سرنوشت شغل شم تا چه حد در دستان شماست؟
آنچه برای انیشتین در سال ۱۹۰۵ اتفاق افتاد، میتواند بهعنوان یک «دوره موفقیتهای مکرر» یا hot streak توصیف شود. درک ما از مشاغل خلاق تا به امروز نشان داده است که آنها بعید است که شامل موفقیتهای مکرر شغلی شوند. بهعنوان مثال، تحقیق جدید من نشان داده است که موفقترین پژوهش یک دانشمند بهطور کاملا تصادفی در بین یکی از آثار منتشر شده او رخ میدهد: این پژوهش موفق میتواند با شانس برابر، اولین کار، آخرین کار یا هر کدام از کارهای دیگر باشد. ما این پدیده را «قانون اثر تصادفی» نامیدهایم.
قانون اثر تصادفی دلالتهای گیجکنندهای را ایجاد میکند: بعد از دستیابی به یک موفقیت بزرگ چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در واقع، اگر هر کاری را بهعنوان یک شانس تصادفی در نظر بگیریم، در این صورت کاری که یک نفر بعد از دستیابی به یک موفقیت بزرگ انجام میدهد، بسیار معمولی به نظر میرسد که بیانگر بازگشت به حد متوسط است.
اما باور این مساله مشکل است. اکثر ما میخواهیم باور کنیم که اگر یک موفقیت بزرگ داشته باشیم، این امر به ما کمک میکند که موفقیتهای بیشتری بعد از آن داشته باشیم. از همه مهمتر، میدانیم که برنده شدن سبب به وجود آمدن بردهای بعدی میشود. بنابراین آیا ما واقعا پس از پیشرفتمان به سوی «متوسط بودن» سیر قهقرایی طی میکنیم؟ برای پاسخ به این سوالات، من و دانشجویم لی لیو به همراه همکاران دیگر، مشاغل حدود ۳۰ هزار دانشمند، هنرمند و کارگردان را مورد مطالعه قرار دادیم. ما از تعدادی از تقدیرنامهها (که توسط Web of Science فراهم شده است) قیمت حراجیها و رتبهبندی IMDB، بهعنوان معیارهایی از کیفیت و تاثیر استفاده کردیم. ما دریافتیم که در این مشاغل متنوع، «قانون اثر تصادفی» ثابت است.
در حقیقت، این تنها بزرگترین موفقیت نیست که بهطور تصادفی رخ میدهد: دومین موفقیت بزرگ و سومین موفقیت بزرگ نیز بهطور تصادفی رخ میدهند. این یافته یک دیدگاه غیرقابلپیشبینی از خلاقیت با نقش بسیار زیاد شانس در موفقیت فردی را به تصویر میکشد. بنابراین اگر مشاغل ما شبیه بختآزمایی هستند، آیا باید کارمان را با شانس پیش ببریم و منتظر بهترین نتیجه باشیم؟
خوشبختانه، با بررسی انجام شده روی زمان نسبی رخ دادن موفقیتها نتیجه گرفتیم که این امر یک برداشت ناقص از موضوع است. پرسش ما این بود که: با فرض اینکه چه زمان فردی بهترین کارش را تولید میکند، چه زمانی دومین کار بهتر خود را بیرون خواهد داد؟ ما به این نتیجه رسیدیم که شناخت زمانبندی بهترین کار فرد، نشان میدهد که چه زمانی بهترین کارهای بعدی او بهوجود خواهند آمد؛ آنها بسیار نزدیک هستند.
بنابراین، گرچه زمانبندی موفقترین کارها در یک شغل تصادفی است، زمانبندی نسبی آنها بسیار قابلپیشبینی است. به عبارت دیگر، ماهیت مشاغل خلاقانه سلسلهای از کارهای موثر است که پشت سر هم دستهبندی شدهاند. اما چرا این گونه است؟
ما دریافتیم که بهترین توضیح وجود «دوره موفقیتهای مکرر» است. دوره موفقیتهای مکرر در همه جا وجود دارد: برای هر حوزهای که مورد مطالعه ما بوده است، حدود ۹۰ درصد افراد حداقل یک دوره موفقیتهای مکرر داشتند.
