اصطکاکهای تامین مالی معادن
شاهین چراغی: برای تامین مالی در معادن، نیاز به مدلسازی است
یکی از دغدغههای صنایع کشور در سالهای گذشته بحث تامین مالی بوده است. معادن نیز از این موضوع مستثنی نبوده است. به نظر شما چه مواردی باعث شده که بحث تامین مالی مناسب برای معادن شکل نگیرد.
موضوع نخست که باید اشاره کرد عدم شفافیت صورت مالی است. با توجه به اینکه معادن در ایران عمدتاً تا چند سال گذشته مالکیت دولتی داشته است عمدتاً صورتهای مالی آنها خیلی شفاف و دقیق نبوده و باعث شده که کمتر به سمت حسابداری شفاف که در خصوص معادن وجود دارد حرکت کرده باشد. معدن یک دارایی است که باید ارزش دارایی و پتانسیل آن در صورتهای مالی افشا شود. اولین مشکلی که وجود دارد این است که ما در ایران پروانه بهرهبرداری داریم و مالکیت معدن وجود ندارد. دلیل این موضوع این است معادن جزو انفال است. در این شرایط طبقهبندی وجود دارد که معادن بزرگ، معادن متوسط و معادن کوچک را شامل میشود. معادن بزرگ که در اختیار دولت قرار میگیرد و معادن متوسط و کوچک که اجازه مالکیت خصوصی آن داده میشود. ولی وقتی شما هر نوع هزینهای را انجام میدهید، عمدتاً این هزینهها در صورتهای مالی شما جاری است، بهخصوص هزینههای باطلهبرداری که میتواند تاثیر باطلهبرداری بر سنوات آینده هم انتقال داده شود. اما روال این است که هزینههای جاری طبقهبندی شود.
نکته دیگر عدم امکان ارزیابی اقتصادی است. در معادن کرگیری نمیشود و اگر کرگیری شود، یعنی ذخیره و توده معدنی ارزیابی شود، تنها ارزیابی فنی است و تبدیل به ارزیابی اقتصادی نمیشود. از سوی دیگر اگر تبدیل به ارزیابی اقتصادی شود فقط به جهت طرح امکانسنجی است اما با واقعیت تفاوت بسیاری دارد.
میتوانید موضوع را کمی بیشتر توضیح دهید؟
بله، همانطور که میدانید وقتی توده معدنی در یک منطقه تشکیل شود از طریق شبکه کرگیری ملاحظه میکنند که این معدن در آن منطقه چقدر در سطح و در عمق گسترده است و عمدتاً شرکتها در منطقه در این مراحل کارهای اکتشاف را انجام نمیدهند. به محض اینکه به یک توده معدنی میرسند بعد گام به گام معدن را باز و سپس شروع به استخراج میکنند. برخی از عملیاتهای اکتشاف همراه با استخراج انجام میشود. به بیان دیگر همگام با پیشروی، استخراج را شروع کرده و اکتشافهای تکمیلی را انجام میدهند. پس به همین جهت، ارزیابی از ارزش توده معدنی ندارند.
این موضوع چه رابطهای با بحث تامین مالی معادن دارد؟
در بحث تامین مالی معادن رویکردهای مختلفی در دنیا وجود دارد. بهطور مثال کدلکو در شیلی دارنده معدنی است که در دنیا شش درصد مس جهان را تولید میکند. دارایی آن بهطور مشخص معلوم است، در طولانیمدت هم این دارایی را دارد و در صورتهای مالی آن نیز کاملاً مشخص است. بنابراین وقتی میخواهند تامین مالی انجام داده و تسهیلات بگیرند همه این داراییها مشهود است، چون در سمت راست ترازنامه داراییها بهصورت مشخص وجود دارد. اما در ایران این شفافیت در صورتهای مالی وجود ندارد. در صورتهای مالی شرکتهای معدنی داخل کشور، بیشتر ماشینآلات معدنی را به عنوان دارایی ثبت کردهاند و محاسبه دقیقی از ارزش معدن صورت نمیگیرد که بر اساس آن تسهیلاتدهی صورت گیرد. در این شرایط برای ارزیابی کارشناس بانکی، ارزش معدن در نظر گرفته میشود، و در نتیجه رابطه مشخصی میان تامین مالی و ارزش واقعی معادن وجود ندارد.
