تحول ریاضیات تولید جهانی با تغییر هزینه‌ها

نوسانات شدید در هزینه‌های نیروی کار و انرژی و نیز نرخ ارز، طی سال‌های گذشته برخی از تفاوت‌هایی را که در رقابت‌پذیری هزینه در سطح جهان وجود دارد مسطح کرده و از اهمیت لزوم نگاه تازه‌ای که شرکت‌ها باید به استراتژی‌های تولید جهانی داشته باشند، کم کرده است. به‌عنوان مثال، مزیتی که آمریکا از نظر هزینه نسبت به ژاپن و برخی کشورهای اروپایی داشته، اخیرا کم شده، در حالی که رقابت‌پذیری هزینه‌ای چین افزایش یافته است. در ضمن، برخی کشورها مثل مکزیک، تایلند و ایرلند که کمترین هزینه تولید را دارند، در سراسر دنیا پراکنده شده‌اند.

تحلیل گروه مشاوره بوستون از نوسانات هزینه‌ای کوتاه‌مدت و رویدادهای بلندمدت، تاییدکننده این دیدگاه است که: شرکت‌ها به جای اینکه تولید خود را در تعدادی از اقتصادهای در حال توسعه «کم‌هزینه» متمرکز کنند، باید رویکردهای انعطاف‌پذیرتر و منطقه‌ای‌تر نسبت به تولید جهانی و زنجیره‌های تامین داشته باشند.

قبلا، در دسترس بودن نیروی کار ارزان، مهم‌ترین نکته برای تصمیم‌گیری در مورد مکان تولید بود و فاکتورهای دیگر مثل هزینه‌های انرژی و لجستیک، بعد از ارزیابی هزینه کل تولید، به تدریج اهمیت پیدا کردند. وقتی شرکت‌ها تکنولوژی‌های تولید پیشرفته‌تری را به کار می‌گیرند، این فاکتورهای «ثانویه» اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند. بسیاری از این تکنولوژی‌ها برای حذف نیروی کار از فرآیند تولید طراحی شده‌اند. الزامات کم کردن زمان ورود به بازار و انعطاف‌پذیری بیشتر برای پاسخگویی به نیازهای مشتریان، شرکت‌ها را بیشتر در معرض تولید و تامین منابع محلی قرار می‌دهد.

 محدود شدن مزیت‌های هزینه

آمریکا یکی از شدیدترین نوسانات رقابت‌پذیری را تجربه کرده است. بر اساس شاخص «هزینه-رقابت‌پذیری» جهانی گروه مشاوره بوستون که تغییرات در میزان دستمزد، رشد بهره‌وری، نرخ ارز و هزینه‌های انرژی را دنبال می‌کند، رقابت‌پذیری هزینه‌ای آمریکا از اوایل دهه ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۱۵ در برابر اقتصادهای تولیدکننده بزرگ در آسیا و اروپا، به شدت افزایش یافته است.

اما از سال ۲۰۱۵ آمریکا رقابت‌پذیری خود را در برابر ۳۱ کشور از ۳۴ کشوری که این شاخص بررسی کرده، از دست داده است. دلایل اصلی این اتفاق را می‌توان افزایش ارزش دلار در برابر دیگر ارزهای مهم دنیا، رشد سریع‌تر دستمزد نسبت به بهره‌وری تولید و مزیت کاهش هزینه انرژی همزمان با کم شدن شکاف قیمت انرژی در سطح جهان دانست.

به‌طور حتم، آمریکا هنوز یکی از مهم‌ترین کشورهای تولیدکننده جهان است که از نظر هزینه، رقابت‌پذیر است. از میان ۱۰ کشور برتر صادرکننده کالا در دنیا، تنها چین به‌طور میانگین‌ ارزان‌ترین هزینه تولید را دارد. اما کشورهای دیگر هم در حال رسیدن به این جایگاه هستند. به‌عنوان مثال، در سال ۲۰۱۵ هزینه‌های مستقیم تولید در بریتانیا ۱۵ واحد درصد بیشتر از آمریکا بود. این شکاف از آن زمان تاکنون به ۶ واحد کاهش یافته است.

چین که بزرگ‌ترین صادرکننده دنیا است هم شاهد تغییرات قابل توجهی بوده است. کشوری که زمانی مزیت هزینه‌ای قابل توجهی نسبت به آمریکا و دیگر اقتصادهای صنعتی پیشتاز داشت، طی چند سال به دلیل افزایش سالانه دستمزد نیروی کار و بالاتر رفتن آن در برابر رشد بهره‌وری، قدرت گرفتن ارزش پول و هزینه‌های نسبتا بالای انرژی، دچار فرسایش شده است. در سال ۲۰۱۶، مزیت هزینه‌ای چین در برابر آمریکا بدون در نظر گرفتن هزینه‌های حمل‌ونقل و لجستیک، تنها به ۲ تا ۴ واحد درصد (بسته به منطقه جغرافیایی) کاهش یافت.