بنابراین علاوه بر سال معجزه بهرهوری انیشتین میتوان به مجموعه «ارباب حلقهها» به کارگردانی پیتر جکسون و «نقاشی قطرهای» اثر نقاش معروف جکسون پولاک یا زمانی که ونسان ونگوگ در سال ۱۸۸۸ در جنوب فرانسه گذراند و کارهای مشهوری مانند خانه زرد، صندلی ونگوگ، اتاق خواب آرل و کافه شب را خلق کرد، اشاره کرد.
همچنین دریافتیم که دوره موفقیتهای مکرر معمولا برای دورههای کوتاهی طول میکشد: برای هنرمندان و کارگردانان، این زمان حدود ۵ سال است؛ برای دانشمندان ۴ سال. علاوه بر این، زمانبندی دوره موفقیتهای مکرر تصادفی است و هیچ راهی برای پیشبینی زمانی که این دورهها در یک شغل مفروض ظهور خواهند کرد وجود نداشت. دوره موفقیتهای مکرر با بهرهوری بزرگتر همراه نبودند. بنابراین ما طی دوره موفقیتهای مکرر نسبت به زمان معمول تولید بیشتری نداریم اما آنچه خلق میکنیم اساسا بهتر از باقیمانده کارهای ماست.
یافتههای ما برای افراد حرفهای و اکوسیستمهایی که در آنها فعالیت دارند به چه معناست؟ بهعنوان مثال، در جامعه علمی، اثر پیشبینیشده برای استخدام، پیشرفت و سایر تصمیمات مهم است و برای اکثر حوزهها از جمله کسبوکار نیز همین طور است.
اما شاید مهمترین دلالت، برای نوآوران فردی باشد که تلاش میکنند کار ماندگار خود را در جهان بسازند. دیدگاه مرسوم این است که بهترین کار یک فرد احتمالا در دهه ۳۰ یا ۴۰ او اتفاق خواهد افتاد؛ در دورههای بیان شده آنها یک پایگاه ثابت تجربه همراه با انرژی و اشتیاق برای بهرهوری بالا دارند؛ وقتی ما در اواسط دوران شغلی خود هستیم، امید به پیشرفت شروع به کمرنگتر شدن میکند. یافتههای ما نشان میدهد که ممکن است دوره موفقیتهای مکرر با هر نوع کاری که انجام میدهید ظهور کند و منجر به گروهی از موفقیتهای نسبی کوتاهمدت شود. به نظر میرسد موفقیتهای بزرگ ممکن است در هر زمانی در حرفه شما رخ دهد. به عبارت دیگر، این امید وجود دارد که: هر موی سفیدی- واقعی یا تلویحی- به خودی خود ما را از کار افتاده نمیکند. مادامی که کار میکنید و پروژهای از پس پروژه دیگر را انجام میدهید، دوره موفقیتهای مکرر شما میتواند بسیار نزدیک باشد.
اما در خاطر داشته باشید که گرچه پدیده «دوره موفقیتهای مکرر» در حوزههایی که مورد مطالعه ما بودهاند، همگانی و فراگیر به نظر میرسد، اما هنوز نمیدانیم که چرا در یک شغل مفروض اتفاق میافتد و چه چیزی باعث آن میشود. در واقع، تنها یقینی که وجود دارد این است: سرنوشت شغل شما تا حد زیادی در دستان شماست. گرچه ممکن است درست باشد که افراد مسنتر نسبت به همتایان جوانتر خود به احتمال کمتری به موفقیتهای بزرگ برسند؛ اما یافتههای ما نشان داد که این امر بهخاطر این نیست که سن و خلاقیت در هم تنیده شدهاند. دلیل آن به سادگی میتواند این باشد که اصولا ما در سنین بالاتر کمتر تلاش میکنیم.
ارسال نظر