویژه بناهای کهن آن را در حال نابودی گزارش کرده و به قطعِ مکرر درختان کهنسال چهارباغ اشاره میکند و این روند رو به خرابی را نتیجه حمله افغانها و کشتار مردم اصفهان به دست آنها میداند. با این حال به رونق کارگاههای سفالسازی، آهنگری، قلمزنی، مخملبافی، چادردوزی، متقالبافی، تفنگ و تپانچهسازی، تذهیبکاری، مقواسازی و جز آنها نیز اشاره میکند. بیشاپ از اصفهان به بروجرد میرود و امکان اقامت خود در میان ایل بختیاری را از آنجا فراهم میکند.
مترجمِ همراه او، میرزا یوسف، نقش موثری در تفسیر پدیدههای اجتماعی و جزئیات آداب و رسوم بختیاریها برای وی داشته است. او نخست به شرح اوضاع اقلیمی سرزمین بختیاری میپردازد و پوشش گیاهی و جانوری، منابع آبی، راهها و مسیرهای کاروانرو و فواصل قلمرو بختیاری تا شهرهای نزدیک را بیان میکند و پس از آن، اطلاعاتی از اوضاع ایل بختیاری، تقسیمات آن و طوایف مهم، و محلهای اسکان و کوچ و نیز سلسلهمراتب قدرت و نظام سیاسی آنان ارائه میدهد. با وجود انتقادها و نگاه بدبینانهای که سیاحان پیشین داشته و اوصافی که ارائه کردهاند که موجب ناخرسندی برخی قومیتها شده است، بیشاپ نگاه مثبتی دارد و پدیدهها را معمولا پیش از داوری شخصی، تجزیـه و تحلیل و در بستر و زمینه اجتماعی ـ تاریخی واکاوی میکند. همین امر سبب شده است که وی توانایی برقراری ارتباط گسترده با اقشار جامعه ایلی بختیاری را داشته باشد و از همه زوایای زندگی خانوادگی و سیـاسی ـ اقتصادی آنها اطلاع یابد. بیشاپ در برابر سختیهای سفر چنان مدارا و خویشتنداری بهکار میبرد که از سوی جامعه بختیاری پذیرفته میشود.
وی در بخشی از یادداشتهای سفرش بهطور ضمنی، به هدف خود از مسافرت به سرزمین بختیاری اشاره میکند و به این ترتیب، معلوم میشود که از نظر اقتصادی، منطقه لرستان تا چه حد برای دولت بریتانیا مهم بوده است و بهجز کنجکاوی شخصی، بیشاپ ماموریتی برای کسب اطلاعات دقیق از قلمرو استراتژیک بختیاریها داشته است. سرزمین بختیاریها و قرارگرفتن آن بر سر راه بینالمللی که از تهران به اهواز و از آنجا تا خلیجفارس ادامه داشته است، اهمیت استراتژیک این موضوع را روشن میکند.
از این رو، دولت بریتانیا برای تضمین موفقیتهای تجاری خود، به شناخت کامل لرها و جلب نظر مساعد آنها نیاز داشته و سفر بیشاپ و اسنادی که از اوضاع بختیاریها فراهم میآمد، در راستای همین موضوع بوده است. سیاهچادرهای عشایری بافتهشده از موی بز، توجه بیشاپ را به خود جلب کرده است. همچنین وصف وی از پوشاک زنان و مردان بختیاری جالب توجه است. وی چهره زنان بختیاری را زیبا با چشمان درشت و ابروهای کمانی و چانهای کشیده با موهای سیاه بلند بیان میکند. آنها شلوارهای چیت کتانی آبیرنگ با دامنهای چیندار میپوشیدند و نوعی روسری گلدار به نام مینا که تمام سر و سینه را میپوشاند، بر سر میکردند. بهگزارش بیشاپ، مردها یک نوع کلاهنمدی بر سر میگذاشتند و قبای گشاد و آبیرنگ کتانی و زیرشلواری سفید و مخطط (راهراه) میپوشیدند. شالی روی قبا قرار میگرفت که قمقمه و چپق مردان به آن آویزان میشد. انواع پلوها و کبابها به همراه چاشنیهایی چون آبلیمو، غذای افطار ایلخانان و خانواده آنها در ماه رمضان بوده است. بیشاپ از زولبیا بهعنوان شیرینی اشتهاآور ویژه ماه رمضان نام میبرد. وی نقل میکندکه پس از افطار تا سحر، موسیقی محلی و عنتربازی و نقالی و شاهنامهخوانی مردم را سرگرم میکرده است. به شیرینی گز نیز چندبار در سفرنامه اشاره شده و ظاهرا مورد علاقه بیشاپ بوده است؛ زیرا به شیوه تهیه آن نیز توجه کرده است.