بنابراین در تامین مالی با مشکل روبهرو میشویم، زیرا اشراف به ارزش معدن وجود ندارد. ظرفیت معدن پنهان است و ذخیره آن معلوم نیست. در دیگر صنایع این مشکل وجود ندارد. به عنوان مثال در صنایع خودروسازی شما به شرکت مراجعه میکنید و با بازدید از کارخانه همه ظرفیتها قابل مشاهده است. ولی در معدن وضعیت فرق میکند و ارزش ذاتی معدن قابل مشاهده نیست. به همین دلیل باید عملیات استخراج انجام شود و حتی اگر عملیات استخراج هم انجام شود آن ریسکهای ذاتی در معادن وجود دارد مانند ریزش سینه کار، اتفاقی که چند سال پیش در معادن روی افتاد. عملیات استخراج غیرفنی باعث شد سینه کار ریزش کرد و در نتیجه معدن نمیتوانست چند سال ماده معدنی بیرون دهد. بنابراین بحثهای فنی که در حوزه معدن وجود دارد باعث میشود تامین مالی آن هم متفاوت باشد و بانک بیشتر تمایل دارد به جای تامین مالی، مشارکت کند. به عنوان مثال در سالهای گذشته، یکی از بانکهای کشور به دلیل مشارکت با چادرملو گلگهر وضعیت مناسبتری نسبت به سایر بانکها داشته باشد.
نبود امکان روش تامین مالی صحیح، چه مشکلی را از لحاظ فنی ایجاد کرده است؟
عمده معادن داخل کشور، به جهت فرسودگی ماشینآلات بهرهوری پایینی دارند. به عنوان مثال دامپ تراکهای ما یا کهنه هستند یا به اندازه کافی بزرگ نیستند که بتوانند ۴۰۰ تن بارگیری کند. یا دامپ تراک موجود بوده، اما از ابتدا اصطلاحاً سینه کارهایی که باز شده فنی باز نشده است. ارتفاع سینه کار در استخراج خیلی مهم است و وقتی که ارتفاع بلند است میتوانید با به کارگیری روشهای متفاوت در استخراج، قیمت تمامشده ماده معدنی را کاهش دهید و از ماشینآلات با ظرفیت بالاتر استفاده کنید. اما در داخل کشور به دلیل فقدان تامین مالی مناسب، مسیر علمی طی نشده است. در نتیجه طی کردن یک مسیر غیرعلمی با ماشینآلات غیرمدرن باعث شده است که بسیاری از معادن به اصطلاح کور شوند.
شما به بحث سختافزار موضوع اشاره کردید، اما به نظر میرسد که در بخش نرمافزار نیز چالشهایی وجود دارد؟
بله موضوع مهم، آشنایی صاحبان معادن و مدیران این صنعت با روشهای تامین مالی است. در سنگاپور روی معاملات آتی سنگآهن انجام میشود. اما در ایران هنوز معدنها به مزایده گذاشته نشده، یک خریدار پیدا میشود و انتظار داریم با این روش، تامین مالی نیز شکل گیرد. این یک نوع روش فروش است و روش تامین مالی به حساب نمیآید. معتقدم در این حوزه خیلی جای کار وجود دارد، تامین سرمایههای ما هم متخصص نیستند. همه این شرکتها به کارهای عادی و بیدردسر عادت کردهاند. هیچکدام حاضر نیستند، با بهکارگیری یک تیم متخصص در مسائل شناخت داشته باشند. در این موارد یا گزارش صرفاً فنی داریم یا صرفاً مالی. در حالی که باید یک گزارش تکمیلی و جامع داشته باشیم که همه ابعاد آن دیده شود و به وسیله آن تصمیمگیری برای سرمایهگذاران راحت شود.
به نظر میرسد که هزینه تامین مالی معادن بالاست، دلیل این موضوع چیست؟
توجه داشته باشیم که یک بحث مهم ارزیابی ریسک و بازده است. افرادی که در حوزه معدن سرمایهگذاری میکنند، میدانند که نرخ بازدهی آن بالاست، چون نرخهای شکست هم بالاست. در نتیجه اوراقی که در معدن میتوان منتشر کرد قطعاً ریسک بالاتری دارد. به همین جهت امکان نکول نیز دارد چون ذات معدن ذات ریسکپذیری است. اما واقعیت این است که ما در این حوزهها علمی کار نکردیم، در نتیجه تصویر مناسب و دقیقی از این عملیات برای کارشناس بانک و همینطور مردم ایجاد نشده است.
بحث دیگری که وجود دارد تامین مالی در بازار بینالمللی است، شرایط فعلی ما در بهرهگیری از این ابزار چگونه است؟
یکی از کارهایی که در این چند سال، از آن غافل شدیم تامین مالی در بازارهای بینالمللی بر اساس پتانسیل معدنی است. این در حالی است که ظرفیتهای معادنی ما بسیار مناسب است، همانطور که میدانید ما از لحاظ منطقه معدنی یک کمربندی داریم به نام کمربند سنندج-سیرجان، همچنین ما بهترین معادن سنگهای تزیینی نرم را داریم، اما مشکل این است که این معادن کوچک است. همچنین مدل مشارکت نیز نامناسب است. فرد یا نهادی، پروانه بهرهبرداری دارد، اما به دلیل مشکلات مالی امکان استخراج وجود ندارد. به همین دلیل از ماشینآلات قدیمی که نرخ ضایعات بالایی دارد، استفاده میکند. این موارد زنجیروار موجب عدم توسعه در معادن کشور میشود.
