همبستگیِ اجتماعی و مشارکت مردمی
ملتى که داراى همبستگى اجتماعى و مشارکت عمومى است و از وحدت، یکدلى، یکرنگی و همدلى بهره میبرد، بهراحتی با مشارکت عمومى شهروندان خویش به تحقق اهداف متعالى نظام خویش دست خواهد یافت. مقاله حاضر درصدد است تا با تحقیق و کاوشى در مسئله همبستگى اجتماعى و مشارکت عمومى، چگونگى شکلگیری، راههای تقویت و موانع همبستگى و مشارکت عمومى و همچنین نقش و عملکرد مثبت و منفى این پدیده را بر اساس دیدگاه جامعهشناختی و اسلام سازمان دهد.
همبستگى اجتماعى
ازجمله مفاهیم کلیدى و برجسته در مطالعات اجتماعى و جامعهشناختی، دو مفهوم همبستگى اجتماعى و مشارکت عمومى است. همبستگى اجتماعى در زبان لاتین معادل social solidarity بهکاررفته است. و در لغت به معناى وحدت، وفاق و وفادارى است که ناشى از علایق، احساسات، همدلى و کنشهای مشترک است. این واژه با واژه social cohesion مترادف است و با واژههای دیگرى همچون یکپارچگى اجتماعى (social Integration)، وحدت (unity)، وفاق اجتماعى (social harmony) نظم اجتماعى (social order) از یک خانواده هستند.
دیدگاههای همبستگى اجتماعى
یکى از موضوعات موردتوجه نظریهپردازان جامعهشناس و اندیشمندان اسلامى بحث همبستگى اجتماعى است. در میان جامعهشناسان کلاسیک، امیل دورکیم بیش از دیگران بهطور مستقیم وارد مباحث مربوط به همبستگى اجتماعى شده است. او در زمینه همبستگى اجتماعى در دو کتاب معروف خود به نامهای «تقسیمکار اجتماعى» و «خودکشى» سخن گفته است. آنچه دورکیم را به بحث همبستگى اجتماعى وادار کرده، یافتن پاسخى براى این سؤال است که: چه نیرویى جامعه را متحد و یکپارچه نگه میدارد؟
وى در پاسخِ به این پرسش، تقسیمکار را مدنظر قرار میدهد. از دیدگاه او کارکرد تقسیمکار که با حیات اخلاقى نیز توأم است همبستگى اجتماعى است، بنابراین کارکرد تقسیمکار، امرى فراتر از منافع و اغراض اساساً اقتصادى است. دورکیم اعتقاد دارد که همبستگى بر اساس نوع جوامع سنتى و صنعتى به دودسته قابلتقسیم بندى است. در جوامع سنتى گذشته همبستگى مکانیکى وجود داشت. یعنى این همبستگى زمانى وجود دارد که اعتقادات و احساسات مشترکى بین تمامى اعضاى گروهها حاکم باشد و هرقدر میزان این اعتقادات و احساساتِ مشترک شدیدتر و قویتر باشد، همبستگى مکانیکى یا خود به خودىِ استوارترى به وجود میآید.
از سوى دیگر هر چه جوامع بهسوی پیچیدگى و تقسیمکار میرود، همبستگى به شکل ارگانیکى نمایان میشود. جوامع ارگانیک یا پیشرفته صنعتى مبیّن درجات بالایى از استقلال در میان افراد و واحدهاى جمعى است و قراردادهاى قانونى، هنجارهاى این روابط داخلى را تنظیم میکند. در این جامعه وجدان جمعى ضعیف میشود و زمینه را براى قضایاى ارزشى این دنیایى و کلى در جهت مبادلات قراردادها و هنجارها که وابستگیهای واحدهاى اجتماعى تخصّصى به یکدیگر را تنظیم
میکند.
تالکوت پارسنز جامعهشناس آمریکایى عامل تقویت همبستگى اجتماعى را در تعادل و هماهنگى میان ایدهها، باورها و ارزشهای مشترک با محیط میداند. این ارزشها و هنجارهاى مشترک بهخودیخود نمیتوانند همبستگى میان افراد جامعه را تأمین کنند، مگر اینکه محیط را با خودسازگار کنند.
ابن خلدون دانشمند اسلامى، همبستگى اجتماعى را مبتنى بر عصبیت قومى میداند و معتقد است که جوهره حیات جمعى را پدیده تعلق اجتماعى و روح یاریگرى به یکدیگر تشکیل میدهد. که این روح یاریگرى و عصبیت، همان ایجاد همبستگى اجتماعى است.