دوشیدن شیر، تهیه ماست، پختوپز، شستوشو، دوختودوز و جز آنها نیز از نگاه وی دور نمانده است خوراک مردم ایلیاتی ماست، سرشیر، پنیر، روغن، دوغ، نان، کرفس، سیر و تخممرغ و گهگاه گوشت شکار عنوان شده است. نکتۀ قابل توجهی که چند بار در سفرنامه بیشاپ دیده میشود، نبود بهداشت عمومی و شیوع بیماریهای واگیردار است. معمولا بیماریهای گوارشی و تبهای مزمن و تراخم از عمدهترین بیماریهای رایج در ایران بوده که به مرگومیر فراوان منجر میشده است و یکی از عوامل کاهش جمعیت در دوره قاجار شناخته میشود. از اینرو، مردم که معمولا از روشهای درمان سنتی سودی نمیجستند، به سیاحان خارجی بهعنوان پزشکان معجزهگری مینگریستند که داروی مناسب دردهای آنها را با خودشان دارند.
بیشاپ در مدت اقامتش در قلمرو بختیاری به این موضوع اشاره میکند که هر روز صبح مشغول معاینه و درمان بیماران بوده است. بیشاپ در ادامه سفر به همدان میرود و وارد منطقه کردستان میشود. خرابی و وضع فلاکتبار شهر همدان که در عین حال از مراکز عمده تجارتی ایران بوده است، مایه تعجب بیشاپ میشود. خانههای ویران، سیستم آبرسانی غیربهداشتی و مردان فقیر و ژندهپوش، بخشی از نمای بیرونی این شهر بوده است. او درباره بازار همدان میگوید: با آنکه بخشی از آن تخریب شده است و وضعیت مطلوبی ندارد، اما بهخوبی با اجناس داخلی و صنایع دستی محلی در کنار محصولات فرنگی از خرتوپرتهای روسی گرفته تا انگلیسی تامین شده است. حضور بازرگانان خارجی و معرفی محصولات آنان در این شهر باعث میشد تا مردم آن با اجناسی آشنا شوند که در هیچ جای دیگر ایران نیست.
بیشاپ برخی از محصولات همدان مثل گیوههای زنانه، خورجینها و نمدهایی را که روی چهارپایان خود میگذاشتند، میستاید. او همچنین صنایع مسگری و رنگآمیزی پارچهها را در همدان بسیار معروف خوانده است. چاروادارها و قاطرهایشان از دیگر موضوعاتی است که نظر بیشاپ را به خود جلب کرده است؛ از رفتارهایشان گرفته تا گفتار و مهارتهایشان. در مسیر حرکت بهسوی بیجار و کولتپه، سرمای شدید هوا منجر به بیماری سخت او میشود. با این حال در ورود به بیجار، با میهماننوازی حاکم شهر روبهرو میشود. در آن زمان بیجار، ۴ کاروانسرای غیرقابل اقامت، ۷حمام، چند مسجد و چند مکتبخانه داشته است. او میافزاید که مردم محل بهندرت آدم خارجی دیده بودند و ظرف دو روزی که ساکن آنجا بوده است، مدام دور چادر وی حلقه میزدند.
بیشاپ در سفر به اورمیه این شهر را از قول مردم «بهشت ایران» خوانده است و خود نیز این تعبیر را تایید میکند و معتقد است که منظره این شهر از بالای تپه مشرف به آن کمنظیر است. از دیگر مناظر بینظیر برای بیشاپ در اورمیه، درختان میوه، صنایع چوبی دستساز، کانالهای آبیاری، گاومیشهای بزرگ، مزارع گندم، لوبیا، خربزه، سیبزمینی، هویج، خشخاش، پنبه، تنباکو و انواع دانههای گیاهی بوده است. او مینویسد که در این مزارع و تاکستانها زن و مرد و کودک همگی در حال کار و فعالیت هستند؛ مثلا شستن گاومیشها بهعهده پسربچهها و جمعآوری و خشک کردن گیاهان و تهیه سوخت از سرگین حیوانات ازجمله کارهای زنانه بوده است. بیشاپ سفر پرماجرای خود را پس از عبور از سرزمینهای کردنشین، سرانجام در ارزروم و طرابوزان به پایان رسانده است.