چشمانداز مداخله
آیا دولت دست از قیمتگذاری برمیدارد؟
دولت در اکثر بخشهای اقتصاد به بهانه حمایت از مصرفکننده از مکانیسمهای غیرقیمتی استفاده میکند و در تمامی این موارد فاجعه کاهش رفاه مصرفکننده و کاهش تولید کشور مشهود است. متاسفانه اگر بدون دید علمی به این مکانیسمها و مخصوصاً شعارهای دولتمردان در توجیه این مکانیسمها نگاه کنیم بسیار جذاب به نظر میرسند. مهمترین دلیل شیوع مکانیسمهای غیرقیمتی، دستکاری قیمت از طریق قیمتگذاری دستوری است ولی این تنها روش نیست. دستکاری قیمت باعث میشود که تقاضا با عرضه برابر نباشد. در اقتصاد ایران معمولاً قیمتگذاریها به منظور مقابله با تورم (البته از نوع مقابله دنکیشوتوار آن) به شکل قیمت دستوری کمتر از قیمت تعادلی است که باعت میشود تقاضا در قیمت دستوری بیش از عرضه باشد. حال سوال این است که این تخصیص مقدار اندک به نیاز وافر چگونه انجام میشود.
یک روش «هرکی زودتر آمد برنده میشود» است. مثال بارز این موضوع قیمتگذاری بلیت هواپیما در این روزهاست. تحت عنوان «در مقابل تفکری که میگوید اتوبوسسوار و قطارسوار نباید سوار هواپیما شود، ایستادهایم» با قیمتگذاری دستوری بلیت هواپیما، دولت باعث شده است این بازار کارا نباشد. در ادامه قیمتگذاری دستوری در مبلغ اسمی ثابت، بدون توجه به تورم (عدم درک مفهوم قیمت حقیقی در مقابل قیمت اسمی) دولت باعث شده است میزان تقاضا برای هواپیما بسیار بیش از میزان عرضه باشد. نتیجه این سیستم این است که هرکس از دو ماه قبل بلیت بخرد میتواند از هواپیما استفاده کند، نه کسی که نیاز بیشتری به این بلیت دارد. کافی است اکثر مقاصد پروازی داخل کشور را بررسی کنید تا با نبود بلیت برای روزها و حتی هفتههای آتی، متوجه عمق فاجعه حاصل از این تفکر بشوید.
اجازه بدهید دقیقتر به تقاضای بلیت هواپیما نگاه کنیم: آیا بلیت هواپیما صرفاً برای سفرهای تفریحی است؟ از دید دولتمردان تهراننشین که هیچ کار تجاری انجام نمیدهند، بله! متاسفانه درک دولتمردان از سفر به تفریح خلاصه شده است و در نتیجه علاقهمند هستند که همه رایدهندگان یکبار از طریق هواپیما سفر کنند و از این نوع سفر محروم نشوند. هرچند که در یک کشور ثروتمند و دارای ناوگان هوایی مجهز چنین آرزویی میتواند منطقی باشد ولی در کشوری که نمیتواند ناوگان هوایی مناسبی داشته باشد این سفر تفریحی برای همه به قیمت از دست رفتن سفرهای کاری، درمانی، نیازها در شرایط اضطراری و... تمام میشود. تقاضای سفر تفریحی از دو ماه قبل مشخص است ولی اکثر سفرهای غیر تفریحی نامشخص هستند. مثلاً دولتمردان درکی از شرایط پزشکی و امکانات بیمارستانی خارج از تهران ندارند و نمیتوانند درک کنند که برخی بیماران نیاز به استفاده از هواپیما برای رسیدن به مقصد دارند. همچنین درک اینکه تعداد زیادی از سفرها برای امور اداری به تهران است برای دولتمردان ساکن تهران دشوار است. این امور اداری در اکثر موارد مرتبط با یک کسبوکار و تجارت و بنگاه است. علاوهبر این، تعدادی از سفرها برای امضای قرارداد خرید و فروش محصول و مواد اولیه و دیگر خدمات مورد نیاز تولید است و از یک ماه قبل قابل پیشبینی نیستند.
