تاریخ اقتصاد پیش از آدام اسمیت
پرداختن ارسطو به اقتصاد را در اخلاق نیکوماخوسی و سیاست وی میتوان مشاهده کرد. در سنت ارسطویی، اقتصاد زیرمجموعه حوزه مطالعاتی عامتری بوده که سیاست و اخلاق را نیز در بر گرفته است. از سال ۱۲۴۰ میلادی که اروپای غربی بار دیگر ارسطو را کشف کرد، اخلاق نیکوماخوسی، یکی از کتابهای درسی نزد مدرسیان بود و از طریق مطالعه فلسفه اخلاق به شکل مزبور، اقتصاد مدرسی به ظهور پیوست. در واقع اقتصاد مدرسی، همان اقتصاد ارسطویی بود. مدرسیان اقتصاد را فرعی از مسائل گستردهتر اخلاقی-الهیاتی میدانستند. بهطور مثال، مباحثات و استدلالهای مربوط به مشروعیت ربا، همه بر دغدغههای اخلاقی مبتنی بود. مکتب اصحاب مدرسه تا قرنها در دانشگاههای اروپا تاثیرگذاری خود را حفظ کرد. حتی هنگامی که دیدگاههای جدیدتر حقوق طبیعی گروتیوس و پوفندورف جای آن را گرفت، وضعیت اقتصاد تغییر چندانی نکرد.
در دانشگاههای اروپای قرن هجدهم نیز اقتصاد بهصورت بخشی از فلسفه اخلاق تدریس میشد. روشنترین مثال آن، دروس فرانسیس هاچسون، استاد آدام اسمیت در دانشگاه گلاسکو است. اگر بخواهیم بر مبنای کتاب وی تحت عنوان «مقدمهای کوتاه بر فلسفه اخلاق» داوری کنیم، دروس وی به دو بخش تقسیم میشد: بخش نخست درباره فضیلت بود و بخش دوم «قانون طبیعت» به سه قسمت حقوق خصوصی، اقتصاد و سیاست تقسیم میشد. طبق این دیدگاه، علم اقتصاد زیرمجموعه «قانون طبیعی» یا فلسفه حقوق بود که آن نیز خود ذیل فلسفه اخلاق مطرح میشد.
از یک گروه در تاریخ توسعه اندیشه اقتصادی باید نام برد؛ اصحاب جزوه یا کسانی که بعدها اسمیت آنان را سوداگران نامید و جریان غالب قرون پانزدهم تا هجدهم شمرده میشدند. اینان عموما تاجران فعالی بودند که قصد تاثیرگذاری بر سیاستهای دولت را داشتند. چنانکه بهطور کامل شناخته شده است، هدف سوداگران افزایش ثروت خود و ملت خود از طریق گسترش استفاده از دخالت دولت بود. «مکتب سوداگری» شکاف روشنی را با دیدگاههای اخلاقی و آموزههای ارسطو و سن توماس آکوئیناس و بهطور کلی قرون وسطی برجای گذاشت. گالبرایت در این نقل قول بهطور ضمنی استدلال میکند که ظهور سوداگران، مبدأ جدایی اقتصاد از علوم اخلاقی شد. اگرچه نفوذ و تاثیر این گروه در سیاستهای اقتصادی انکارناپذیر است، سلطه فکری آنان در موضوعات اقتصادی درون دانشگاهها هرگز روشن و مبرهن نیست. اقتصاد علم اخلاقی تلقی شده بود و به همین صورت در دانشگاهها باقی ماند. بیرون از دانشگاهها و تا اندازهای درون آنها رفتهرفته اقتصاد از این دیدگاه دور میشد و از دغدغههای اخلاقی و فلسفه اخلاقی خود میگریخت.
ارسال نظر