اقتصاد و بحرانِ آب

سناریوی دوم؛ تغییر وضعیت فعلی با واقعی شدن قیمت آب است. در این سناریو، تولید محصولات کشاورزی تنها در مناطقی از کشور که منابع آبی کافی در دسترس است، توسعه می‌یابد؛ اما پرسش این است که سرنوشت کسانی که در مناطق دارای تنش آبی از طریق کشاورزی امرارمعاش می‌کنند، چه خواهد شد؟ به نظر می‌رسد، هم‌زمان با چاره‌اندیشی برای کشاورزی، باید به مزیت نسبی استان‌ها نیز پرداخت تا کسب‌وکارهای از بین رفته به‌واسطه کمبود آب، در بخش‌های دارای مزیت نسبی، احیا شوند.

کشاورزی در ایران توجیه اقتصادی دارد یا به دلیل ارزان بودن قیمت آب گسترش پیداکرده است؟ چند سناریو پیش روی بخش کشاورزی ایران (با توجه به بحران ذخایر آبی و خشک‌سالی در برخی از استان‌‌‌ها) است؟ تحلیل وضعیت کشاورزی در ایران از زاویه مصرف آب ارزان می‌تواند در پاسخگویی به این سوالات راهگشا باشد. اگر به زنجیره کنونی تولید محصولات کشاورزی نگاه کنیم، آب ارزان‌قیمت، عامل تداوم و تعادل کشاورزی در بسیاری از مناطق ایران است که به شکل بی‌‌‌ضابطه‌‌‌ای مصرف می‌شود.

به نظر می‌رسد این موضوع که زمینه از بین رفتن کشاورزی در بسیاری از مناطق را فراهم کرده است، از سه عامل نشات می‌گیرد. نخست، «استفاده از روش‌های سنتی آبیاری و تولید کشاورزی در مقیاس کوچک»؛ دوم، «ارزان بودن آب به‌عنوان مهم‌ترین نهاده تولید محصولات کشاورزی» و سوم، «فقدان وگولاتوری آب و نبود نقشه توسعه کشاورزی بر مبنای آمایش سرزمین».

ترکیب این سه موضوع موجب شده است تا در برخی مناطق به دلیل استفاده از روش‌های غلط آبیاری، ارقام نه‌چندان مطلوب کشت و بی‌‌‌توجهی به نیاز بازار، هیچ آبی برای کشاورزی باقی نماند. البته باید به این موضوع توجه کرد که در کدام منطقه، چه محصولی تولید شود تا به لحاظ هزینه تولید و پتانسیل منطقه صرفه اقتصادی داشته باشد. با توجه به این توضیحات، به نظر می‌رسد بتوان آینده کشاورزی در ایران را در قالب دو سناریو تحلیل کرد.

 کشاورزی و دو سناریوی پیشرو

در سناریوی نخست، تداوم وضع موجود و ارزان بودن آب می‌تواند به اتمام آب و حادتر شدن وضعیت کشور، شدت گرفتن اعتراضات آبی، بحران‌های محیط‌زیستی و... ختم شود؛ بنابراین اگر این وضعیت را ادامه دهیم و آب باقی‌مانده را باقیمت ارزان صرف تولید کشاورزی کنیم، نتیجه این خواهد بود که باقی‌مانده ذخایر آبی محدود در برخی از استان‌‌‌هایی که با بحران خشک‌سالی نیز دست‌به‌گریبان هستند، به‌زودی تمام می‌شود و علاوه بر نابودی منابع آب، ضربات جبران‌‌‌ناپذیری به محیط‌زیست و خاک وارد خواهد آمد. در این شرایط هم کشاورزی از بین می‌رود و هم کشاورزان بی‌‌‌پناه می‌‌‌شوند؛ وضعیتی که به‌هیچ‌وجه برای کشور مطلوب نیست.

سناریوی دوم، تغییر وضعیت فعلی با واقعی شدن قیمت آب است. قطعا قیمت‌گذاری واقعی آب بر تغییر فضای موجود تاثیر گذاشته و شرایط متفاوتی را برای تداوم تولید محصولات کشاورزی مبتنی بر سه اصل ارزش‌افزوده، بهره‌‌‌وری و ارزش غذایی بالا مهیا می‌‌‌سازد. بر این مبنا، تغییر وضعیت فعلی، یک موضوع اجباری است که با پایداری ایران در پیوند است. بر این اساس، اگر قیمت آب واقعی شود، فقط محصولات کشاورزی دارای توجیه اقتصادی تولید می‌شود و بار استفاده از آب کاهش می‌‌‌یابد.