البته انعطاف‌پذیری چین هم به همین اندازه جالب توجه است. طی دو سال گذشته، مزیت هزینه‌ای چین در برابر آمریکا بار دیگر افزایش یافته است. این تغییر عمدتا به خاطر کاهش ارزش یوآن، کاهش هزینه‌های انرژی و دور شدن تولید از استان‌های گران‌قیمت ساحلی بوده است. چین با مقیاس بزرگ تولید، بازار داخلی عمیق، سرمایه‌گذاری سنگین روی اتوماسیون، زنجیره تامین توسعه‌یافته و پیشرفت‌های مداوم در صنایع تکنولوژی‌محور، به یک کارگاه جهانی تبدیل شده و در آینده‌ای قابل پیش‌بینی این جایگاه را حفظ خواهد کرد.

کاهش «هزینه‌های نیروی کار مطابق با بهره‌وری» به برخی کشورهای اروپایی مثل فرانسه، آلمان و انگلستان هم کمک کرده موقعیت رقابتی خود را بازیابند. از سال ۲۰۱۴، هزینه‌ نیروی کار در فرانسه و آلمان نسبت به آمریکا، حدود ۱۰ درصد کاهش یافته است. این هزینه‌ها در انگلستان هم کاهش یافته که دلیل عمده آن کاهش ارزش ۱۵ درصدی پوند در برابر دلار بوده است. رشد ملایم بهره‌وری که در آلمان ۶ درصد و در انگلستان ۱۰ درصد بوده، رقابت‌پذیری در تولید را هم تقویت کرده است. در ضمن، تولیدکنندگان چند کشور شرق آسیا از کاهش هزینه‌های انرژی نفع برده‌اند. به‌عنوان مثال در ژاپن، از سال ۲۰۱۴ هزینه‌ برق حدود ۱۳ درصد کاهش یافته و قیمت گاز طبیعی صنعتی – که زمانی بالاترین قیمت را در این کشور داشت – تقریبا نصف شده است.

در پشت صحنه این تحولات، مناقشات تجاری جهانی، ریسک‌های احتمالی بیشتری برای تولیدکنندگان به دنبال دارد. گروه مشاوره بوستون معتقد است این مناقشات احتمالا ادامه خواهند داشت و تاکید می‌کنند باید به مناسبات فعلی، زنجیره تامین بلند مدت و استراتژی‌های تولید توجه کرد.

 پشت پرده نوسانات رقابت‌پذیری هزینه

تغییرات در رقابت‌پذیری نسبی هزینه در سراسر دنیا به واسطه فاکتورهای متعددی اتفاق می‌افتد:

هزینه‌های نیروی کار مطابق با بهره‌وری. دستمزد در بخش تولید آمریکا از سال ۲۰۱۲ به‌طور میانگین سالانه ۲ درصد رشد کرده است. افزایش دستمزد پس از چند سال ثابت بودن، خبر خوبی برای کارگران آمریکایی است. خبر بد این است که بهره‌وری تغییر مثبتی نداشته و در همین مدت زمان، کمتر از یک درصد رشد کرده است. این یعنی، هزینه‌های نیروی کار مطابق با بهره‌وری برای تولیدکنندگانی که در آمریکا فعالیت می‌کنند، سالانه ۲ درصد افزایش یافته است. در مقابل، بهره‌وری در آلمان مشابه آمریکا افزایش یافته، اما میزان دستمزدها ثابت مانده است. در نتیجه، هزینه‌های نیروی کار مطابق با بهره‌وری آلمان از سال ۲۰۱۲ حدود ۲ درصد کاهش یافته است. در ژاپن، افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه نیروی کار، باعث شده هزینه نیروی کار مطابق با بهره‌وری از حدود ساعتی ۶۰ دلار در سال ۲۰۱۲ به کمتر از ۴۰ دلار کاهش یابد. این یعنی بین سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ رقابت‌پذیری هزینه ژاپن در مقایسه با آمریکا ۲۱ واحد‌درصد بالاتر بوده است.

نرخ ارز. احیای اقتصادی آمریکا که از سال ۲۰۱۰ شروع شد – دوره‌ای که برخی از کشورهای دنیا تا حدی بی‌ثباتی را تجربه می‌کردند – باعث شد ارزش دلار در برابر تعدادی از ارزهای مهم دنیا تقویت شود. این اتفاق باعث شد کالاهای آمریکایی در خارج از این کشور گران‌تر شوند و واردات ارزان‌تر شود. مثلا ارزش دلار ۴ درصد در برابر یوآن و ۸ درصد در برابر پزوی مکزیک، بیشتر شد.

