وجه تمایز نسل نو شهرهای جدید

در حال حاضر بررسی وضعیت موجود شهر تهران نشان می‌دهد که مشکلات و چالش‌های فعلی پایتخت به مرز بحران رسیده و همین موضوع منجر به کاهش کیفیت زندگی در شهر تهران شده است. یکی از راهکارهای عبور از مشکلات شهر تهران که طی سال‌های گذشته بارها از سوی کارشناسان مختلف تکرار شده، انتقال پایتخت از شهر تهران به یک شهر دیگر است. اتفاقا یکی از مهم‌ترین مقاصد انتقال پایتخت سیاسی-اداری شهرهای جدید معرفی شده‌اند، از دیدگاه شما آیا انتقال پایتخت به‌عنوان راهکار اصلی حل مسائل شهر تهران می‌تواند باشد؟

همان‌طور که اشاره کردید در حال حاضر شهر تهران با مسائل مختلف و پیچیده‌ای مواجه است. مسائلی همچون زلزله، آلودگی هوا و ترافیک از جمله مهم‌ترین چالش‌های اصلی شهر تهران هستند. موضوع انتقال پایتخت از اوایل قرن بیستم تاکنون به‌عنوان یک نوع نگاه تمرکز‌زدایی در دنیا مطرح شده است. اما در مورد ایران باید به‌طور مشخص به این نتیجه برسیم که در کشور به دنبال چه چیزی هستیم. اگرچه در ایران نیز به انتقال کالبدی پایتخت به‌عنوان یک راهکار برای مواجهه با مسائل شهر تهران نگاه می‌شود اما بررسی‌های چندساله نشان می‌دهد این راهکار معادل انتقال پایتخت نیست. ضمن آنکه همواره انتقال پایتخت به‌عنوان یک مجموعه سیاسی-اداری با مقاومت مردم کشورها روبه‌رو بوده است.

آیا در فلسفه شکل‌گیری شهرهای جدید نیز به‌عنوان شهری که بتواند در سال‌های بعد شکل‌گیری نقش پایتخت سیاسی-اداری را بپذیرد نگاه نشده است؟

شکل‌گیری شهرهای جدید در ایران از یک دیدگاه به نوعی ریشه در تحولات جمعیتی کشور دارد؛ بیشترین تحولات جمعیتی در کشور در دهه ۶۰ شمسی یا ۸۰ میلادی رخ داد که آغاز سیاست شهرهای جدید در ایران نیز مربوط به همین دهه است؛ از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۶ میلادی بیشترین نرخ رشد جمعیت در کشور اتفاق افتاد؛ در واقع شروع سیاست شکل‌گیری شهرهای جدید در ایران مصادف با زمانی است که نرخ رشد جمعیت در ایران به شدت بالا بوده است؛ اگر چه در این دوره نرخ رشد جمعیت در شهر تهران بیشتر از سایر شهرها بود اما به‌طور کلی در کل کشور شاهد رشد چشمگیر نرخ رشد جمعیت بودیم؛ این در حالی است که در سال‌های بعد نیز به رغم کاهش نرخ رشد جمعیت در کشور به تدریج بعد خانوار کاهش یافت و افزایش نرخ رشد تعداد خانوارها بیش از نرخ رشد جمعیت شد. به معنای دیگر طی دوره‌های مختلف، تقاضا برای مسکن و همچنین نیاز به اسکان سرریز جمعیت شهری را می‌توان از دو وجه مورد بررسی قرار داد؛یک وجه توجه به کاهش بعد خانوار و وجه دیگر افزایش جمعیت در کشور است. به‌طور کلی می‌توان این‌طور توضیح داد که سیاست شهرهای جدید در ایران بر پایه سه هدف عمده شکل گرفت؛ هدف اول از ایجاد این شهرها اسکان و جا دادن سرریز جمعیت و فعالیت در مناطق کلان‌شهری  بود؛ هدف دوم ایجاد مسکن برای کارکنان مناطق صنعتی و هدف سوم ایجاد مکان‌های جایگزین بعد از جنگ برای اسکان مردم شهرهای تخریب‌شده تعریف شد؛ در واقع اساس شکل‌گیری شهرهای جدید بر پایه این سه اصل مهم بود. نسل اول شهرهای جدید با این دیدگاه در کشور احداث شد.