هم‌زمان، اگر تولید کشاورزی به مناطق خاصی مثل استان ایلام منتقل شود -که دارای سفره‌‌‌های آبی غنی‌‌‌تری است- کشاورزی می‌تواند آینده دار باشد. البته برخی کشورها با داشتن مساحتی کمتر از استان ایلام، ده‌‌‌ها برابر ایران در زمینه محصولات کشاورزی صادرات دارند. در این سناریو، البته این سوال مطرح است که سرنوشت کسانی که امروز از کشاورزی در مناطق مختلف با ذخایر محدود آبی امرارمعاش می‎کنند، چه خواهد شد؟ این سوال البته در سناریوی اول هم مطرح است؛ با این تفاوت که در سناریوی اول کشاورزی به‌طورکلی نابود می‌شود.

تحلیل کارشناسان حاکی از این است که اگر محیط کسب‌وکار در مناطقی که امکان ادامه کشاورزی وجود ندارد مناسب شود، عملا انتقال شغل صورت خواهد گرفت. درواقع کشاورزانی که درآمدشان از محل کشت‌‌‌های فصلی است، می‌توانند با نوبت شغلی امرارمعاش کنند. راهکار حمایت از آن‌ها، تنها بهبود فضای کسب‌وکار است. در حال حاضر، اعتراض مردم و کشاورزان اصفهان به بی‌‌‌آبی حوضه آبریز زاینده‌رود، در حالی است که در این استان به‌واسطه عوامل مختلف، ازجمله خشک‌سالی، برداشت‌‌‌های غیرمجاز، کشت محصولات آب‌‌‌بر، عدم تخصیص حق‌آبه‌‌‌ها و...، زمین‌‌‌های کشاورزی روبه نابودی هستند.

درحالی‌که اگر در اصفهان از ظرفیت توریستی و گردشگری به‌جای کشاورزی بیشتر استفاده می‌‌‌شد، شاید مطالبه آب، امروز دغدغه مردمان این استان نبود. برخی حتی به‌اشتباه این سوال را هم مطرح می‌کنند که مردمانی که سال‌ها روی زمین کشاورزی کارکرده‌اند، برای تغییر کسب‌وکارشان تخصص لازم را ندارند. این در حالی است که عکس این موضوع ثابت‌شده است.

در حال حاضر، در شهر «زواره» اصفهان برخی از کشاورزان به دلیل کم‌‌‌آبی، به سمت بوم‌‌‌گردی که اتفاقا برای توسعه گردشگری در این منطقه نیز ضروری است، گرایش پیداکرده‌‌‌اند که درآمد بیشتری از کشاورزی را برای مردمان این شهر ایجاد کرده است. شواهد دیگر نشان می‌دهد، در مقابل استان‌‌‌هایی که مزیت توسعه کشاورزی و صنعتی رادارند (مانند ایلام و سواحل مکران استان سیستان ‌و بلوچستان)، در کانون توجه نیستند یا کمتر از مزیت‌‌‌های آن‌ها استفاده‌شده است. به‌این‌ترتیب به نظر می‌رسد، باید هم‌زمان با چاره‌‌‌اندیشی برای کشاورزی، به مزیت نسبی استان‌‌‌ها نیز پرداخت تا کسب‌وکارهای از بین ‌رفته در بخش‌‌‌های دارای مزیت نسبی احیا شوند. با این توضیحات، ابتدا با نگاهی به شواهد ملی انحراف در کشاورزی، چرایی رقم خوردن وضعیت کنونی را به شکلی ملموس بررسی می‌‌‌کنیم و به تحلیل آینده کشاورزی در ایران تحت دو سناریوی مختلف می‌‌‌پردازیم.

