یادداشت یک copy

فراهم آوری دیدگاه‌های بیرون از جمعه (متفاوت یا متعارض با بینش‌ها و باورهای کارکنان سازمان)

بهترین راهکار برای داشتن ایده‌های خوب این است که ایده‌های زیادی داشته باشیم. سازمان‌هایی که از هوش مصنوعی استفاده کرده‌اند به‌طور متوسط پنج برابر دیگر شرکت‌ها ایده پردازی کرده‌اند.  وقتی‌که در تیم استراتژی و نوآوری سازمان ایده‌های مختلف فراهم گردید، هوش مصنوعی مولد کمک می‌کند که ارزیابی و امکان‌سنجی شوند و مطلوبیت و پایداری آن‌ها کنترل گردد و از میانشان بهترین گزینه‌ها انتخاب و فرضیات موجود بر مبنای آن‌ها بازنگری گردند.

در بسیاری از موارد سعی شرکت‌ها برای فراهم کردن بینش‌های نوآورانه به دلایل متعدد به نتیجه نمی‌رسد زیرا باورهای ذهنی آن‌ها درباره رفتار مشتریان، وضعیت رقابت در بازار، تکنولوژی‌های موجود و آتی و مانند آن‌ها با واقعیت‌های موجود سازگار نیست! در اغلب شرکت‌ها تنوع و کیفیت ایده‌هایی که استفاده می‌کنند بسیار محدود است و تلاش مدیران برای شناخت و اولویت‌بندی و سرمایه‌گذاری بر آن‌ها معمولا به نتیجه نمی‌رسد.

چه انگیزه ما برای بهره‌گیری از هوش مصنوعی در تحلیل محصولات و خدمات باشد یا فرآیندها و مدل‌های تجاری جدید، این فناوری می‌تواند اثربخشی تلاش تیم‌ها در تمام مراحل چرخه ایده پردازی را با به چالش کشاندن فرضیات موجود بهبود بخشد. بارزترین نقش GenAI در تولید ایده و اعتبارسنجی است آن است یعنی انجام مراحل واگرایی و همگرایی در ایده پردازی نوآوری.

مرحله اول یعنی واگرایی مهم‌تر از مرحله دوم یعنی همگرایی است چون ایده‌ها با فرایند ذهنی واگرایی شکل می‌گیرند و این ابزار می‌تواند نقش مهم‌تری در کمک به رهبران برای رویارویی با مفروضات استراتژیکشان ایفا کند و معیارهای نوآورانه را در آن‌ها نهادینه سازد، سازمان‌هایی که مرتباً مفروضات خود را زیر سؤال می‌برند، انعطاف‌پذیرتر هستند، زیرا احتمال بیشتری دارد که تغییرات مهم را ببینند و از آن‌ها برای ایجاد مزیت رقابتی استفاده نمایند.

اولین گام نوآوری مخصوصا در زمان تلاطم‌های شدید محیطی و هنگام برهم خوردن سریع قواعد بازی- باید شک و تردید راجع به مفروضات باشد. متخصصان نوآوری سازمانی به‌درستی استدلال کرده‌اند که تفکرات داخل جعبه، بینش‌های بیرون از آن را سرکوب می‌کند و باورها و تعصبات موجود، آدم‌ها را از خلاقیت بازمی‌دارد. انسان‌های نوآور، افراد شکاکی هستند! اما سازمان‌ها بیش از افراد در مقابل تردید، مردد و کند عمل می‌کنند و این بسیار مشکل‌ساز است. آن‌ها نمی‌خواهند بپذیرند که اغلب آن بینش‌هایی که از وضعیت امور به دست آورده‌اند، می‌تواند بسیار اشتباه باشد. پس سازمان‌ها برای شک گرا شدن هم باید ساختارهای جدید بسازند و هم هدف‌گذاری‌هایشان را تجدید کنند، آن‌ها باید کارکنانشان را آموزش دهند و تردید را به‌عنوان عنصری تاثیرگذار در فرهنگ‌سازمانی نهادینه سازند.

اما واگرایی بدون برخورداری از بینش‌های سودمند به نتیجه نمی‌رسد، تیم‌هایی که بدون برخورداری از بینش‌ها و اطلاعات کافی به درون برکه واگرایی می‌جهند همواره در حال بررسی نحوه برنده شدن در بازی دیروز باقی می‌مانند و صرفا زودتر از بقیه به مکان اشتباه می‌رسند. زیرا بینشی نسبت به آینده و تغییرات آن ندارند. برنده شدن مهم است اما نه در بازی دیروز، باید در بازی فردا پیروز شد.

بنابراین برای درک مفروضات موجود خود، «جعبه‌هایی» که حاوی و محدودکننده تفکر شما هستند، به‌خصوص مفروضات پنهان و ضمنی، وقت بگذارید و  بیازمایید که در صورت تغییر در وضعیت و موقعیت‌ها، کدام شان درست باقی می‌ماند و کدام تحت‌فشار تغییر می‌کنند؟ (استرس آزمون) چه ترکیبی از مفروضات قدیمی ‌و جدید باید باهم یکپارچه شوند تا تلاش‌های ایده پردازی‌مان به نتیجه  برسند.

