اقتصاددان هفته
۱- لارس هانسن (۲۶ اکتبر ۱۹۵۲-)
لارس پیتر هانسن اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۳ (مشترکا با اوژن فاما و رابرت شیلر). اهمیت کار هانسن عمدتا به خاطر پژوهشهای او درباره «عدم قطعیت» و تفاوت آن با «ریسک» است. جایزه نوبل به خاطر همین کار به هانسن داده شد. جانمایه نظریه عدمقطعیت هانسن این است که ریسکها بر خلاف ادعای طرفداران تحلیلهای بنیادی و تکنیکال، قابل پیشبینی، تعمیم و نتیجهگیری نیستند. کنشهای اقتصادی لزوما تکرارشدنی نیستند و سیاستگذاران باید همواره متوجه این موضوع باشند که در دریای دگرگونیهای مداوم غوطهورند.
این سخنان که از جهاتی تکراری و بدیهی به نظر میرسند، حملهای همهجانبه است به ارکان «جریان اصلی اقتصاد» و بیش از آن به نظریههای معطوف به برنامهریزی که متغیرهای اقتصادی را قابل محاسبه و کنترل میدانند. هانسن خودش از بزرگان اقتصاد سنجی است و نظریه عدم قطعیت او با چارچوبهای صلب اقتصاد ریاضیاتی ناهمخوان به نظر میرسد؛ اما در واقع تناقضی در کار نیست و هانسن، اقتصادسنجی را محاطِ عدم قطعیت کرده است. وی با وارد کردن مفهوم «لحظهها» در اقتصادسنجی، متغیرهای اقتصادی و آماری را پدیدههای سیال فرض کرده که درباره آینده آنها فقط میتوان حدسهایی زد و کار اقتصادسنجی صرفا معقول و منطقی کردن حدسهاست نه صدور احکام.
۲- آبا لرنر (۲۸ اکتبر ۱۹۰۳- ۲۷ اکتبر ۱۹۸۲)
«آبا پتاچیا لرنر» اقتصاددان چپگرای روسی در رومانی به دنیا آمد، در انگلستان اقتصاد خواند و در آمریکا نظریهپردازی کرد و همان جا درگذشت. وی یکی از تاثیرگذارترین چهرههای قرن بیستم بود که هرگز به اندازه سهمی که در پیشبرد علم اقتصاد داشت، شناخته نشد. لرنر را همتای میلتون فریدمن در اردوگاه چپگرایان توصیف کردهاند. علت این مقایسه، شور بیپایان لرنر برای مهار قدرت دولت و انتقادش از نظریه اشتغال کامل بود که به اعتقاد او تقاضا را افزایش میدهد و موجب تورم میشود. لرنر با وجود اینکه مروج نوعی سوسیالیسم بود، مانند طرفداران اقتصاد آزاد با برنامههای حمایتگرایانه از جمله قیمتگذاری مخالف بود و میگفت قیمتگذاری، ابزاری در دست دولت برای تحکیم سلطهاش بر شهروندان است.
لرنر که در کار تجاریاش شکست خورده بود و این شکست برایش گران تمام شده بود به اقتصاد خواندن روی آورد تا راز شکست خود را بجوید، اما درس خواندن در مدرسه اقتصادی لندن و آموختن از بزرگانی مانند جان هیکس، لیونل رابینسون و فردریش هایک، راه دیگری پیش پایش گذاشت. هم راز شکستش را یافت و کسبوکارش را احیا کرد هم اینکه اقتصاددانی برجسته و تاثیرگذار شد. با اندیشه سوسیالیستی وارد مدرسه اقتصادی سوسیالیستها شد و با دانش گسترده درباره اقتصاد نئوکلاسیک از این دانشگاه خارج شد و در پی انتشار کتاب «نظریه عمومی» جان مینارد کینز به هواداری از او برخاست.
پل ساموئلسون، اقتصاددان آمریکایی و نخستین برنده جایزه نوبل اقتصاد، تجربه مضاعف لرنر را اینگونه توضیح میدهد: «تجربه آبا لرنر آدم را اغوا میکند به دانشجویانش در همان ترم اول بگوید تحصیل را رها کنند، در کسبوکار شکست بخورند، خانواده تشکیل دهند و همواره از گرفتن دستمزدهای بالا پرهیز کنند.» برخی مورخان و صریحتر از همه آنان دیوید کولاندر معتقدند بسیاری از مفاهیم جدید در حوزههای مالی و پولی، ابداع آبا لرنر بوده است و با وجود اینکه وی جزو برندگان نوبل اقتصاد نیست، حتما باید او را در فهرست بزرگان علم اقتصاد و همتای نوبلیستها قرار داد.
ارسال نظر