در مقابل این رفتار دولت، علم اقتصاد و شیوههای بسیار پیشرفته قیمتگذاری پویای بلیت هواپیما وجود دارد. این نوع قیمتگذاری علمی با تخمین تقاضا در زمانهای مختلف از سال، باعث میشود که قیمت برای زمانهای خاصی از سال و در صورت خرید زودهنگام درصدی از بلیتها ارزان باشند ولی در چند روز مانده به پرواز قیمت بالا باشد تا فقط نیازهای ضروری بلیت تهیه کنند. در برخی از پروازها قیمت در ساعات آخر کاهش شدید مییابد تا هواپیما خالی نماند. به بیان دیگر با تغییر مداوم قیمت سعی میشود هم برای افرادی که از چند ماه قبل برنامهریزی کردند بلیت ارزان آماده کرد و هم برای سفرهای ضروری بلیت معمولاً موجود باشد و هم با تغییر قیمت در ساعات آخر بلیت برای سفرهای تفریحی ارزان در اختیار مردم قرار گیرد. توجه کنید این مقابله با علم و تجربه در کشورهای پیشرفته به بهانه افزایش رفاه مردم و در دسترس قرار دادن هواپیما برای تمامی مردم (آن هم در زمانی که دولت و بخش خصوصی از تامین ناوگان هوایی حداقلی ناتوان است) صرفاً باعث شده است که تمامی سفرهای ضروری به مشکل بربخورند و سلامت مردم و تولید ملی ضربه بخورد. اگر در شرایط مشکلات خانوادگی یا فوت بستگان فردی نیاز به سفر داشت امکان آن را ندارد؛ فقط برای اینکه از مکانیسم قیمتی استفاده نکردهایم. این نوع قیمتگذاری دستوری در زمان ثابت بودن عرضه و امکان رزرو باعث میشود تقاضای ضروری بیپاسخ بماند و مسافرتهای تفریحی پاسخ داده شوند، در نتیجه رفاه مردم و تولید کشور کاهش یابد. علاوه بر این موارد، سود شرکتها و در نتیجه انگیزه فراهم کردن ناوگان حملونقل و ارائه خدمات با کیفیت بهتر در الگوی علمی به وضوح بیشتر خواهد بود.
روش دیگر قیمتگذاری دستوری جیرهبندی است که در شرایط فعلی کشور بدون ذکر کلمه جیرهبندی و تحت عنوان قطع شدن و کاهش کیفیت و عدم توزیع و... اجرا میشود. قطعی ممتد برق برای صنایع در تابستان و قطعی گاز در زمستان مصداق مکانیسم غیرقیمتی است که هر فرد عاقلی میتواند درک کند چقدر به تولید کشور لطمه میزند. دستاورد و شعار دولت فعلی کاهش قطعی برق خانگی در تهران است بدون ذکر میزان قطعی برق و گاز اجباری صنایع مختلف کشور. در مقابل این مکانیسم غیرقیمتی، در کشورهای مدرن از علم اقتصاد بهره بردهاند و به مصرفکننده (چه خانگی، چه صنعتی) میگویند قیمت برق در ساعات مختلف متفاوت است و در نتیجه مصرفکننده اگر خیلی به هزینه برق حساس باشد مصرفش را به ساعات غیرپیک منتقل میکند و نیاز به قطع کردن برق نخواهد بود. مهمترین نکته اینجاست که مصرفکنندهها براساس قیمتگذاری متغیر برق و میزان اهمیت هزینه برق در بودجه خودشان، شخصاً تصمیم میگیرند چگونه رفتار کنند. یعنی افراد و بنگاههایی که نیاز به مصرف در ساعات خاص دارند هزینه این مصرف را میپردازند و افراد و بنگاههایی که نمیخواهند قبض برق گرانی داشته باشند با رعایت ساعت مصرف، قبض برقی مشابه وضع فعلی خواهند داشت.