در این شرایط راهکار اصلی برای ارائه یک الگوی مناسب برای تامین مالی چیست؟
از نظر من، ایمیدرو به عنوان یک نهاد متولی میتواند، مدلسازی کند. به این شکل که برای هر سایزی از معدن یک مدل مشخص وجود داشته باشد. به عنوان مثال، در سایزهای معادن تا ۵۰ میلیارد دلار از این مدل تامین مالی استفاده کنند، تا ۱۰۰ میلیارد از مدل مشخص دیگری. در صورت فقدان مدل مشخص، چشمانداز مناسبی نیز وجود ندارد. عمده معادن کوچک صورت مالی شفاف ندارند و به لحاظ ساختار مشکل دارند، بنابراین عملاً صورت مالی برای آنها وجود ندارد. در این صورت تامین مالی فقط در معادن بزرگ انجام میشود، که به نظر من در این معادن نیز سهامدار خصوصی وجود ندارد و دولت به شکلهای مختلف فعالیت میکند و برای تامین مالی به یک سیستم بانکی متصل میشود. علاوه بر مدلسازی باید دانش مدیران و سهامداران نیز افزایش یابد. چند سال است که در بورس کالا این امکان وجود دارد که سنگآهن معاملات آتی داشته باشد اما این کار انجام نمیشود. به دلیل اینکه خود مدیران هم با بازار آشنایی کافی ندارند در نتیجه بازار را هم نمیشناسند. متولی معدن ایمیدرو و این نهاد باید امکان آموزش برای مدیران را فراهم کند. این نهاد باید سیاستگذاری مناسب برای بهتر شدن مدلهای تامین مالی در معادن را انجام دهد و با توجه به ظرفیتهایی که در ایمیدرو وجود دارد این کار شدنی است.
شما در صحبتهای خود اشاره کردید که یکسری چرخههای معیوبی وجود دارد که مانع جلو رفتن کار میشود. حال اگر بخواهیم از جایی شروع کرده و این چرخهها را اصلاح کنیم باید از کجا شروع کنیم؟
شفافسازی صورتهای مالی مهمترین قدم در این زمینه است. قدم بعدی این است که بانک صنعت و معدن تخصصیتر در زمینه معدن فعالیت کند. در حال حاضر این بانک وجود دارد ولی تجربه کافی در این حوزه ندارد. در واقع کار بانک صنعت و معدن تامین سرمایه برای معادن است. از سوی دیگر این بانک باید با کمک ایمیدرو مدلهای سرمایهگذاری و تامین سرمایههای مختلف برای معادن را استخراج کند. بانک توسعه صادرات نیز میتواند در بحث فروش مواد معدنی اقدام کند و بازار آن را در خارج کشور پیدا کند و تامین سرمایه را از این طریق انجام دهد. ایران ماده معدنی را داراست که قابلیت صادرات دارد. بخشی از آن مشکل فرآوری دارد. چون بهطور کلی مالکان معادن به غیر از دولت، توان مالی کافی ندارند یا در بعضی موارد دانش کافی و تخصصی در زمینه معادن را ندارند. در این موارد باید نظارت بیشتری صورت بگیرد و وقتی پروانه بهرهبرداری داده میشود در نظر بگیرند که مالک معدن توانایی علمی استفاده از این پروانه را دارد یا خیر.
البته به نظر میرسد که هم باید به لحاظ ارتقای توان فنی و هم به لحاظ ارتقای فضای فرهنگی و بهبود زیرساختها کار شود.