اسلام بهعنوان کاملترین دین براى هدایت بشر، بهترین معیارها و محورها را براى وفاق اجتماعى و همبستگى امت اسلامى اصول و مبادى دین معرفى میکند که از فطرت سلیم بشرى نشأت گرفته است. علامه محمدتقى جعفرى میگوید: آنچه میتواند حیات انسان را در این جهان هستى داراى فلسفه و هدف قابلقبول نماید، دین است. اصول و مبادى کلى که متن دین الهى را تشکیل میدهند، همواره در طول تاریخ متحد بودهاند. بنابراین، بناى وحدت امت اسلامى، همان دین فطرى است.
عوامل تقویت همبستگى اجتماعى
علاوه بر تعادل و هماهنگى میان ایدهها، باورها و ارزشهای مشترک با محیط عوامل زیر در ایجاد و تقویت همبستگى میان انسانها مؤثرند.
۱ ـ علم و آگاهى
علم و آگاهى کامل به عقاید باورها و ارزشها یک نوع بصیرت به انسان میبخشد، که در بحرانها و فراز و نشیبهای لغزنده، مسائل جزئی و فرعى را که گاهى موجب شکست و سقوط میشود، نادیده بگیرد، و به هدفهای اصیل و درخشان و مسئولیت خود بیندیشد تا سرانجام راههای نفوذ دشمن مسدود گردد و اتفاق و اتحاد به وجود آید. از حضرت على(ع) نقلشده که میفرماید: اگر کسى که چیزى را نمیداند، ساکت بماند و از اظهارنظر بیاساس خوددارى کند، اختلاف از میان میرود.
۲ ـ مشورت و تفاهم
مشورت و تفاهم در مسائل آنقدر ضرورى و پسندیده است و در ایجاد مودّت و محبت اجتماعى نقش بسیار مؤثرى دارد که خداوند به پیامبر(ص) دستور میدهد که: در کارها با اصحاب خود مشورت کن.
حضرت على(ع) میفرماید: انسان خودرأى به هدف نمیرسد، و اگر با مردم مشورت کند، از عقل آنها کمک گرفته است.
۳ ـ مهربانى و مدارا
مدارا و مهربانى و نیز عفو و گذشت را میتوان، از راههای جلب محبوبیت و اصلاح اجتماع بهحساب آورد، چون این صفات جلو بسیارى از جدالها و کشمکشها را میگیرد و بهجای آن آرامش و روابط انسانى را جایگزین آنها میکند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
مدارا و سازگارى با مردم نصف ایمان و مهربانى با آنها نصف عیش و راحتى زندگى است.
۴ ـ صفا و یکرنگى
توجه دادن به صفا و یکرنگى و روح برادرى و مسئولیت را، میتوان از وسایل اتحاد و اتفاق در جامعه دانست. اسلام براى این منظور، نفاق و دورویى را زشت و منفور میداند و پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
کسى که در دنیا دو رو، و منافق باشد، در آخرت دو زبان از آتش خواهد داشت!
بنابراین صفا و یکرنگی، عامل بسیار مؤثرى در تأمین اتحاد و روابط انسانى جامعه خواهد بود.
۵ ـ نوعدوستی و پیمان برادرى
قرآن میفرماید: بهراستی اهل ایمان برادر یکدیگرند، بنابراین شما میان برادران خود اصلاح و آشتى برقرار کنید و خدا را در نظر داشته باشید، امید که مورد رحمت و لطف او واقع شوید.
عوامل تهدید همبستگى اجتماعى
جامعهشناسانى مانند پارسنز معتقد است جامعه استعداد و ظرفیت جدال و ستیز را داراست که البته این استعداد ممکن است به فعلیت درآید یا درنیاید. ازنظر پارسنز این جدال و ستیز از کمیابى عمومى کالاهاى ارزشمند سرچشمه میگیرد. ازاینرو او به دنبال راهى است که از طریق آن، انسانها باوجود کمیابى مزمن کالاها در جامعه بتوانند در کنار هم به سر برند. امّا اینکه چگونه کمیابى کالاهاى ارزشمند به تهدید همبستگى اجتماعى میانجامد، امرى است که به موضوع ضرورتهای کارکردى در نظام اجتماعى پارسنز مربوط میشود. یکى از ضرورتهای کارکردى در نظام اجتماعى کارکرد تطبیق و انطباق خرده نظام با نظام اجتماعى است. چنانچه کارکرد تطبیق نتواند نیازهاى خود را با شرایط محیطى و ارزشها حاکم بر جامعه هماهنگ نماید، همبستگى اجتماعى نظام اجتماعى تهدید خواهد شد.
