زیانهای انتخاب اشتباه
چگونه رئیسجمهور بدی انتخاب کنیم؟
بر همین اصل است که گفته میشود انتخاب رئیسجمهور بد در یک کشور، تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار میگیرد که هر یک پیامدهای قابل توجهی برای ملتها به دنبال خواهد داشت. اطلاعات نادرست، مشارکت ناکافی سیاسی از سوی مردم و احزاب و نظام انتخاباتی معیوب سه عامل اصلی است که سبب میشود مردم کشورها رئیسجمهور خوبی انتخاب نکنند. کشورهای زیادی بودهاند که به واسطه انتخاب رئیسجمهور بد، شرایط نامطلوبی را تجربه کردهاند و شکستهای جبرانناپذیری در تاریخ آنان ثبت شده است. اطلاعات نادرست یکی از مهمترین عواملی است که سبب انتخاب یک رئیسجمهور بد میشود.
در دنیای دیجیتال، اطلاعات نادرست به سرعت از طریق رسانههای اجتماعی و دیگر پلتفرمهای آنلاین منتشر و فراگیر میشود. تحریف حقایق و دستکاری افکار عمومی، یکی از رهاوردهای این اتفاق است. در نتیجه هنگامی که رایدهندگان در معرض اطلاعات نادرست یا گمراهکننده در مورد نامزدها و سیاستهای آنها قرار میگیرند، ممکن است در پای صندوقهای رای تصمیماتی ناآگاهانه بگیرند. این رویکرد در نهایت به انتخاب نامزدی میانجامد که فاقد صلاحیت برای هدایت موثر دولت حاکم بر کشور است. در کنار این موضوع، عدم مشارکت سیاسی در میان رایدهندگان نیز میتواند به انتخاب رئیسجمهور بد کمک کند. وقتی شهروندان خواسته یا ناخواسته از فرآیندهای سیاسی جدا میشوند، هیچ زمانی را برای درک کردن چشماندازها و برنامههای نامزدهای ریاستجمهوری اختصاص نمیدهند. چنین اتفاقی به یک اقلیت کوچک اما پرسروصدا اجازه میدهد تاثیر زیادی بر نتیجه انتخابات داشته باشند. در نتیجه، نامزدی که بهترین منافع اکثریت مردم را نمایندگی نمیکند، به عنوان رئیسجمهور انتخاب میشود. چرخه اشتباه در انتخاب رئیسجمهور زمانی تکمیل میشود که نظام انتخاباتی معیوب، شرایط را برای یک کشور سختتر کند. مسائلی مانند انحراف، سرکوب رایدهندگان و نفوذ پول در سیاست، انصاف و یکپارچگی روند انتخابات را تضعیف خواهد کرد. هنگامی که رایدهندگان احساس میکنند صدای آنها شنیده نمیشود یا علیه آرای آنها تقلب شده، ممکن است از روند دموکراتیک سرخورده شوند و اعتماد خود را به برگزارکنندگان انتخابات از دست بدهند. این سرخوردگی و بیاعتمادی به نارضایتی گسترده میانجامد و مشروعیت دولت را تضعیف میکند.
مورد عجیب فیلیپین و برزیل
انتخاب یک رئیسجمهور بد عواقب عمیقی برای یک کشور بر جای خواهد گذاشت. حکمرانی ناکارآمد یکی از سریعترین مشکلاتی است که در صورت انتخاب یک رئیسجمهور ناکارآمد، دامن یک کشور را خواهد گرفت. رئیسجمهور ناکارآمد فاقد مهارتها و بینشهای لازم برای رسیدگی به مسائل مهم ملی خواهد بود که در نهایت، پدیدههایی مانند رکود، ناکارآمدی و فلج سیاسی را برای یک کشور به ارمغان خواهد آورد. چنین شرایطی، توسعه اقتصادی، رفاه اجتماعی و امنیت ملی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. اتفاق عجیبی که در فیلیپین رخ داد، گواه همین نظریه است. رودریگو دوترته در سال 2016 و پس از جنجالهای بسیار و نقض آشکار حقوق بشر به عنوان رئیسجمهور فیلیپین انتخاب شد. به قدرت رسیدن دوترته تا حد بسیاری ناشی از اطلاعات نادرست و فقدان اطلاعات صحیح در میان رایدهندگان بود. دوترته در طول مبارزات انتخاباتی، خود را یک رهبر سختگیر معرفی کرد که جنایت و فساد را سرکوب میکند. او قول داد طی شش ماه مشکلات مربوط به مواد مخدر را در کشور ریشهکن کند. بر همین اساس، بسیاری از مردم به این نتیجه رسیدند که دوترته یک رئیسجمهور قدرتمند خواهد بود.
اما مدت زیادی نگذشت که مردم فهمیدند آمارها و ادعاهایی که از سوی رئیسجمهور ارائه میشود، پشتوانه محکمی ندارد. دولت دوترته، به قتلهای فراقانونی، دستگیریهای خودسرانه و تضعیف حاکمیت قانون متهم شد. بسیاری از این اقدامات تحت عنوان مبارزه با قاچاق مواد مخدر و اعتیاد انجام شد، اما فقدان اطلاعات درست در مورد تاثیر واقعی این سیاستها سبب شد مردم به او اعتماد کنند. انتشار اطلاعات نادرست نیز در شکلگیری افکار عمومی در مورد سیاستهای بحثبرانگیز دوترته نقش داشت. رسانههای اجتماعی برای انتشار روایتهای نادرست و تبلیغات، اغلب، مخالفان را به عنوان دشمنان دولت معرفی میکردند. این رویکرد به ایجاد فضای ترس و ارعاب کمک کرد و دسترسی به اطلاعات دقیق به مردم و شنیدن صداهای مخالف را دشوار کرد.
