الگوی «نوعثمانیگری» ترکیه
در قاموس ترکیهایها، لبنان «حلقه گمشده» در اتصال آنکارا به مدیترانه است. اما استراتژی آنها فراتر از یک ژست منطقهای است. ترکیه بهنوعی با تقلید از «الگوی ایران» در لبنان میکوشد خود را نهتنها «پدرخوانده اهلسنت منطقه» جا بزند، بلکه تلاش دارد الگوی ایران را به شکلی دیگر با قدرت نرم ترکیب کند؛ یعنی حمایت از شبکههای اخوانی در کنار تاسیس نهادهای امدادرسانی و ارائه کمکهای بشردوستانه در قالب ساخت مدرسه، بیمارستان و غیره. این اقدام ترکیه ریشه در جاهطلبیهای این کشور برای بازتعریف و احیای نقش خود در شرق مدیترانه (و حتی خاورمیانه) دارد. پروفسور کریم حداد، از موسسه «پویاییهای امنیت منطقهای»، بر این باور است که ترکیه میخواهد نقش یک «ایران سُنی» را در شام ایفا کند.
بااینحال، چنین نقشی از سوی ترکیه با محدودیتهای ساختاری مواجه است. این محدودیتهای ساختاری چیست؟ اول آنکه، احتمالا با واکنش دیگر بخشهای جهان اهلسنت از جمله امارات و عربستان مواجه خواهد شد. دوم آنکه، تحولات سوریه و لبنان فرصتی طلایی برای ترکیه فراهم کرد تا بتواند حوزه نفوذ جدیدی برای خود تعریف کند. اکنون با غیبت ایران، ترکیه بر این باور است که هرگونه بیثباتی در دمشق و بیروت، میتواند تهدیدی امنیتی برای این کشور تلقی شود. «فادی حداد»، از موسسه «دیدهبان سیاسی شام»، میگوید: «نفوذ بدون روتوش، آسیبپذیریای است که در لباس جاهطلبی پنهان شده است». باتوجهبه وضعیت بیثباتی در لبنان و ورشکستگی اقتصادی، نهادهایی مانند «آژانس بشردوستانه بینالمللی» ترکیه (IHR) به شاهرگ نفوذ در لبنان تبدیل شده است. پروفسور «ندیم سفر»، از «انجمن سیاسی شرق مدیترانه»، بر این باور است که «کمکهای بشردوستانه، دیپلماسی آرام دولتهای جاهطلب است».
اما آیا ترکیه میتواند بهتنهایی نظم مدنظر خود را در منطقه پیاده کند؟ رجب طیباردوغان پس از دیدار با دونالد ترامپ، با پشتوانهای بزرگ از واشنگتن خارج شد. ترامپ بارها او را «رهبری قوی» و «دوست» نامید. باتوجهبه اینکه ترامپ با رهبران اقتدارگرا یا غیرلیبرال روابط بهتری نسبت به رهبران کشورهای دموکرات دارد و با عنایت به تاثیری که ترکیه بر حماس و حضور احتمالی در غزه (در کنار سبد روابط گسترده این کشور) دارد، رئیسجمهور آمریکا اردوغان را «فیلتر»ی میبیند که از طریق او میتواند خاورمیانه را مدیریت کند.
سوم، آنچه باعث شده است ترکیه فراتر از قد و قامت خود ظاهر شود، در استراتژی این کشور نمود یافته است. ترکیه خود را در قامت قدرتی فراتر از «قدرت میانی» مینگرد. اردوغان از زمان روی کار آمدن، دکترینهای مختلفی را در سیاست خارجی در پیش گرفته است. ترکیه اردوغانی روزگاری ندای اسلامگرایی سر میداد و اوباما این کشور را الهامبخش دموکراسی در خاورمیانه اسلامی نامید. در دوران احمد داوداوغلو «سیاست تنش صفر با همسایگان» را در پیش گرفت. سپس وارد عصر «نو عثمانیگری» شد و امروز استراتژی «قدرت بزرگ میانی» را در پیش گرفته است.