ابن خلدون اضمحلال عصبیت قومى را موجب تضعیف همبستگى اجتماعى میان انسانها میداند و معتقد ا ست که در برآوردن نیازها هر چه انسان به تنپروری و تجمل خواهى فرورود به همان میزان به نابودى نزدیک میشوند.
همچنین عوامل زیر تهدیدکننده همبستگى اجتماعى انسانها به شمار میآیند.
۱ ـ بدبینیهای بیجا
سوءظن و بدبینیهای بیجا را میتوان ازجمله عوامل شکلگیری اختلاف و تفرقه گرایى و دامن زدن به آتش تشتت و پراکندگى دانست. اسلام چنین روحى را در میان جامعه شدیداً محکوم کرده و با بیانها و هشدارهاى گوناگونى، اهل ایمان را از آن بر حذر میدارد، تا از زیانهای فردى و اجتماعى آن در جامعه جلوگیرى نماید. قرآن میگوید: اى اهل ایمان، از بسیارى از گمانها بپرهیزید، که بعضى از گمانها گناه است. حضرت على(ع) میفرماید: وقتى سخنى را میشنوید، تا میتوانید براى آن احتمال خیر و صحیح بدهید، درباره آن گمان بد نبرید.
۲ ـ بهتان و افترا
بهتان و افترا موجب شکاف و اختلاف در جامعه میگردد، همچنین بهتان زدن سبب زوال ایمان بهتان زننده است. امام صادق(ع) میفرماید: هرگاه شخص مؤمنى به برادر مسلمانش بهتان بزند و تهمتى به او ببندد، ایمان درونیاش نابود میشود، همانطور که نمک در آب نابود میگردد.
چهبسا افراد پاک و آراستهای، به سبب حب و بغضهای دشمنان مورد ضربهها و لطمههای جدى قرار میگیرند و شکستهای دردناک و مخربى را در زندگى متحمل میشوند.
۳ ـ توقعهای بیجا
توقعها و طمعهای بیمورد را میتوان ازجمله علل اختلاف و تفرقه گرایى ها دانست. چون افراد گاهى براى اشغال پستهای حساس و یا به دست آوردن درهم و دینار و یا هدفهای دیگر دست حاجت، پیش اینوآن دراز میکنند و چنانچه به خواستهها و تقاضاهاى بیجاى خود نرسند، سر به عصیان میگذارند و به جبههبندیها متوسل میشوند بدینجهت، اسلام این حالات را موجب سقوط شرافت و عزت انسانى فرد و جامعه معرفى کرده است. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: کسى که دست سؤال پیش مردم دراز کند، درصورتیکه خوراک سه روز خود را دارد، روز قیامت در حالى به پیشگاه محاسبه الهى میآید که صورتش گوشت ندارد.
۴ ـ جاهطلبی وبرتری جویى
ازجمله علل مهم اختلاف و دستهبندیهای یک جامعه را میتوان جاهطلبی وبرتری جویى برخى از افراد دانست. کسانى که براى خود جایگاه ویژهای قائل هستند و خود را موجودات برتر از سایرین میدانند، بهتدریج براى رساندن خود به جایگاه موهوم دست به اقدامات تجاوزگرانهای میزنند. روحیه چنین افرادى مستکبرانه و عملشان استکبارى است. رفتار مستکبرانه، آمیخته با ستم و تعدى است. مبتلایان به روحیه استکبارى میکوشند بهترین امکانات و بهترین موقعیت اجتماعى را به خود اختصاص دهند و حتى اطرافیان و هواداران را نیز به جایگاهى برسانند که شایستهشان نیست و بدین ترتیب نظامى طبقاتى به وجود میآید که در آن فرودستان باید در خدمت فرا دستان قرار بگیرند. لذا جاهطلبی وبرتری جویی در مرحله اول موجب خودخواهى و عصیان میگردد و سپس فرد جاهطلب وقتى در هدفهای خود پیروز نشد، به اختلاف و تفرقه گرایى دامن میزند. قرآن کریم براى جاهطلبانى که قهراً به عصیان و سرکشى نیز میپردازند میفرماید:خانه آخرت را براى کسانى قرار میدهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام (خوش) از آن پرهیزگاران است.