گفتهها
بعد از سال ۱۹۷۳، به تدریج با قدرت گرفتن شاه و ثروتمند شدن او و ایران، یک رابطه پیچیده بین شاه و غرب شکل گرفت. از یکسو، مناسبات ایران و غرب وسیع و عمیقتر از گذشته شد و دو طرف مناسبات راهبردی نوینی در ابعاد مختلف را تجربه کردند. از سوی دیگر، شاه در مواردی تلاش داشت از مناسبات سنتی گذشته خارج شده و در مسائلی مثل نفت و خلیجفارس شرایط را تا حدی عوض کند.
مشکل شاه این بود که تا اواخر سال ۱۳۵۶ اعتقادی بهوجود مشکل در کشور نداشت و بهخصوص در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ به حرف مشاوران و دلسوزانش گوش نمیکرد. از این جهت به تدریج ضمن اینکه مناسبات ایران و غرب در بهترین شرایط ممکن از هر لحاظی بود، به این باور رسیده بود که دنیا و غرب به او حسادت میورزند و همه معضلات ایران به گردن خارجیها و بهخصوص بریتانیا است.
ارسال نظر