عدم اطمینان از آینده سیاسی و مهم‌تر از آن هرگونه تشکیک در ثبات شرایط محیطی می‌تواند انتظار افراد از وضعیت آینده اقتصادی را نیز تحت تاثیر قرار دهد و ضمن کاهش میزان سرمایه‌گذاری، تبدیل دارایی‌های ثابت به سرمایه‌های درگردش و نقدینگی و تغییر در میزان تقاضای پول، در نهایت به خروج سرمایه از حوزه تولید و خدمت و حتی کشور را با خود به همراه داشته باشد. نااطمینانی را می‌توان وضعیتی دانست که در آن احتمال وقوع حوادث آتی مشخص نبوده یا اینکه اگر این پیشامدها مشخص و معلوم باشند، احتمال‌های مربوط به وقوع این پیشامدها در دسترس نیست از این رو زمانی که هر کدام یا هر دو این موارد پیش می‌آید، تصمیم‌گیری نسبت به آینده مشکل و پیچیده خواهد بود و از این‌رو فضای نااطمینانی بر تصمیمات حاکم می‌شود. تداوم این نااطمینانی، ریسک‌پذیری افراد را به میزان زیادی کاهش می‌دهد. چرا که با تحلیلی منطقی در برآورد «احتمال» موفقیت یا عدم موفقیت، عملاً آنچه به ذهن مخابره می‌کند تقویت همان عدم موفقیت بوده و پذیرش هرگونه ریسک را به صورت عقلی خطا می‌داند.

به بیانی دیگر ریسک با شناخت احتمالات قابل محاسبه و پیش‌ارزیابی است اما عدم اطمینان هر احتمال ناشناخته‌ای است که فرد یا بر اساس تجربه می‌تواند تصور کند یا ابداً شناخت و تصوری از وقوع آن ندارد و تنها نسبت به وقوع آن و اثراتش نگرانی و استرس پیدا می‌کند. با این اوصاف بیراه نیست حتی اگر بگوییم نااطمینانی‌های سیاسی یک چالش مهم برای سیاستگذاران نیز محسوب می‌شود چرا که مسبب بی‌ثباتی در متغیرهای اقتصاد کلان نیز هست. عدم اطمینان از آنچه در سیاست‌های مدنظر دولت‌ها گنجانده شده دامنه گسترده‌ای دارد. بدین معنی که لزوماً این نااطمینانی تنها معطوف به سیاست‌های اقتصادی نیست. تصمیمات سیاستگذار در حوزه‌های سیاست داخلی کشور، نحوه مدیریت منابع، رویکرد یک حاکمیت به مباحث زیربنایی و زیست‌محیطی، نحوه تنظیم روابط خارجی و شیوه مواجهه با بحران‌های داخلی و خارجی همگی می‌تواند نشانه‌هایی برای یک سرمایه‌گذار هوشمند باشد تا میزان به‌کارگیری سرمایه خود در یک کشور را با تکیه بر برآورد خود از تصمیم‌سازی‌های معقول و کارا تنظیم کند. هیچ صاحب سرمایه‌ای در غبار قدم بر نمی‌دارد. چراکه اگر تغییرات آتی اقتصادی را از مجموع تغییرات پیش‌‌بینی‌‌شده و پیش‌بینی‌نشده درنظر بگیریم، نااطمینانی یک متغیر اقتصادی شامل تغییر غیرقابل پیش‌بینی آن است. به همین ترتیب است که حتی خطرپذیرترین سرمایه‌گذاران نیز با چشم بسته وارد گود نمی‌شوند. آنها ریسک‌های عملیاتی و عملکردی را در تبدیل ایده به کار می‌پذیرند اما بذر خوب را در زمینی که نمی‌دانند مزروع است یا نامزروع نمی‌کارند.