«آسلی آیدین تاسباس»، مدیر پروژه ترکیه در موسسه بروکینگز، بر این باور است که «پروژه ژئوپلیتیک ترکیه بر یک اصل مبتنی است: چیزی بیش از یک قدرت میانی». این سخن آنجا معنی مییابد که دریابیم اردوغان پس از سقوط اسد چه گفت. رئیسجمهور ترکیه گفت: «ترکیه بزرگتر از ترکیه بهعنوان یک کشور است. ما نمیتوانیم نگرش خود را به همان ۷۸۲ هزار کیلومترمربع محدود کنیم. آنهایی که میگویند ترکیه را به سوریه و لیبی و سومالی چهکار، این را نمیفهمند.» این نشان میدهد نگاه «نو عثمانیگری» ترکیه با «قدرت میانی بزرگتر» درهمآمیخته و باعث شده این کشور نگاه خود را به «خارج نزدیک» (غزه، سوریه و لبنان) معطوف کند.
تاسباس میافزاید: «یکصد سال پیش ژنرال ادموند آلنبی فرماندهی نیروهای بریتانیایی به قدس [اورشلیم] را بر عهده داشت و به قرنها حاکمیت ترکهای عثمانی خاتمه داد. اکنون ترکیه بازگشته است. فعالیت نیروهای نظامی این کشور در عراق، لیبی، سوریه و احتمالا در غزه (و جاهای دیگر) نشان میدهد که این کشور به دنبال بازپسگیری یا لااقل اعمالنفوذ در مناطق ازدستداده است.» اکنون «خاورمیانه» به کانون نگرش سیاست خارجی ترکیه تبدیل شده است.
چهارم، ماشین پروپاگاندای ترکیه نیز سخت دستبهکار شده و از «قرن ترکیه»ای سخن میگوید که «مقدر است بزرگتر شود». در قاموس ترکها، عصر عثمانی «دوران طلایی» تصور میشود و این دوران طلایی باید به شکلی «احیا» شود. حتی در فهرست غذایی برخی رستورانهای ترکیه مِنوی «طعم سلطان» وجود دارد که یادآور شکوه گذشته این کشور است. مقامهای این کشور در عرصه عمومی از «مسوولیت ترکیه» سخن میگویند و در خفا کشورشان را «ضامن ثبات از قفقاز تا شام» مینامند. در راستای چنین نگاهی، در دهه گذشته، ترکیه قراردادها و مشارکتهای دفاعی و امنیتیای را در نقاط مختلف دنیا در پیش گرفته است: از آلبانی و بوسنی در بالکان گرفته تا الجزایر، لیبی، اتیوپی، نیجر، سومالی و تونس در آفریقا؛ از پاکستان تا قطر در خاورمیانه و تا آذربایجان در قفقاز. این کشور حتی درصدد است که با ارمنستان هم ارتباط برقرار کند.
پنجم، اگرچه ترکیه به دنبال جاهطلبیهای امپراتوریمآبانه در خارج است؛ اما واقعیت این است که این کشور در «خارج نزدیک» خود با موانعی مانند اسرائیل روبهرو است. در داخل نیز با بحران (مشروعیت و اعتبار) دستبهگریبان است و همین بزرگترین مانع برای دستیابی ترکیه به اهداف خارجیاش است. هرچند دولت اردوغان توانسته بحران «پ.ک.ک» و اوجالان را حلوفصل کند؛ اما اقتصادش حالوروز خوشی ندارد. تورم بالا و کاهش ارزش پول و بیثباتی اقتصادی باعث رویآوردن این کشور به قطر و عربستان برای سرمایهگذاری شده است. به باور «تاسباس»، بار اقتصاد اکنون «به دوش ۱۰ نفر است».
افزون بر این، حجم تصفیههای سیاسی باعث شده نه «شایستهها» بلکه «وفاداران» به نظام سیاسی و «دستچینشدهها» وارد ساختار شوند. از نظر سیاسی، هم بگیر و ببندها بهویژه در مورد اکرم امام اوغلو باعث اعتراضات سیاسی شده است. ترکیه با وجود سبد گسترده در روابط خارجی اما در داخل، با بحران پنجه به پنجه افکنده است. به نظر میرسد فرسایش اعتبار و کاهش حمایت از اردوغان و حزب او باعث شده است جاهطلبیهای سلطان ترک با سکتههایی مواجه شود.
* روزنامهنگار