نگاهی به کارنامه شادروان دکتر مهدی طالب جامعهشناس روستایی
اندیشه تعاون
طالب از صاحبنظران برجسته اندیشه و نظریه تعاون در ایران بود. پیشینه درازی در این حوزه داشت که به کار در «موسسه آموزش و تحقیقات تعاونی دانشگاه تهران» (تاسیس در سال ۱۳۴۶ که به عنوان سال تعاون در ایران نامیده شده بود)، مدیریت گروه آموزشی تعاون در دانشکده کشاورزی همدان از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳، مدیریت گروه آموزشی تعاون و رفاه اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی و مسوولیت موسسه تحقیقات تعاونی دانشگاه تهران بازمیگشت. او طرفدار اندیشه تعاون بود و این باور را داشت که رواج تعاون به شکل مطلوب در جامعه حلال بسیاری از مشکلاتی خواهد بود که کشورهای جهان سوم با آنها درگیرند. طالب حرکت تعاون را به عکسالعمل جامعه کارگری و روشنفکری اروپا به نظام سرمایهداری مرتبط میدانست. بنا به روایت ایشان، این گروهها کوشیده بودند بر اساس اشتراک مساعی قدرت خرید انفرادی خود را به گروهی تبدیل کنند و دست واسطهها را کوتاه کرده و تعاونی مصرف تشکیل دهند و این پایه نهضت تعاونی در اروپا بود. از نظر او تعاون فعالیت بینرشتهای بود و رشتههای مختلف علوم انسانی در آن اهمیت داشتند. طالب دولت را در بیتوجهی به ابعاد اجتماعی تعاون در کشور سرزنش میکرد و آن را در ناشناختگی تعاون و بیتوجهی به اجرای درست اصول تعاونی مسوول میشمرد. راه درمان را در عدم دخالت دولت در کار تعاونیها میدانست، اما معتقد بود هدایت و حمایت دولت در موفقیت آنها اهمیت دارد. مسوولیت دولت را در پیشبرد امر تعاونی ایجاد فرهنگ تعاونی در جامعه میدانست. طالب جامعهشناسی بومیگرا بود و برهمین اساس ریشههای تعاونی را در ایران جستوجو میکرد و به این نتیجه رسیده بود که بر اساس اصل فعالیت مشترک و مالکیت، باید قائل به تفاوتهایی میان تعاون وارداتی و تعاون بومی ایرانی بود. او با بهرهگیری از مفهوم «پیوندزنی» که در کار باغبانی بسیار مرسوم است بر این باور بود که مدلها و فنون وارداتی از بیرون باید با بدنه تناور جامعه پیوند بخورد و به آن متکی باشد. در غیر این صورت غلبه ابعاد فنی و مهندسی پدیدههای وارداتی چون آفتی عمل کرده و موجب نابودی بنیانهای جامعه ایران خواهد شد. کتاب «اصول و اندیشههای تعاونی» از دکتر طالب در این حوزه به یادگار به جا مانده است.
مشارکت روستاییان و مساله مسکن
ایران کشور حادثهخیزی است و سالی نیست که در آن مردم یک یا دو بلای طبیعی را تجربه نکنند. یکی از مشکلاتی که پس از حوادث خود را نشان میدهد، مساله بازسازی مناطق فاجعهزده است. طالب در همکاری با بنیاد مسکن در اواخر دهه 1360 و پس از زلزله مهیب رودبار بهدنبال آن بود که چگونه میتوان مشارکت مردم بهویژه روستاییان را در امر بازسازی مسکن محقق کرد. او در سه دوره متمایز ارباب و رعیتی، حضور دولت در روستاها و انقلاب اسلامی، به بررسی مشارکت روستاییان در بازسازی مناطق زلزلهزده پرداخت. حاصل تلاشهای دکتر طالب و همکاران او در این حوزه انجام موفق اقدام بازسازی بیش از 200 هزار واحد مسکونی تخریبشده بر اثر زلزله رودبار بود که بر مبنای مدل مشارکتی انجام گرفت. البته کوشندگان عرصه مشارکت میدانند که موفقیت این مدلها نیازمند حضور طولانیمدت محقق در میدان و ایجاد تفاهم و گفتوگو میان او و جامعه مخاطب است. ویژگیهایی که دکتر طالب در آنها سرآمد و استاد بود. او در دوران دانشجویی این فرصت را یافته بود تا با موریو اونو استاد ژاپنی و نویسنده کتاب «خیرآبادنامه» آشنا شود و از او نکاتی را برای کار میدانی در روستاها بیاموزد که به بخشی از آنها در کتاب «شیوههای عملی مطالعات اجتماعی» اشاره میکند. او با اونو به همکاری در تهیه مونوگرافی «ابراهیمآباد»، روستایی در نیشابور پرداخت و متوجه شد که پیش از هر چیز باید با صبر و حوصله با مردم روستا آشنا شد و محقق با کارمندی که با عجله به پرکردن پرسشنامه میپردازد، فرق دارد. این همکاری و دوستی سبب مسافرت طالب به ژاپن و آشنایی بیشتر او با فرهنگ و سرشت مردمان سختکوش این کشور شد. او همواره در صحبتها به نکاتی اشاره میکرد که حاصل مقایسه دو جامعه ایرانی و ژاپنی بود و بهویژه سختکوشی و پشتکار آنها را میستود.
انجام چنین تحقیق عملیاتی موفقی موجب شد طالب در وزارت مسکن و شهرسازی در دهه 70 به مشاوره اجتماعی مشغول باشد که حاصل آن چند سمینار سیاستهای توسعه مسکن در ایران است که در آنها ایدههای جدیدی مانند پسانداز، کوچکسازی و انبوهسازی یا به اصطلاح مسکن پاک طرح شد. طالب در انجام این تکاپوها به تربیت دانشجویان مستعد و علاقهمند هم مشغول بود و برای مثال باید به تجربه همکاری خودم با ایشان در دو طرح «اندازه مطلوب شهر» و «سیاستهای جابهجایی در ایران» اشاره کنم که در دوران دانشجویی دکترا در اوایل دهه 80 انجام گرفت و در جریان آن با علاقه استاد به میدان و مشاهده و گفتوگو با مردم در شهرهای تربت جام، مشهد، بندرعباس و زاهدان آشنا شدم. در زاهدان باید به مشاهده تپهای میپرداختیم که در آن سکونتگاههای غیر رسمی برپا بود و بالا رفتن از آن تپه برای استاد سخت بود، اما او اصرار به دیدن داشت. به هر ترتیبی اسبی فراهم شد و او به مقصود خود برای دیدن وضع مردم از نزدیک رسید.