برزیل هم از این اتفاق بینصیب نماند. در سال 2018، ژائیر بولسونارو به عنوان رئیسجمهور برزیل انتخاب شد، اما دوره ریاستجمهوری او با لفاظیهای تفرقهبرانگیز، تخریب محیطزیست و مدیریت نادرست همهگیری کرونا طی شد. انتخاب بولسونارو تحت تاثیر اطلاعات نادرست و فقدان اطلاعات صحیح در میان رایدهندگان صورت گرفت. بولسونارو در طول مبارزات انتخابی خود را به عنوان یک نامزد مخالف معرفی کرد که با فساد، جنایت و ایدئولوژیهای چپ مبارزه میکند. پیام پوپولیستی او در میان بسیاری از برزیلیهایی که از احزاب سیاسی سنتی دلسرد شده بودند و به دنبال تغییر در کشور بودند طنینانداز شد. با این حال، بیشتر تبلیغات انتخاباتی بولسونارو براساس اطلاعات غلط و لفاظیهای تحریکآمیز استوار شده بود که گروههای به حاشیه راندهشده را هدف قرار میداد و شدت چالشهای زیستمحیطی را کماهمیت میانگاشت. در دوران ریاستجمهوری او، حقوق بومیان نادیده گرفته شد، حفاظت از محیط زیست به بدترین وضعیت خود رسید و سیاستهای دولت به جنگلزدایی و تخریب آمازون منتهی شد. دولت او همچنین همهگیری کرونا را کماهمیت جلوه داد و آنگونه که باید به تقویت بهداشت عمومی کمک نکرد. دولت او در مورد کارایی واکسنها تردید ایجاد کرد، به ترویج درمانهای اثباتنشده پرداخت و در برابر اجرای استراتژیهای جامع برای مهار گسترش ویروس مقاومت نشان داد.
کنیا، زیمبابوه و هزینه نظام معیوب انتخاباتی
انتخاب یک رئیسجمهور بد، ناآرامیهای اجتماعی و تفرقه را در کشورها تشدید میکند. رئیسجمهوری که به تنشهای قومی دامن میزند، تحمل انتقادپذیری ندارد و برابری را برنمیتابد، شکافهای اجتماعی را عمیقتر میکند و موجب تضعیف انسجام اجتماعی میشود. در صورتی که چنین شرایطی با نظام معیوب انتخاباتی همراه شود، انتخاب رئیسجمهور اشتباه، هزینههای جبرانناپذیری را به یک کشور تحمیل خواهد کرد. کنیا، نمونه جالبی است که اتفاقات آن در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال 2017 در دانشگاههای جهان تدریس میشود. در فرآیند انتخاباتی این کشور، اوهورو کنیاتا، رئیسجمهور وقت به نمایندگی از حزب جو بیلی با رایلا اودینگا، رهبر اپوزیسیون از ائتلاف اتحاد ملی رقابت میکرد. روند برگزاری این انتخابات انتقادهای زیادی به دنبال داشت. نقص فنی در برگزاری انتخابات، نگرانی در مورد ثبتنام رایدهندگان و قتل یکی از مقامات ارشد برگزاری انتخابات، شک و تردیدهای زیادی در مورد سلامت انتخابات ایجاد کرد.
مخالفان مدعی شدند سیستم رایگیری الکترونیکی برای تغییر نتایج به نفع رئیسجمهور کنیاتا دستکاری شده است. در نتیجه، اودینگا و حامیانش نتیجه انتخابات را رد کردند و این اتفاق به یک بحران سیاسی طولانی و متعاقب آن برگزاری مجدد انتخابات ریاستجمهوری انجامید. نظام انتخاباتی معیوب در کنیا به عمیقتر شدن بحران سیاسی و تشدید تنشهای قومی منجر شد و به شکلگیری اعتراضات و خشونتهای گسترده کمک کرد. نتایج مناقشهبرانگیز انتخابات، کشور را در امتداد خطوط قومی دوقطبیتر کرد و حامیان هر دو نامزد درگیر تنشها و رخدادهای خشونتآمیز شدند. عدم اعتماد به روند انتخابات نیز موجب تضعیف نهادهای دموکراتیک شد و شکافها را در جامعه کنیا عمیقتر کرد. شرایط در زیمبابوه کمی متفاوت بود. مشخصه حکومت موگابه اقتدارگرایی، سوءمدیریت اقتصادی و سرکوب سیاسی بود. در تمام مدت تصدی وی، انتخابات با اتهامات ارعاب رایدهندگان، تقلب در انتخابات و سرکوب صدای مخالفان با شک و تردید در نتایج روبهرو بود. حزب حاکم، از تاکتیکهای مختلفی برای حفظ سیطره خود بر قدرت استفاده کرد که از آن جمله میتوان به سرکوب مخالفان، کنترل رایدهندگان، و آزار و اذیت مخالفان سیاسی نام برد. عدم شفافیت و یکپارچگی در سیستم انتخاباتی زیمبابوه امکان تثبیت قدرت برای موگابه و متحدانش را فراهم کرد که به یک دوره طولانی رکود اقتصادی و سرکوب سیاسی انجامید. در نتیجه، نهادهای دموکراتیک تضعیف شدند و اعتماد عمومی نسبت به توانایی دولت برای رسیدگی به مسائل مهمی مانند فقر، بیکاری و نابرابری اجتماعی از بین رفت.