پیشرفت سئول به نوعی نماد مسیری است که کره‌جنوبی در جهت توسعه در طول دهه‌های گذشته طی کرده است و وضعیت تهران نمادین شده است.نکته عجیب این است که سرانه تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۱۹۸۵ (در میانه سال‌های جنگ تحمیلی) ۳ هزار و ۸۱۲ دلار و سرانه تولید ناخالص داخلی کره‌جنوبی در این سال ۲ هزار و ۴۸۲ دلار بوده است و بعد از گذشت حدود ۴ دهه سرانه تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۲۲ به ۴ هزار و ۶۶۹ دلار رسید و سرانه تولید ناخالص داخلی کره‌جنوبی ۳۲ هزار و ۴۲۲ دلار بوده است؛ آماری که به خوبی نشان می‌دهد اقتصاد کره‌جنوبی چگونه اوج گرفته و ما را جا گذاشته است.اما چگونه کره‌جنوبی که بعد از جنگ داخلی با کره‌شمالی با فقر بسیار زیاد دست و پنجه نرم می‌‌‌کرد و برای حل بحران گرسنگی مردمش از ژاپن و نهادهای بین‌المللی کمک مالی می‌گرفت، حالا به یکی از اقتصادهای برتر و نوظهور جهان تبدیل شده است؟قبل از پاسخ به این سوال خوب است نگاهی به درآمد سرانه تعدادی از کشورهای منطقه هم در مقایسه با خودمان داشته باشیم؛ کشورهایی مانند قطر، ترکیه، امارات، عمان و عربستان که سرانه تولید ناخالص داخلی آنها به ترتیب ۸۶ هزار و ۶۶۱ دلار، ۱۰ هزار و ۶۷۴ دلار، ۵۳ هزار و ۷۰۷ هزار دلار، ۳۰ هزار و ۴۴۴ دلار و ۲۵ هزار و ۵۶ دلار است. کشورهایی که در واقع مسیر اصلی توسعه خود را در سه، چهار دهه گذشته طی کرده‌‌‌اند و برخی از آنها مانند امارات و قطر تا ۵۰ سال پیش حتی به اندازه کوچک‌‌‌ترین استان‌های ایران هم امکانات نداشتند.

اما چگونه این کشورها در این بازه زمانی به چنین پیشرفتی رسیدند؛ مثلا کشور کوچکی مانند قطر که تقریبا یک‌‌‌سوم استان بوشهر است توانست میزبان جام جهانی باشد؟

مهم‌ترین پاسخی که به این سوال می‌توان داد؛ دوستی با جهان و گسترش روابط بین‌المللی و جذب سرمایه‌‌‌گذاری خارجی است.نکته برجسته در تمامی آنها تمرکز بر فرصت‌‌‌های صنعتی و جذب سرمایه‌‌‌گذاری خارجی برای تحقق برنامه‌هایشان است. مثلا قطر با همکاری بزرگ‌ترین شرکت‌های نفتی و گازی جهان مانند شل و انی و جذب سرمایه‌‌‌گذاری میلیارد دلاری توانسته ۱۰ سال در برداشت گاز از میدان مشترک گازی پارس جنوبی از ایران پیشی بگیرد و در شرایطی که کشورمان به دلیل کاهش سرمایه‌‌‌گذاری با ناترازی گاز روبه‌رو شده است، قطر برای افزایش صادرات با شرکت‌های جهانی قراردادهای جدید امضا کرده است. فرمول ترکیه هم جهش صادراتی و توسعه صنعت گردشگری و درآمدزایی بالا با تمرکز بر ایجاد فضای مناسب کسب‌و‌کار در کشور خود و توسعه دیپلماسی و روابط با کشورهای جهان برای صادرات و تجارت بوده است.به‌‌‌جز کشورهای منطقه اگر مسیر توسعه در کشورهای قدرتمندی مانند چین را هم بررسی کنیم باز هم به سیاست درهای باز می‌‌‌رسیم.

سرآغاز معجزه رشد اقتصادی در این کشور به اصلاحات و سیاست‌هایی برمی‌‌‌گردد که دنگ شیائوپینگ از سال ۱۹۷۸ (یک سال قبل از انقلاب در ایران و بعد از مرگ مائو) برای توسعه صنعت و کشاورزی در پیش گرفت. او و طرفدارانش به این نتیجه رسیدند که فراتر از سیاست‌های کمونیستی خلق برای رشد اقتصادی و تبدیل شدن به قدرت جهانی چاره‌‌‌ای جز در پیش گرفتن سیاست درهای باز و گسترش روابط خارجی با دیگر کشورها وجود ندارد. شعار او «سوسیالیسم بازارمحور» بود و می‌‌‌گفت: «گربه باید موش بگیرد، سفید و سیاهش فرق نمی‌‌‌کند.»اما درسی که در شرایط کنونی باید از مسیری که این کشورها رفته‌‌‌اند آموخت، تغییر ریل رفتاری است. تاکید بر گسترش روابط تجاری و اقتصادی با دیگر کشورها از جمله کشورهای همسایه و پایان دادن به تحریم‌ها از مهم‌ترین اقدامات برای حرکت در این مسیر است. اگر دولت چهاردهم می‌خواهد معمار تحولات مهمی در اقتصاد ایران باشد و به گفته خودش اقتصاد بیمار ایران را جراحی کند، نخستین گامی که باید برداشته شود دوستی با کشورهای دیگر و گسترش دیپلماسی اقتصادی است؛ اتفاقی که در مرحله بعد و بعد از اعتمادسازی داخلی و خارجی می‌تواند به جذب سرمایه‌‌‌گذاری داخلی و خارجی منجر شود. این در حالی است که در دهه ۱۳۹۰ میزان تشکیل سرمایه به قیمت سال ۱۳۹۵ در مجموع ۵۲۳ همت بوده، اما در سال ۱۴۰۱ به قیمت سال ۱۳۹۵ میزان تشکیل سرمایه ۲۷۵ همت بوده است.بررسی وضعیت تشکیل سرمایه نیز در بازه زمانی ۱۲ ساله حاکی از آن است که تشکیل سرمایه به نصف کاهش یافته است. همچنین بررسی وضعیت استهلاک سرمایه نشان می‌دهد که استهلاک سرمایه در سال ۱۳۹۰ به میزان ۱۸۰ همت و در سال ۱۴۰۰ به میزان ۲۵۷ همت بوده است؛ نکاتی که نشان می‌دهد نرخ استهلاک با تشکیل سرمایه برابر شده است.

با وجود شرایطی که بیان شد رویای کنونی ما دستیابی به رشد ۸ درصدی طبق برنامه هفتم توسعه است؛ اتفاقی که براساس نظر کارشناسان نیازمند جذب سرمایه‌‌‌گذاری قابل توجه است؛ اما واقعیت کنونی اقتصادمان جذب سرمایه‌‌‌گذاری خارجی بسیار اندک است که با رویاهایمان فاصله‌‌‌ای نجومی دارد. فاصله‌‌‌ای که با یک برنامه‌‌‌ریزی دقیق می‌توان به آن پایان داد؛ همان‌گونه که رویای شهردار سئول برای تبدیل شدن به شهری مدرن با تمرکز بر اقتصاد صادرات‌‌‌محور تحقق پیدا کرد و حاکمان قطر و امارات هم توانستند بیابان‌‌‌هایی در جنوب خلیج فارس را به ابرشهرهایی توسعه‌‌‌یافته تبدل کنند که مرکز تجارت جهانی و شاهراه ارتباط غرب و شرق شده‌‌‌اند.

*  رئیس اتاق تهران