هزینه‌های انرژی. افزایش قابل توجه تولید انرژی از ذخایر شیل در آمریکا و کانادا که از سال ۲۰۰۴ شروع شد، به کاهش شدید قیمت گاز طبیعی (که ماده اولیه کلیدی در صنایعی مثل مواد شیمیایی و پلاستیک است) و برق صنعتی در آمریکای شمالی منجر شد. همزمان، قیمت گاز طبیعی در دیگر اقتصادهای دنیا بالا رفت. به‌عنوان مثال، در سال ۲۰۱۲ قیمت گاز طبیعی در اروپا حدود سه تا چهار برابر و در آسیا حدود شش برابر، گران‌تر از آمریکای شمالی بود. این باعث شد تولیدکنندگان صنایع انرژی بر در آمریکا از یک مزیت قیمتی قابل توجه برخوردار شوند. از آن زمان به بعد، این مزیت به خاطر بالا رفتن صادرات گاز آمریکای شمالی و انقضای قراردادهای قدیمی عرضه گاز در کشورهای دیگر به میزان قابل توجهی کم شد.

هزینه‌های مواد اولیه و هزینه‌های غیرمستقیم. شاخص گروه بوستون (BCG) فرض می‌کند که هزینه مواد اولیه و هزینه‌های غیرمستقیم – که معمولا حدود ۷۵ تا ۸۰ درصد هزینه یک محصول نهایی را دربرمی‌گیرد – اساسا در سراسر دنیا ثابت هستند. اما تصمیم اخیر آمریکا برای بالا بردن تعرفه‌های تجاری فولاد و آلومینیوم و نیز طیف گسترده‌ای از کالاهای چینی – و مقابله به مثل شرکای تجاری این کشور – بر رقابت‌پذیری تولیدکنندگان آمریکایی و کشورهایی که صادرات به آمریکا دارند، اثر خواهد گذاشت. به علاوه، آمریکا، کانادا و مکزیک، در مورد قوانین تجاری خود مذاکره مجدد کرده و این قوانین را مورد بازنگری قرار داده‌اند. شاخص BCG این هزینه‌های غیرمستقیم را مدنظر قرار نمی‌دهد. همچنین خیلی زود است که بخواهیم اثرات کلی قوانین جدید تجارت بر رقابت‌پذیری هزینه‌ هر کشور را ارزیابی کنیم. با اینکه این اقدامات دولت آمریکا اثرات مثبتی بر اشتغال برخی بخش‌های تولیدی این کشور دارد، اما اثرات آن برای دیگران منفی است. در مدل تجارت آزاد، نگرش محافظه‌کارانه در تجارت، رقابت‌پذیری جهانی یک کشور را تضعیف می‌کند.

برای تولیدکنندگان آمریکایی پیشرفت‌های مطلوبی اتفاق افتاده است. مثلا در سال ۲۰۱۷ کنگره نرخ مالیات شرکت‌ها را که یکی از بالاترین رقم‌ها در میان کشورهای صنعتی بود، از ۴۰ درصد به ۲۷ درصد کاهش داد و این نرخ پایین‌تر از کشورهایی مثل ژاپن، فرانسه و آلمان قرار گرفت. دولت فدرال همچنین قوانین صنعت مالی را تعدیل کرد و چند قانون محدود برای کسب‌وکارهای غیرمالی صادر کرد. در نتیجه، در گزارش سالانه «سهولت انجام کسب‌وکار» بانک جهانی در سال ۲۰۱۸ آمریکا از جایگاه هشتم به ششم صعود کرد. البته با اینکه این اقدامات باید به نفع تولید صنعتی آمریکا تمام شود، اما بیشتر مطالعاتی که تا امروز انجام شده، تاثیر قابل توجهی را بر سرمایه‌گذاری نشان نمی‌دهند.

 سازگاری با چشم‌انداز متغیر تولید صنعتی

تغییراتی که در شاخص رقابت‌پذیری هزینه ۲۰۱۸ BCG شناسایی شده، تایید می‌کنند که تولیدکنندگان باید سازمان‌ها و زنجیره‌های تامین انعطاف‌پذیری ایجاد کنند که بتوانند با فضای پرنوسان و متغیر رژیم‌های تجاری در جهان سازگاری داشته باشند.