  شواهد کشاورزی با آب ارزان

یکی از شواهد قوی برای نتایج آب ارزان در بخش کشاورزی ایران، تولید انبوه سیب در نواحی اطراف دریاچه ارومیه است که هفته‌‌‌های گذشته تصاویر متعددی از رها شدن آن روی زمین منتشر شد. بااینکه در این فقره جهاد کشاورزی درنهایت مجبور شد بخشی از تولیدات باغداران را به‌صورت قیمت قطعی خریداری کند، به نظر می‌رسد باغات سیب این ناحیه یکی از مواردی است که به دلیل آب ارزان، بی‌‌‌توجهی باغداران به نیاز بازار و برخی قوانین خاص در مالکیت زمین (اگر سه سال زمین کشت نشود، امکان تصرف آن از سوی دولت و... به وجود می‌‌‌آید) بروز کرده و زمینه تاراج منابع آب در اِزای تولید محصولاتی را که ارزش‌افزوده چندانی ندارند یا خریداران حاضر به پرداخت بهای زیاد برای آن نیستند، فراهم کرده است. درواقع بسیاری معتقدند، اگر قیمت آب واقعی بود، هرگز کشاورزان حاضر نبودند در این منطقه باغ سیب ایجاد کنند و آن را به دلیل ‌فروش نرفتن، دور بریزند.

کاشت یونجه در دشت‌‌‌های حاشیه دریاچه ارومیه از دیگر مواردی است که تنها به تاراج آب و مصرف حق‌آبه دریاچه منجر شد که ارزش‌افزوده بسیار نازلی نیز درنتیجه این کشت برای کشاورزان به دست آمد. در شواهدی که از بررسی ارقام و شیوه کشت محصولات در حواشی دریاچه ارومیه و دشت‌‌‌های شمال غربی ایران به‌دست‌آمده، مشخص شد چهار محصول گندم، یونجه، سیب و چغندرقند سالانه حدود ۶۵۰ میلیون مترمکعب آب معادل ۶۵‌درصد کل آب کشاورزی شرق حوضه دریاچه را مصرف می‌کنند. کشاورزان حوضه آبریز دریاچه ارومیه نیز برای تولید و امرارمعاش به آب نیاز دارند، ولی در کنار آن باید بتوانند محیط‌زیست را برای نسل‌‌‌های بعدی حفظ کنند.

مورد دیگر در این فقره، محصول پسته است که گفته می‌شود کاشت آن در کرمان نه‌تنها ارزش‌افزوده مناسبی ندارد، بلکه حتی ارزش‌افزوده ناشی از صادرات آن به‌اندازه هزینه‌‌‌ای که بابت مصرف آب به کشور تحمیل می‌شود، نیست. درواقع پسته به‌عنوان کالایی که تقاضای زیادی برای آن در بازارهای خارجی وجود دارد، به‌اندازه آبی که مصرف می‌کند خلق ثروت نمی‌کند؛ بنابراین وضعیتی بهتر از کاشت سیب در ارومیه ندارد. مثال دیگر در این زمینه، کاشت مرکبات در سطح وسیع در استان فارس و تولید حجم زیادی از این محصول در این استان است که باعث شده مصرف آب در این منطقه به‌شدت افزایش یابد، اما همپای شدت گرفتن مصرف آب، به دلیل خشک‌سالی بسیاری از باغات روبه‌زوال هستند. بر این مبنا اگر اجازه داده شود آب به سفره برسد یا جذب زمین شود، فعالیت سودآورتری اجراشده است.

همه این مسائل ازجمله نشانه‌‌‌های عدم تناسب اگرواکولوژیکی (Agroecological)  (سیستمی برای پایداری منابع طبیعی و کشاورزی) است که رایج بوده و نتیجه آن تاراج منابع آبی است.

  کشاورزی، کمبود آب و گزینه پیش‌رو

فقدان قیمت‌گذاری درست و اقتصادی برای آب، عامل اصلی بروز وضعیت کنونی است. راهکار اصلاح بخش کشاورزی مفصل است، اما به‌طور اجمالی می‌توان در قالب اولویت‌‌‌های مشخصی به سیاست‌گذار پیشنهادهایی ارائه کرد.

مرحله نخست اصلاح، جلوگیری از کشت محصولات آب‌‌‌بر در مناطق دارای تنش آبی است.

یک کیلو برنج، ۳۸۰ لیتر و یک کیلو نیشکر، ۳۳۰ لیتر آب مصرف می‌کند تا تولید شود. این در حالی است که برای تولید یک کیلو مرغ که پروتئین است، تنها ۸۴ لیتر آب مصرف می‌شود. با آگاهی از میزان مصرف آب هر محصول، لازم است سیاست‌گذار در مسیر کشت محصولاتی حرکت کند که مصرف آب را افزایش ندهند. توجه به این اصل آن‌قدر مهم است که حتی مکانیزه کردن سیستم کشاورزی کشور نمی‌تواند آن‌قدر ارزش داشته باشد.