از دیگر روشهای مورد استفاده دولت تحت عنوان مکانیسمهای غیرقیمتی، کاهش فشار آب لولهکشی در شهرستانهاست که معادل جیرهبندی است. به جای افزایش قیمت آب یا تفکیک آب شرب از آب غیرقابل شرب، فشار آب را کاهش میدهند تا مصرف کم شود و عرضه با تقاضا برابر شود. این روش تحت عنوان حمایت از رفاه حال مصرفکننده است که هزینه ریالی زیادی برای آب نپردازد ولی در نهایت افرادی که منابع مالی دارند و فضای کافی در خانه در اختیار دارند با استفاده از پمپ و منبع آب از فشار آب مناسب برخوردار میشوند و مصرفشان کاهش نمییابد. در مقابل افرادی که دولت میخواست رفاهشان را با قیمت اندک آب بالا نگه دارد از یک آب کم فشار باید استفاده کنند و در برخی موارد برای جبران این افت فشار از منبع آب غیربهداشتی استفاده میکنند. به بیان دیگر، این مکانیسم غیرقیمتی هم رفاه را کم میکند، هم باعث ناعدالتی شدید در ضروریات اولیه زندگی شده است.
موارد دیگر مکانیسم غیرقیمتی را در مساله قرعهکشی فروش خودرو و همچنین کارت سوخت بنزین میبینیم. قبل از بررسی آنها ابتدا یک موضوع نیاز به توضیح دارد. هر نوع یارانه و مالیات (بهطور کلی بازتوزیع درآمد بین افراد) اول، اثر انگیزشی دارد؛ دوم، اثر رفاهی. در مورد طراحی سیستم مالیاتی اثر انگیزشی خیلی مهم است ولی در مورد برخی یارانهها اثر انگیزشی اندک و حتی صفر است. اگر در مورد یارانهای صحبت میکنیم که اثر انگیزشی ندارد و رفتار افراد را تغییر نمیدهد، براساس تمامی معیارهای اقتصادی و رفاهی که من دیدهام، بهتر است که یارانه را به افراد کمبرخوردار اختصاص بدهیم تا به افرادی که از منابع درآمدی و ثروتی بیشتری برخوردار هستند. به بیان دیگر اگر دولت تصمیم دارد به صورت تصادفی مبلغ ثابتی را به یکسری افراد جامعه بدهد بهترین کار این نیست که به همه مبلغ مساوی بدهیم. علاوه براین، هر انسان عاقلی میفهمد که بدترین کار این است که فقط به ثروتمندان این یارانه را بدهیم و به دیگر افراد ندهیم. متاسفانه سیستم قرعهکشی خودرو و همچنین طرح کارت سوخت دقیقاً معادل این است که به ثروتمندان جامعه یک مبلغی را تصادفی بدهیم و به بقیه هیچ ندهیم. در ادامه این دو موضوع را مفصل توضیح میدهم.