البته به نظر می‌رسد برخلاف آنچه سه هدف اولیه برای ایجاد شهرهای جدید از سوی شما عنوان می‌شود هنوز این شهرها نتوانسته‌اند به اهداف اولیه دست پیدا کنند. این در حالی است که برنامه‌ریزی برای شکل‌گیری نسل نو شهرهای جدید آغاز شده است. چه نوع برنامه‌ریزی شده تا نسل نو شهرهای جدید به سرنوشت نسل نخست دچار نشود؟

مشکلات متعددی وجود داشت که موجب شد عملا شهرهای جدید ایجادشده نتوانند به تمام اهداف تعریف‌شده برای آنان در طول زمان دست‌یابند. هم‌اکنون در آستانه ساخت نسل نو شهرهای جدید نیازمند اصلاح در فرآیندهای ایجاد و توسعه شهرهای جدید هستیم؛ در واقع نسل نو شهرهای جدید در کشور باید در وهله اول با نوعی آسیب‌شناسی درباره نسل اول این شهرها، برنامه‌ریزی، طراحی و ایجاد شوند. در شرایط فعلی موضوع «نقش‌پذیری» برای شهرهای جدید نسل نو یکی از موضوعات و رویکردهای بنیادین است؛ در نسل نو، راه‌اندازی شهرهایی بر پایه کسب و کار استارت‌آپ‌ها، شهرهای سلامت، دوستدار محیط زیست، انرژی‌های جدید، سیستم‌های پیشرفته صرفه‌جویی در مصرف انرژی و...مدنظر قرار دارد؛ شهرهایی که هر کدام به فراخور موقعیت و هدفی که بر اساس آن تشکیل می‌شوند یک نقش مشخص و تعریف‌شده داشته باشند.

ویژگی دومی که منجر به تمایز شهرهای جدید نسل قدیم و جدید با یکدیگر خواهد شد موقعیت قرار‌گیری شهرهای نسل نو است؛ نسل اول شهرهای جدید عمدتا در اطراف کلان‌شهرها ایجاد شد؛ مناطقی که با مشکل تراکم جمعیت مواجه بودند؛ اما نسل نو در مکان‌های متفاوت‌تری ایجاد خواهد شد؛ با توجه به طرح‌های توسعه که برای مناطق و سواحل جنوبی کشور در نظر گرفته شده است بیشتر شهرهای جدید نسل نو با رویکرد توجه و توسعه فعالیت‌های اقتصادی در این مناطق ایجاد خواهد شد. از سوی دیگر در نسل نو شهرهای جدید موضوع ایجاد «شهرهای جدید هوشمند» مطرح است.

به سوال ابتدایی بازمی‌گردم؛ شما اشاره کردید که برای انتقال پایتخت طی سال‌های گذشته همواره مقاومت‌هایی وجود داشته است. پس چه راهکار جایگزینی برای عبور از مشکلات شهر تهران اندیشیده شده است؟

حجم انتقال پایتخت تا سال ۱۹۶۰ در کشورهای مختلف قابل توجه بوده اما پس از آن «توزیع نقش‌های مختلف پایتخت در مناطق مختلف کشور» به‌عنوان راهکار اصلی پذیرفته شده است تا از این طریق دو هدف اصلی شامل سبک‌سازی پایتخت و همچنین تعریف نقش‌های جدید برای آن محقق شود. پیرو این موضوع شورای عالی شهرسازی و معماری کشور مصوبه‌ای را به تصویب رساند که بر مبنای آن بنا شد نقش‌های مختلف شهر تهران در سه بعد به مناطق مختلف کشور واگذار شود. این سه بعد شامل اول؛ مناطق دور از مرکز همچون مناطق محروم، دوم مناطقی که فاصله نزدیک به تهران مثل شهرهای جدید دارند و سوم مناطقی است که فاصله‌ای متوسط حدود ۱۲۰ کیلومتر با پایتخت کشور دارند.

به این ترتیب از دیدگاه شما انتقال نقش‌های تهران به سایر مناطق شهری می‌تواند راهکار جایگزین انتقال پایتخت باشد؟

تغییر پایتخت یک مساله دفعی نیست که بگوییم می‌توانیم با انتقال یکباره پایتخت از تهران به یک شهر دیگر تمام مشکلات را از شهر تهران دور کنیم. اما در روش جایگزین که برمبنای آن نقش‌های مختلف شهر مادر به ویژه نقش اقتصادی آن که تمرکز بیش از حدی در تهران دارد، در یک روند تدریجی از شهر تهران کاسته می‌شود.