 این قاعده از اساس اشتباه و مثل بنا کردن یک ساختمان روی باتلاق است. براین مبنا، اولین اولویت در اصلاح وضعیت موجود، تناسب الگوی کشت با شرایط اکولوژیکی-زراعی ایران است؛ چیزی که در دنیا با عنوان تناسب اگرواکولوژیکی از آن یاد می‌شود.

این امر یعنی شما باید میان گیاهی که در یک منطقه می‌‌‌خواهید کشت کنید با نیاز آبی، وضعیت اقلیمی و سایر ویژگی‌‌‌های گیاه تناسب برقرار کنید. به‌این‌ترتیب در منطقه‌‌‌ای که شوری خاک بالاست، نمی‌توانید گیاه حساس کشت کنید. از آن‌سو در منطقه‌‌‌ای که خشک است نباید گیاه آب‌‌‌بر بکارید؛ بنابراین رعایت تناسب کشت، اولین پیش‌‌‌نیاز توسعه کشاورزی در ایران است.

ما این تناسب را به هم زده‌‌‌ایم و در حاشیه دریاچه ارومیه به‌جای کاشت انگور، سیب کاشته‌‌‌ایم که ۱۴ برابر بیشتر آب مصرف می‌کند تا تمام منابع این حوضه مصرف شود. کاشت یونجه، در کنار کاشت سیب و... در حوضه ارومیه موجب شد حق‌آبه دریاچه به باد رود. دشت فارس نیز به همین ترتیب بحرانی و خشک شد. آنجا قرار نبود مرکبات بکاریم یا در فصل تابستان صیفی‌جات کشت کنیم که مصرف آب زیادی را به زمین تحمیل می‌کند.

اجرای اولویت اول خود دو بخش مهم دارد که باید در سیاست‌‌‌ کشاورزی ما لحاظ شود. استفاده از گیاهان مقاوم و شور که بتواند با خاک دشت‌‌‌های کشور که طی سال‌های اخیر رو به شوری رفته، سازگاری داشته باشد، بخش مهمی از اجرای اولویت اول است.

در برخی از مناطق کشور، شوری خاک طی یک دهه اخیر تا چند برابر افزایش‌یافته است. طبق یک تحقیق، این عدد در خوزستان، به‌ویژه در مناطق جنوبی این استان، از سال ۱۳۶۸ تا امروز چهار برابر بیشتر شده است. این افزایش شوری موجب شده تا گیاهان طبیعی تحمل شوری خاک را نداشته باشند و توان آن‌ها برای تکثیر از بین برود. شاید جالب باشد بدانید که علت کم‌آبی، به‌جز نبود آب، شور شدن خاک است که به‌صورت مستقیم و نهفته از عوامل مهم از بین بردن غذای بشر است. درواقع کم‌آبی با چشم دیده می‌شود، اما شوری قابل‌رؤیت نیست.

درواقع وقتی شما با شوری درگیر می‌‌‌شوید، به‌اندازه خشکی روی کم‌آبی و کاهش توان تولید غذا در زمین اثر می‌‌‌گذارد، اما دیده نمی‌شود.  اولویت دوم کشور برای تحول در بخش کشاورزی تقویت راندمان استفاده از آب است. راندمان ما در این بخش بسیار پایین است. در مقابل، دنیا به دنبال روش‌هایی برای بالا بردن راندمان استفاده از آب است. در برخی مناطق نظیر دره «تنسی» در دشت می‌‌‌سی‌‌‌سی‌‌‌پی راندمان استفاده از آب در سطح بالایی قرار دارد. برای نمونه در همین دره ابتدا آب برای گیاهان نیازمند آب غیر شور استفاده می‌شود، سپس زهاب آن در رودخانه به گیاهان با سطح تحمل بالاتر نظیر نخل تزریق‌شده و درنهایت هم به‌طور مثال در پرورش ماهی از این آب استفاده می‌شود. نمونه این کار در یزد هم اجرایی شده و راندمان مصرف آب تا ۳/  ۱ درصد هم افزایش‌یافته و از آن به انحای مختلف استفاده می‌شود تا راندمان بالا رود. به‌کارگیری سیستم‌های نوین آبیاری اعم از قطره‌‌‌ای، زیرسطحی، بارانی و ... بهترین شبکه با بالاترین سطح فناوری به افرادی که از ارزش این شبکه و فناوری آن مطلع نیستند، هیچ کمکی به تغییر شرایط کشور نمی‌کند. شرکت‌های کشت و صنعت و کشاورزانی هستند که از شبکه‌‌‌های بسیار خوب آبیاری در ایلام، خوزستان و کرمانشاه برخوردارند؛ اما به دلیل بی‌اطلاعی از نحوه کار با این سیستم، کل شبکه تخریب‌شده است. اعطای این تکنولوژی به کاربری که دانش استفاده از آن را ندارد، درست مانند واگذاری اتومبیل مرسدس بنز به فردی است که تابه‌حال رانندگی نکرده است.