مورد دیگر مقابله با مکانیسم قیمتی را در وضعیت فروش خودرو میبینیم. ابتدا سیستم ثبتنام و روباتهای ثبتنامکننده بود که یکسری شغل بدون ارزش افزوده مختص ثبتنام خودرو ایجاد کرده بود. سپس از طرح قرعهکشی تحت عنوان بهبود عدالت به عنوان یک مکانیسم غیرقیمتی استفاده کردند. نکته مغفول در هر دو سیستم نیاز به مبلغ هنگفت پول برای خرید خودرو است تا از رانت تفاوت قیمت بهره برد. متاسفانه از دید دولتمردان، دسترسی به تامین مالی مورد نیاز برای خرید خودرو و بهرهمندی از این یارانه تفاوت قیمت مساله خاصی نیست. مشخصاً امکان وام گرفتن از بانکها و صندوقها یا قرض گرفتن از بستگان و آشنایان برای دولتمردان خیلی راحتتر از یک فرد کمتر برخوردار در شهرستان است. در نتیجه حتی این بحث شکل نمیگیرد که یارانه چندصد میلیونتومانی که طی سالهای اخیر در میان برخی افراد پخش شده است صرفاً بازتوزیع منابع تمامی مردم کشور بین ثروتمندان بوده است. طرح قرعهکشی خودرو یا طرحهای ثبتنامی قبل از آن، معادل جمله زیر است: هرکس توان تامین حداقل چندصد میلیون پول نقد را دارد به صورت مجانی در یک قرعهکشی ملی وارد میشود که بخشی از ثروت ملی را میتواند برنده بشود. اگر شما توان تامین چندصد میلیون پول نقد را ندارید امکان شرکت ندارید و از این یارانه محروم هستید. وقتی با این دید به مکانیسم فروش خودرو نگاه کنیم اثر فاجعهبار این مکانیسم غیرقیمتی را بر رفاه جامعه میبینیم. متاسفانه کمترین درکی در میان دولتمردان وجود نداشته که به اسم فروش خودرو در حال تخصیص یارانه به ثروتمندان هستند. عامل این موضوع استفاده از مکانیسم غیرقیمتی برای بازار خودرویی است که مکانیسم قیمتی میتواند بسیار کارا باشد. اینقدر فاجعه تخصیص یارانه به ثروتمندان از جیب تمام ملت سهمگین است که از ذکر اثر این نحوه قیمتگذاری و فروش بر تولید خودرو صرفنظر میکنم.
طرح تخصیص یارانه بنزین به فرد به جای خودرو در روزهای اخیر به دلیل بحث برنامه هفتم مجدد مطرح شده است. اگر دقیق نگاه کنیم یارانه بنزین یعنی به هر فرد ثروتمند اگر یک خودرو دارد ماهی ۶۰×۱۵۰۰ یعنی ۹۰ هزار تومان یارانه میدهیم. اگر دو خودرو دارد ۱۸۰ هزار تومان در ماه یارانه میدهیم. در تمامی این سالها که در اخبار بحث حذف یارانه دهک پردرآمد بوده است هیچ یک از دولتمردان نگفتند سهمیه بنزین همان یارانه نقدی به ثروتمندان است. همان ثروتمندانی که این همه مدت تلاش بر حذف یارانه آنها داشتند از یارانه بنزین ۱۵۰۰تومانی بهره میبرند. مساله زمانی جالب میشود که میبینیم این مکانیسم غیرقیمتی سهمیه ۱۵۰۰تومانی نتوانسته است باعث مساوی شدن مصرف بنزین با تقاضای آن بشود. به عبارت دیگر، علاوه بر نیاز به واردات بنزین، یارانه بنزین را از جیب کل ملت به افراد دارای خودرو میدهند.
