ماجرا را از حدود ۴۰سال پیش آغاز می‌کنم. زمانی که از آمریکا به ایران برمی‌گشتم و به خاطر شرایط ایران پس از انقلاب و شروع جنگ، پروازهایی که به سمت ایران می‌رفت کم شده بود و علی‌القاعده برای من جوان آن موقع بهتر این بود که در استانبول پیاده شوم و با اتوبوس به سمت تهران بروم. یادم می‌آید زمانی که در فرودگاه استانبول پیاده شدم، مسیر پیاده شدن از پلکان‌های هواپیما تا ورودی به سالن فرودگاه را پیاده طی کردم. یعنی آنکه فرودگاه بسیار کوچک بود.

در واقع فرودگاه بندرعباس را که سه سال بعد دیدم، در مقابل فرودگاه استانبول بسیار تمیزتر و شیک‌تر بود. در سالن فرودگاه استانبول چمدان‌های مسافران را کنار هم گذاشتند که هر مسافر خودش بردارد. سالن فرودگاه استانبول به نظر من که از فرودگاه جان اف‌کندی می‌آمدم با سربازهایی که درون آن بودند، بیشتر شبیه یک سالن ژاندارمری شهرستان بود. بگذریم. وقتی از فرودگاه خارج شدم، دنبال شرکت اتوبوسرانی می‌گشتم که با آن به تهران بروم.

از طریق یک بلد به شرکت اتوبوسرانی «ایران‌پیما» - شعبه ایران‌پیما در استانبول - رسیدم که اتوبوس آنها در گاراژ پارک شده بود (در آن زمان تهران دارای ترمینال جنوب و غرب بود). استانبول آن موقع به نظر من بسیار کثیف بود. خیابان‌های باریک و کوچه‌های تنگ. جاده مسیر استانبول تا مرز بازرگان که دو شبانه‌روز طول کشید بیشتر شبیه یک جاده کم‌عرض بود تا اتوبان‌های فعلی. هرچند که ایران آن موقع هم دارای چنین جاده‌هایی بود، اما زمانی که وارد اتوبان کرج - قزوین شدم تفاوت را بسیار زیاد حس کردم. وقتی مرز بازرگان را رد کردیم و وارد ایران شدیم احساس کردم که از یک روستا وارد شهر شدیم. واقعا نه‌تنها من بلکه همراهان من در اتوبوس هم چنین احساسی داشتند. یعنی تفاوت‌های اقتصادی میان ایران و ترکیه در ۴۰سال پیش چنین چیزی بود. ترکیه آن زمان کشوری فقیر با درآمد سرانه نصف ایران بود.

سال۱۳۸۰ یعنی ۲۰سال بعد از اولین ورودم به استانبول، وقتی برای سفری در فرودگاه استانبول پیاده شدم تا هواپیما عوض کنم، باورم نمی‌شد که چه تغییر عظیمی کرده بود. اگر سال۱۳۵۹ که وارد فرودگاه استانبول شده بودم و فرودگاه مهرآباد را در مقابل آن مثل فرودگاه جان اف‌کندی در مقابل فرودگاه مهرآباد می‌دیدم، اکنون این حس من برعکس شده بود.

الان هم که ساکن استانبول هستم، متوجه می‌شوم تغییرات بزرگی که اقتصاد ترکیه در طی ۴۰سال اخیر کرده آن قدر زیاد بوده که این کشور را جزو گروه۲۰ قرار داده است. تحقیقات و بررسی‌های من نشان می‌دهد که این تغییرات فقط و فقط حاصل تعویض دو ریل بوده: ریل اول این بود که نخبگان ترکیه متوجه شدند که باید از حکومت‌های کودتاگرایانه که اقتصاد و سیاست کشور را نابود کرده و آن را به گروگان گرفته بودند، دست بردارند و مردم را در سرنوشت خودشان شریک گردانند و ریل دوم هم این است که تعامل با جهان خارج داشته باشند. دولت‌های ۳۰سال اخیر ترکیه این را فهمیده‌اند که هیچ دوست دائمی وجود ندارد و هیچ دشمن دائمی هم وجود ندارد. این سیاست باعث شده است که تولید ناخالص ترکیه به بیش از ۸۷۰ میلیارد دلار برسد - دو برابر ایران - و درآمد ارزی آن فقط از محل جهانگردی حدود ۱.۵برابر درآمد نفتی ایران باشد. نظام حکمرانی ترکیه به این نتیجه مهم رسیده است که «بهترین سیاست این است که باید واقع‌گرا بود».