بله، مباحث فقط در حوزه تامین مالی خلاصه نمیشود. عمدتاً مردم به جهت اینکه معادن نزدیک محل زندگی قرار گرفتهاند، خود را در آن سهیم میدانند. این یک بحث فرهنگی است که باید حل شود. به همین دلیل فرد پروانه بهرهبرداری را اخذ کرده، اما کاری در آن صورت نمیدهد. بحث بعدی در مورد ماشینآلات این صنعت است. من امیدوارم یک لیزینگی در کشور بهطور تخصصی ماشینآلات دامپ تراک را لیزینگ کند و در حوزه ماشینآلات معدنی به صورت تخصصی کار کند. بعد در این درآمد سهیم شود. اما اگر از همان ابتدا به دنبال سود ۳۶ درصد باشد، معدنکارها منصرف خواهند شد. در این خصوص بحث ریسک و بازده وجود دارد. حتی در صورت مشارکت، ممکن است صد درصد نیز سود کند. یعنی ماشینآلات را بدهد و مشارکت در سود کند. این مدل باید تغییر کند. اگر با مدلهای موجود تامین مالی در بحث ماشینآلات حرکت کند به سرنوشت شرکتهایی تبدیل میشود که در سال، چهار ماشین نیز نمیفروشند و ورشکسته شدهاند. لیزینگ ماشینآلات معدنی، کار سخت و پرریسکی است. شما نمیتوانید این ماشینها را با خودروهای شخصی مقایسه و یکسان لیزینگ کنید. پراید مولد نیست. اما این دارایی سرمایهای است و مولد است. بحث دیگر بحث سیاستگذاری است. بانک مرکزی باید لیزینگها را موظف کند که مثلاً ۳۰ درصد منابع مالیشان را در معادن سرمایهگذاری کنند و ایمیدرو توافقنامهای را به پشتوانه بانک مرکزی با لیزینگها در این زمینه امضا کند. وقتی این مدل در کشور اجرایی شود بقیه هم الگوی جدید را کپی میکنند. مردم مدل موفق را ببینند به تبع آن تغییر میکنند. اما متاسفانه ما نتوانستهایم مدلسازی موفق داشته باشیم که این آفت این قضیه است.
همانطور که عنوان کردید ریسک کار در معادن بالاست، تضمین ریسک به چه صورت است؟
ما یک صندوق ضمانت در معادن داریم که فعالیت چشمگیری نداشته و حتی خیلیها از وجود آن مطلع نیستند. چون متاسفانه نمود ندارد. در حالی که اگر در تخصص خود کار انجام میداد وضعیت معدن ما به این شکل نبود. اینکه میفرمایید ریسک فعالیت در معدن بالاست، موضوع صحیحی است، اما بنده حاضرم در معدن سرمایهگذاری کرده، تامین ماشینآلات کرده و به جای ۲۷ درصد ۵۰ درصد بازده داشته باشم. حالا از سمت دیگر، افراد حاضر نیستند این کار را انجام دهند، زیرا از مدل مناسب خبر ندارند. تصور میکنند که چرا باید این بازدهی را پرداخت کنم، به فکر تامین مالی از بانک میافتند و سالها به دنبال وام میگردند، در نتیجه کار عقیم میشود. از طرف دیگر کسی که پول دارد سرمایه خود را در بانک سپرده میکند و ۲۴ درصد سود میگیرد. اما اگر مشارکت آغاز میشد هم کار جلو میرفت و هم دو نفر سود میکردند. اگر مدلسازی درست صورت گرفته بود سرمایهگذار حاضر میشد که با ارزیابی ریسک در پروژه مشارکت کند. به عنوان مثال اگر مشخص شود که در پروژهای ریسک سرمایهگذاری معادل A است و بازدهی این پروژه برابر B است، در نتیجه فرد با توجه به ترجیحات خود و میزان ریسکپذیری در این پروژه فعالیت میکند. سوالاتی مانند کار اکتشاف به چه میزان انجام شده است، کار باطلهبرداری به چه میزان انجام شده است، معدن بکر است یا خیر؟ اینها باید از سوی کارشناسان به زبان قابل فهم تبدیل شود. نکتهای که باید توجه شود این است که تامین سرمایهها عموماً به کارگزاریها تعلق دارند و گاهی طوری مسائل تامین سرمایه را مطرح میکنند که کاملاً مبهم است.
به نظر میرسد یک زبان مشترک وجود ندارد؟
بله، دقیقاً، در حالی که مکانیسم تامین مالی همان پول دادن و پول گرفتن است که باید به زبان ساده تفهیم شود. کسی که به تامین سرمایه مراجعه میکند از سمت صنعت است کسی که دارد برای او توضیح میدهد دکترای مالی دارد و به زبانی صحبت میکند که طرف مقابل متوجه نمیشود. در نتیجه کاری پیش نمیرود. من معتقد بودم هیاتهای خارجی که به ایران میآیند منجر به قرارداد نمیشود. زیرا شفافیتی در اعداد و ارقام، رویکردها و فعالیتهای اقتصادی به زبان قابل فهم وجود ندارد. بنابراین نتوانستیم ریسک اعتباری را به یک زبان بینالمللی ترجمه کنیم. در کنار این نبود یک موسسه اعتبارسنجی باعث شده ریسک تامین مالی یا اعتباردهی برای افراد خارجی مشخص نباشد.
ارسال نظر