در این حوزه هیچ برنامه مشخصی نمی‌‌‌بینیم. یکی از منابع بزرگ هدر رفت آب اینجاست. مثال ساده آن کمبود شدید و مقطعی سیب‌زمینی یا گوجه‌فرنگی در مقاطعی از سال و ازدیاد تولید آن در مقاطعی دیگر است. ما چیزی داریم به اسم آمایش سرزمین که اگر در کشور شکل بگیرد، راهنمای خوبی برای کاشت n مقدار محصول در نقطه x در کشور است. درعین‌حال می‌توان با بررسی درست مشخص کرد که در بازار داخل چه میزان و در بازارهای خارجی چه مقدار تقاضا وجود دارد.

به‌این‌ترتیب صادرات و تامین نیاز بازار داخلی مدون می‌شود و با مقداری کم‌وزیاد به نقطه بالانس و تعادل می‌‌‌رسد. دنیا این تجربه را داشته و به همین شکل مسائل بخش کشاورزی را حل کرده است. ولی وقتی شما برنامه‌‌‌ای برای این بخش ندارید، به شکل بی‌رویه آب ارزان در محصولاتی مصرف می‌شود که خریداری ندارند. این وضعیت است که کشاورز را ورشکست و زمین را بی‌‌‌آب کرده است.

دیگر اولویت کشور برای تحول در بخش کشاورزی «وجود سیستم فرآوری محصولات غذایی تولیدشده» است  و نبود این موضوع در کشور به‌شدت در هدر رفت آب تاثیرگذار بوده است.

وقتی به تولیدکننده گوجه‌فرنگی تبدیل می‌‌‌شوید، باید هم رب، هم آبمیوه و هم کنستانتره این محصول را در قالب صنایع فرآوری در کشور ایجاد کنید. اگر این‌ها را نداریم، نباید به سمت تولید محصول برویم؛ چراکه در نبود فناوری و بازاری که داشتن این فناوری فر آور را الزام‌‌‌آور می‌‌‌سازد، تنها آب را هدر داده‌‌‌اید. به‌وفور در ایلام یا خوزستان مزارعی مملو از گوجه‌فرنگی را می‌‌‌بینید که کشاورز به دلیل نبود خریدار آن را رها می‌کند. حجم شگفت‌‌‌انگیزی از آب زیرزمینی که هر بطری از آن را می‌توان به قیمت بالایی فروخت، در محصولی بدون اینکه خریداری داشته باشد تا هزینه تولید آن را به جیب کشاورز برگرداند، زیر آفتاب می‌پوسد. اینکه گفته می‌شود گندم محور تولید و خودکفایی است، اقدامی اشتباه است که باعث به حاشیه رفتن باقی محصولات و همه اصول درست کشاورزی علمی می‎شود. ما با همین بهانه تمام آب‌وخاک و کود کشور را مصرف کردیم تا به نرخ تولید ۱۳ تا ۱۴ میلیون تن گندم در سال برسیم.  به نظر می‌رسد سیاست‌گذار باید از هم‌اکنون به فکر تغییر وضعیت فعلی باشد؛ چراکه با تداوم وضع فعلی درنهایت نه کشاورزی باقی می‌ماند و نه آبی؛ اما با واقعی ساختن قیمت آب که نتیجه آن توقف کشت محصولات آب‌‌‌بر (با ارزش‌افزوده کم در مناطق دارای تنش آبی) است از یک‌سو و سوق دادن کشاورزی به سمت مناطق بهره‌‌‌مند از ذخایر آبی غنی از سوی دیگر، می‌توان هم فلات مرکزی و دشت‌های بی‌آب را از بحران‌های زیست‌محیطی، نابودی خاک و کشاورزی نجات داد و هم ذخایر آبی را برای نسل‌های آینده حفظ کرد.