پس باید برای تفکر درباره مفروضات فعلی‌مان وقت بگذاریم، جعبه‌هایی که ایده‌های فعلی در آن واقع‌شده‌اند را بشناسیم و مختصات جعبه‌هایی که محدودکننده تفکرات شک گرایانه مان است را دریابیم مخصوصا آن جعبه‌هایی که نهان یا بی‌شکل هستند و دسترسی به آن‌ها سخت‌تر است. باید بیندیشیم که در آینده کدام جعبه باقی می‌ماند و کدام‌یک را باید کنار گذاشت. چه ترکیبی از مفروضات قدیمی ‌و جدید می‌تواند جعبه‌های ارزش‌آفرین متمایزی را برای ما بسازد.

پس از شناخت جعبه‌های جدید و پذیرش آن‌ها، فرایند اولویت‌بندی و تمرکز برای اجرا اتفاق می‌افتد و اینجاست که با این سوالات روبه‌رو می‌شویم: چرا به دنبال نوآوری هستیم و می‌خواهیم در چه فضایی نوآوری می‌کنیم؟

هوش مصنوعی نمی‌تواند به ما بگوید که در چه زمانی به ایده‌های جدید احتیاج داریم اما با تکیه‌بر مزیت‌هایش نسبت به ذهنیت کارکنان (نداشتن سوگیری‌های ذهنی و عاطفی ) می‌تواند ظرفیت‌های ایده پردازی جدیدی را برای سازمان به ارمغان بیاورد و دیدگاه‌های خارج از باورهای عمومی ‌را به بدنه کارکنان سازمان تزریق نماید. در این حالت اگر مدیران سازمان درست سازمان‌دهی کرده باشند، خطاهای این تکنولوژی اگر هم نتواند بینش‌های سودمند را فراهم سازد لااقل فرهنگ شک گرایی را سازمان نهادینه می‌سازد.

بازگشایی جعبه‌های ذهنی قدیم و ایجاد جعبه‌های جدید:

این ایده خوب است که در ابتدای چرخه ایده پردازی همه ذی اثران کلیدی را گرد هم بیاوریم تا مفروضات زیربنایی استراتژی‌مان را شناسایی و بر سر آن توافق کنند. کدام بخش‌ها و اولویت‌های مشتری را مدنظر قرارداده‌ایم و چرا؟ منابع کلیدی مزیت رقابتی ما در جلب رضایت آن‌ها، مانند دسترسی به عوامل کلیدی موفقیت مانند مقیاس و برتری فنّاورانه چیست؟

سپس باید آن فرضیات را آزمایش کنیم، آن مدل‌های ذهنی قدیمی که تاکنون به درست بودنشان باور داشته‌ایم ‌ممکن است معتبر بمانند یا نه. پس باید درباره‌شان تعمق کنیم، مثلا باید بیندیشیم که آیا نشانه‌هایی هست که نشان دهد مشتریان انتخابی ما جذابیت کمتری نسبت به  بقیه مشتریان درون بازار دارند؟ آیا اولویت‌های آن‌ها تغییر می‌کند؟ آیا دگرگونی در هزینه‌ها، فناوری‌ها یا فضای رقابتی مزیت‌های رقابتی ما را به چالش می‌کشند؟

ایده‌های فراوانی را بر روی میز بگذارید

گام بعدی از واگرایی در نوآوری فراهم آوری ایده‌هایی است که سازگار با باورهای قبلی شما هستند یا در مقابل آن‌ها قرار دارند. هدف از این کار ایجاد ایده‌های زیاد برای تحریک نگرش به نوآوری و ایجاد چالش ذهنی آن در کارکنان است. برای اینکه بتوانیم به ایده خوب برسیم، باید ایده‌های زیادی داشته باشیم و اینجاست که هوش مصنوعی مولد می‌تواند قدرت خود را به ما نشان دهد تحقیقات گروه مشاوران بوستون نشان داد شرکت‌هایی که از هوش مصنوعی مولد استفاده کرده‌اند، به‌طور متوسط از پنج برابر ایده‌های سودمند برخوردار شده‌اند!

هدف عمده از مرحله واگرایی، پرسیدن سؤالات درست برای استخراج ایده‌های مفید از تیم‌ها، افراد و همچنین هوش مصنوعی مولد است. اکنون تقاضا برای متخصصانی که می‌توانند از هوش مصنوعی مولد سوالات هوشمندانه بپرسند بسیار افزایش‌یافته است اما این فرآیند جدیدی نیست سال‌ها است که تسهیلگران نوآوری آموزش‌دیده، از تکنیک‌های پرسش‌های ساختارمند استفاده می‌کنند سوالاتی که برای بهبود کیفیت و فراهم آوری ایده‌های متعدد و متنوع از تیم‌های نوآوری و استراتژی پرسیده می‌شود پس تعجب‌آور نیست که چت ربات‌های هوش مصنوعی هم از ساختار مشابه بهره می‌برند.

مدیران برای تقویت عضلات نوآوری شرکت‌هایشان و برای اطمینان از دقت و صحت تحلیل‌ها باید از هر دو منبع انسانی و هوش مصنوعی مولد برای طرح‌ریزی ایده‌ها استفاده کنند اما منطقی است که تیم انسانی فرآیند پرسش را آغاز می‌کند. GenAI را می‌توان بعداً وارد کرد تا دریچه دید سازمان گشوده‌تر شود و ایده‌های بیشتر بر روی میز بیاید. شما می‌توانید از هوش مصنوعی بخواهید که فهرست بلندبالایی از ایده‌ها را ایجاد کند، جذابیت آن را تجزیه‌وتحلیل و تنظیم کند تا از برخورداری از ترکیبی متعادلی از ایده‌های نزدیک و دور از ذهن اطمینان حاصل کنید.