استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

در اینجا نطفه ایده‌ای است که پس از شکست‌های پی‌درپی تلاش‌های «جان کری»، وزیر امور خارجه برای طرح اصول قابل‌قبول برای توافق وضعیت نهایی و تلاش «جرد کوشنر» فرستاده ویژه برای تحمیل راه‌حلی بر فلسطینیان، ارزش بسط دادن دارد. این امر مستلزم مقاومت در برابر صدای آژیر صلح همه‌جانبه به نفع بازگشت به تدریجی گرایی کیسینجری است؛ فرآیندی گام‌به‌گام که با هدف احیای مجدد اعتماد هر دو طرف به نیات طرف مقابل و ایمان به اسرائیل که می‌تواند بار دیگر امن‌تر شود نه اینکه با واگذاری قلمرو کمتر شود. اولین گام می‌تواند عقب‌نشینی دیگر اسرائیل از اراضی کرانه ‌باختری باشد؛ یعنی سومین نقل‌وانتقال دیگر ارتش اسرائیل از بخش‌هایی از منطقه «C» همان‌طور که در توافق اسلو پیش‌بینی‌ شده بود. در این فرآیند همان‌طور که کیسینجر پیشنهاد می‌کند، فلسطینی‌ها می‌توانند به شناسایی آمریکا و اسرائیل درباره تشکیل دولتشان دست یابند. این البته کشوری با مرزهای نهایی نامشخص خواهد بود، همان‌طور که اسرائیل در بیشتر دوران بقای خود چنین بوده است.

اما به رسمیت شناختن آن می‌تواند با تعهد ایالات‌متحده و دیگر قدرت‌های بین‌المللی برای حمایت از مذاکرات نهایی مرزهای نهایی‌اش بر اساس خطوط ۱۹۶۷ همراه با اصلاحات مرزی باشد که شامل مبادله‌ سرزمینی مورد توافق دوجانبه است.عنصر مهمی که کیسینجر به آن اشاره نکرده، اما درسی از ناکامی او در ارزش‌گذاری نقش اردن است، باید تلاشی برای مشارکت دادن مجدد پادشاهی اردن هاشمی در حل مشکل فلسطین باشد. به‌عنوان‌مثال، هنگامی ‌که دولت موقت فلسطین به رسمیت شناخته شود، می‌توان آن را تشویق کرد که وارد کنفدراسیونی با اردن شود که توسعه‌ اقتصادی آن را تسهیل می‌کند و مسائل مربوط به وضعیت نهایی را در چارچوب «اسرائیل- اردن – فلسطین» حل‌وفصل می‌کند که شاید منجر به یک کنفدراسیون سه‌جانبه شود. مصر باید تشویق شود تا نقش «قیم» مشابه را در غزه‌ همسایه ایفا کند و حماس را تشویق کند تا با تشکیلات خودگردان فلسطین و در نهایت با اسرائیل آشتی کند.