آیا شهرهای جدید هم می‌توانند در سه بعدی که به آن اشاره کردید برای کاهش بار شهر تهران و سایر شهرهای مادر نقش ایفا کنند؟

بله، شهرهای جدید در پذیرش این نقش می‌توانند کمک کنند. البته این توضیح را اضافه کنم که برای کاهش و توزیع بار شهرهای مادر به ویژه شهر تهران به‌عنوان پایتخت کشور نیاز به نگاه دوباره برای توزیع جمعیت و فعالیت در کشور داریم. در جریان این ساماندهی باید نقش جدیدی برای تهران برای سبک‌سازی مطرح شود. در این زمینه می‌توان از تجربه سایر کشورها همچون کره جنوبی استفاده کرد. در کره برخی از نقش‌های شهر مادر پالایش و در فاصله‌ای نزدیک از شهر مادر مستقر شد، امری که قطعا به‌عنوان انتقال کلی پایتخت در این کشور محسوب نمی‌شود.

اگر بنا باشد از ظرفیت شهرهای جدید برای انتقال برخی نقش‌های پایتخت استفاده شود آیا نیاز به تغییر برخی ساختارها و اعمال برخی سیاست‌های تشویقی از سوی دولت برای ترغیب جمعیت به مهاجرت به این شهرها وجود ندارد؟

چند نکته در این زمینه قابل توجه است. نخست آنکه شهرهای جدید پتانسیل‌های مناسبی برای پذیرش نقش‌های جدید و اهرم کمک‌کننده کاهش بار شهرهای مادر همچون شهر تهران دارند. دوم آنکه شهرهایی که قرار است مطابق با برنامه‌ریزی‌ها انتقال نقش‌ها به آنها صورت پذیرد باید تجهیز شود. چراکه هیچ جایی یک شبه نمی‌تواند نقش‌های مربوط به پایتخت را بر عهده گیرد. نکته سوم آنکه در حال حاضر همه شهرهای جدید زیرساخت‌های مناسب و امکانات روبنایی برای تبدیل شدن به یک شهر کامل را ندارند، از این رو نیازمند تکمیل زیرساخت‌های مناسب هستند. نکته چهارم آنکه بی‌تردید هر جایی که بنا باشد نقش جدیدی را بر عهده بگیرد نیازمند اعمال یکسری سیاست‌های تشویقی است. با توجه به این چهار نکته باز هم تاکید می‌کنم اجرای این تصمیم دفعتا جواب نمی‌دهد و یک امر تدریجی است که باید در جریان یک پروسه چندساله برای تغییر و انتقال این نقش‌ها برنامه‌ریزی شود.

در این میان یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که شهر تهران با آن دست و پنجه نرم می‌کند تمرکز بیش از حد جمعیتی است که به آن اشاره کردید. برای عبور از این چالش چه تدبیری با توجه به ظرفیت‌ شهرهای جدید می‌توان اتخاذ کرد؟

تمرکز بیش از حد جمعیت یکی از مهم‌ترین چالش‌های شهر تهران است. بررسی‌های انجام شده در این حوزه نیز نشان می‌دهد، در مجموعه شهری تهران که در مجموع ۶۰ شهر درون آن مستقر هستند، جمعیتی بالغ بر ۱۵ میلیون نفر سکونت دارند و پیش‌بینی می‌شود در صورتی که همین روند ادامه پیدا کند جمعیت مجموعه شهری تهران به بیش از ۲۰ میلیون نفر در سال ۱۴۱۵ خواهد رسید. از این رو برای مقابله با رشد نامتوازن جمعیت در مجموعه شهری تهران سه سیاست در طرح ساماندهی مجموعه شهری تهران پیش‌بینی شده است. سیاست نخست اتصال ریلی مناطق شهری پایتخت و اطراف آن به یکدیگر پیش‌بینی شده است. فرض اولیه برای پیگیری این سیاست آن است که توسعه شبکه ریلی علاوه بر کاهش ترافیک به ویژه در مراکز شهری پرتردد و کاهش آلودگی هوای ناشی از سوخت‌های فسیلی، بر روند شکل‌گیری مجموعه‌ای از سکونتگاه‌ها در اطراف شهرها اثر خواهد گذاشت و گسترش شهر را قابل مدیریت می‌کند. سیاست دوم نیز جلوگیری از گسترش سکونتگاه‌های پیش‌بینی‌نشده در حریم پایتخت و فواصل مناطق شهری عنوان شده است و نهایتا سیاست سوم تنظیم نظام جمعیتی درون شهر تهران با تاکید بر سقف جمعیتی افق طرح جامع است که برای سال ۱۴۰۵ سقف جمعیتی پایتخت را حدود ۱/ ۹ میلیون نفر تعیین کرده است. در مجموع به نظر می‌رسد با پیگیری و اجرای این سیاست مجموعه شهری تهران به سمت اهداف پیش‌بینی‌شده در اسناد فرادست شهری نزدیک شود.