لازم است تاکید کنم که ترکیب کمبود بنزین در نتیجه تولید بنزین با هر کیفیتی، مصرف زیاد به دلیل قیمت اندک آن، کیفیت پایین خودروها و دیگر وسایل نقلیه به دلیل قیمتگذاری دستوری آنها، در کنار یکدیگر باعث شده است کیفیت هوای تهران و دیگر کلانشهرها افت شدیدی داشته باشد و رفاه مردم به شدت کاهش یابد. هزینه این مکانیسم غیرقیمتی را مردم با از دست دادن سلامت خود میپردازند. هرچند گفته میشود که تنها عامل بنزین نیست، همین مکانیسم در اکثر موارد دیگر جریان دارد. بهطور مثال قیمت پایین برق مصرف آن را تشدید میکند. به دلیل قیمت پایین برق سرمایهگذاری در نیروگاههای کارآمد جدید و حتی نگهداری از نیروگاههای فعلی به شکل مناسبی انجام نمیشود. علاوهبر این، مصرفکننده انگیزهای برای خرید دستگاه با مصرف انرژی کمتر ندارد. در نهایت اتلاف برق در شبکه توزیع بسیار بالاست، چون منابع مالی لازم برای بهبود شبکه توزیع وجود ندارد. اثر نهایی مکانیسمهای غیرقیمتی در زمینه سوخت را میتوان در تعداد روزهایی که هوای تهران در یک سال ناسالم است، دید. متاسفانه روند این مکانیسم با کاهش قیمتهای حقیقی انرژی و اثرات تحریم بر روی استهلاک تجهیزات سال به سال شدیدتر است و روند آلودگی هوای تهران در تابستان امسال در مقایسه با دهه ۹۰ نشاندهنده این افزایش است.
یک مکانیسم غیرقیمتی دیگر آزار مستقیم مصرفکننده است، بهطور مثال از طریق ایجاد صف فیزیکی. دولت به منظور عرضه یک کالا با قیمت کمتر از شما طلب وقت میکند و شما هزینه ریالی تخفیف را با معطلی در صف میپردازید. اینکه صف به دلیل عدم مدیریت و عدم پیشبینی هجوم مردم ایجاد میشود در روز اول شاید منطقی باشد ولی وقتی هر روز صف وجود دارد یعنی عمداً تلاش میکنیم افرادی که برای وقت خود ارزش بیشتری قائل هستند از تقاضا کالا صرف نظر کنند و اینگونه عرضه را با تقاضای همسان کنیم. معمولاً آزار مصرفکننده باعث کاهش تقاضا و در نتیجه جلوگیری از افزایش قیمت میشود ولی رفاه مصرفکننده را به صورت کلی کاهش میدهد.
در نهایت دردناکترین مکانیسم غیرقیمتی در بازار سلامت و دارو است. در کنار تحریم خارجی، سیاست داخلی ما باعث رنج بیماران و خانوادههای آنها شده است. بهطور مشخص سیاست ممنوعیت واردات در صورت وجود مشابه داخلی غیرانسانیترین سیاست کنترل تورم و بیشتر اثر منفی بر رفاه مردم ایران را دارد. متاسفانه به دلایل مختلف کیفیت داروی مشابه اختلاف فجیع دارد و اثرات جانبی داروهای داخلی نیز بسیار بدتر و شدیدتر از داروهای خارجی است. وقتی کیفیت و میزان اثرات جانبی منفی و اثرگذاری دارو و در نهایت میزان کیفیت زندگی بیماران را در نظر نگیریم، داروی بسیار ارزانتر داخلی را تولید میکنیم. با اسم حمایت از تولید داخل و حمایت از مصرفکننده، سعی در کاهش تورم رسمی دارند و از مصرف ارز کم میکنند ولی تمام اینها به هزینه کاهش عمر و کاهش کیفیت زندگی مردم است.
دیگر روشهای تخصیص عرضه اندک به تقاضای زیاد از محدوده این مطلب خارج است؛ از جمله داشتن دسترسی به رانت اطلاعاتی اینکه از کجا و چه زمانی و چگونه به عرضه محدود دسترسی داشت یا دسترسی به عرضه محدود از طریق آشنایان و فامیل و در نهایت پرداخت رشوه و بازار سیاه. همینطور دیگر مکانیسمهای پیچیده غیرقیمتی که در سطوح مختلف در کشور در جریان هستند و اخبارش هر هفته بر روی خبرگزاریها قرار میگیرد باعث تغییر توزیع ثروت و درآمد شدهاند و میشوند. اثرات مکانیسمهای غیرقیمتی را میتوان در مباحث مربوط به قیمتگذاری خوراک پتروشیمی و قیر و سیمان و فولاد و... دید.