هفت فعالیت کلیدی که تولیدکنندگان جهانی برای عبور از محیط تجاری و جغرافیایی جدید باید انجام دهند، عبارتند از:

• بهینه‌سازی زنجیره‌های تامین و اثرات ماندگار تولید. تولیدکنندگان باید توزیع جهانی پایگاه مشتریان موجود و آینده خود را به خوبی ارزیابی کنند. سپس باید مطمئن شوند که عملیات تولید و شبکه‌های عرضه‌کننده آنها به اندازه کافی منعطف، دینامیک و در سطح جهان متوازن هستند تا در خدمت مشتریان باشند.

• انتخاب موقعیت جغرافیایی مناسب برای تولید. شرکت‌ها باید مزیت‌های بالقوه تولید در نزدیکی مشتری را در برابر تولید در نقاط دور دست، به دقت بسنجند. یک تحلیل کل‌نگرانه از همه هزینه‌هایی که عرضه محصول دارد، می‌تواند تولیدکننده را به این نتیجه برساند که رساندن سریع محصول به بازار، پرکردن فوری موجودی کالا، توسعه نمونه‌ محصولات جدید و اجرای تغییرات طراحی، بهتر از این است که با دور کردن مکان تولید، در هزینه‌های نیروی کار صرفه‌جویی کند.

• در نظر گرفتن تغییر قوانین تجارت. تولیدکنندگان صنعتی باید زنجیره‌های تامین خود را طوری طراحی کنند که با هرگونه تغییر در قوانین جهانی تجارت و بی‌ثباتی در سیاست‌های کشورها و نرخ‌ ارز، بتوانند تولید و منبع‌یابی خود را مطابقت دهند.

• تمرکز بر بهره‌وری. کارآیی و بازدهی هر کارگر، اصلی‌ترین گزینه برای نبرد در رقابت‌پذیری تولید است. اما جنگ بهره‌وری واقعی بین شرکت‌ها است، نه کشورها. به‌عنوان مثال، در چین کارخانه‌های مدرن زیادی وجود دارد که متعلق به شرکت‌های چندملیتی و تولیدکنندگان داخلی هستند و بسیار پربازده‌تر از رقبای غربی کار می‌کنند. شرکت‌ها باید با تولید ناب و کشف تکنولوژی‌های پیشرفته مثل روبات‌های منعطف و اتوماسیون پیشرفته، به پیشرفت خود ادامه دهند و همواره فرصت‌های دیگر را دنبال کنند تا هزینه‌ها را پایین آورده و بازدهی را بالا ببرند.

• ساختن نیروی کار بسیار ماهر و سازگار. از یک طرف کارخانه‌ها تکنولوژی‌های تولید پیشرفته به کار می‌گیرند و قوانین تجارت تغییر می‌کنند، از طرف دیگر تقاضا برای نیروی کار بسیار ماهر که بتواند خود را با تغییرات سازگار کند بالا می‌رود. شرکت‌ها باید این نیروهای کار را از طریق استخدام، آموزش و مشارکت با نهادهای آموزشی بسازند.

• استراتژیک فکر کردن در مورد سرمایه‌گذاری در ظرفیت تولید. تصمیم‌گیری در مورد مکان ساخت کارخانه‌ها سال‌ها بر رقابت‌پذیری جهانی یک شرکت اثر می‌گذارد. شرکت‌ها وقتی به موقعیت مکانی تولید خود فکر می‌کنند، علاوه بر ساختارهای هزینه‌ای فعلی، باید شیوه رشد و تکامل خود را هم در نظر بگیرند.

• پیش بردن نوآوری در سطح گسترده. فاکتورهای هزینه مثل نیروی کار و انرژی در همه جای دنیا به یک سطح یکسان می‌رسند و بنابراین، تولیدکنندگان باید رقابت خود را در نوآوری تشدید کنند. شرکت‌ها علاوه بر تمرکز بر طراحی‌های نوآورانه، باید در زمینه تحقیق و توسعه هم متعهد باشند. این امر نیازمند همکاری با محققان دانشگاهی است، تا پیشرفت‌های تکنولوژیک به فرآیندهای جدید و محصولات نوآورانه تبدیل شود.

موفقیت در چشم‌انداز تولید جهانی امروز، نیازمند انعطاف‌پذیری، پاسخگویی و سرمایه‌گذاری در اختلالاتی است که در کوتاه‌مدت اتفاق می‌افتند. همچنین نیازمند صبوری برای سرمایه‌گذاری در منابع بادوام مزیت رقابتی است. همچنان که نوسانات و جنگ‌های تجاری مهم‌ترین تیتر‌های خبری خواهند بود، سرمایه‌گذاران محتاط باید نگاهی به رویدادهای دوره‌ای و بلندمدتی داشته باشند که در نهایت رقابت‌پذیری هزینه در جهان را مشخص می‌کنند.