ساخت انبوه ساختمان‌ها و بنا‌های بی‌هویت و مجاورت آنها در کنار همدیگر در پهنه‌ها و فاز‌های جدید این شهر‌ها که بعضا یادآور لوکیشن‌ها و صحنه‌های فیلم‌های علمی و تخیلی پست مدرنیستی است؛ ورود گروه‌های هدف طرح مسکن مهر به این شهر‌ها که از اقشار آسیب‌پذیر و کم‌درآمد محسوب می‌شدند و در نتیجه تشدید افتراق فضایی و شکاف اجتماعی و طبقاتی؛ شکل‌گیری ترکیب قومی و فرهنگی جدید در شهر‌های مذکور و به دنبال آن گسترش مسائل و آسیب‌های اجتماعی و تبدیل فضاهای شهرهای جدید به فضاهایی گاه ناامن و پرمخاطره و برای برخی ایجاد فرصت‌های بهره‌برداری از این فضاهای بدون کنترل و نظارت و... همه و همه اهمیت توجه به ابعاد اجتماعی و فرهنگی شهر‌های جدید را دو چندان کرد. به دنبال این امر استفاده از دانش کارشناسان اجتماعی و جامعه‌شناسی در شرکت‌های عمران شهر‌های جدید اهمیت فزاینده‌ای پیدا کرد. حل معضلات و آسیب‌های اجتماعی به‌عنوان یک خواست واقعی از سوی مدیران و متولیان شهرهای جدید در دستور کار آنها قرار گرفت.

به‌رغم این اتفاق خوب(!) راهبرد توسعه اجتماعی در شهر‌های جدید به حل آسیب‌های اجتماعی تقلیل یافت که خود از منظری دیگر یک مساله جدی و آسیب جدیدی در دیدگاه مدیریت شهرهای جدید به‌وجود آورد. تاکید و ترویج دیدگاه مساله محور نسبت به قلمرو اجتماعی و فرهنگی شهرهای جدید خود محدودیت‌زا و نوعی نگاهی ابتر به سپهر اجتماعی است که متاسفانه برخاسته از نگاه‌های تنگ‌نظرانه صرفا فنی و مهندسی به شهر و شهر‌سازی است که البته امروزه خود را به‌واسطه احساس خطر و هراس اخلاقی ناشی از آسیب‌های اجتماعی به گفتمان علوم اجتماعی تحمیل می‌کند. بی‌شک ایده شهر قبل از هر چیزی، قبل از اینکه به‌واسطه ساختمان‌ها و خیابان‌ها و سایر سازه‌های مهندسی و عمرانی تحقق یابد یک پدیده انسانی و اجتماعی است چراکه اساسا این ایده ماهیت و هویت خود را از سوژه‌هایی که آن را طراحی کرده‌اند و برایش هدف‌ها و برنامه‌هایی در سر می‌پرورانند اخذ می‌کند. از سوی دیگر طراحان، این شهر را برای انسان‌ها طراحی و برنامه‌ریزی می‌کنند و نه انسان‌های را برای آن. چه بسا دیده می‌شود مفروض سیاست‌ها و برنامه‌های شهر سازانه این است که بعد از تحقق عینی شهر‌ها حالا باید آدم‌ها را برای شهر مهیا و آماده گردانیم. بعضا برنامه‌هایی در راستای آموزش شهروندی و توانمند‌سازی با این مفروض شکل می‌گیرند. بر اساس ایده «شهر ماقبل انسان‌ها»، مردمان و انسان‌ها همواره مساله هستند چراکه با معیار‌های سکونت این چنینی که ساخته و پرداخته متخصصان است آشنا نیستند و بنابراین باید آنها را آگاه و توانمند کرد. این دیدگاه از بالا به پایین اساسا با فلسفه واقعی توسعه اجتماعی منافات دارد. به‌کارگیری واژه‌هایی چون «جذب جمعیت سرریز کلان‌شهرها» و «شهر‌های جدید به مثابه شهر‌های خوابگاهی» به‌عنوان فلسفه ایجاد و توسعه آنها همگی بیانگر دیدگاه نه چندان انسانی به این شهرهاست؛ دیدگاهی که شهروندان یک جامعه را به واحد‌های جمعیتی و آماری تقلیل می‌دهد به نحو گریزناپذیری محل و فضای زیست انسانی و اجتماعی را به خوابگاه محدود می‌کند. به‌واسطه این منطق خشک و کور است که آنجا که باید «امر انسانی» زیسته شود تبدیل به «امر خوابگاهی» می‌شود.

توسعه اجتماعی واقعی در شهرهای جدید بر این مفروض استوار است که اساسا شهر یک پدیده انسانی و اجتماعی است. شهر یک هویت انسانی و اجتماعی است که در کالبد و بافت بی‌روح از ساختمان‌ها، خیابان‌ها، میادین، فضاهای عمومی و... دمیده می‌شود. از این رو شهر متنی است فرهنگی که از سوی انسان‌های ساکن آن یا هر شخص بیننده‌ای خوانده و معنی می‌شود. زمانی که فردی در پیاده‌رو‌های آن قدم می‌زند، در خیابان‌های آن رانندگی می‌کند؛ در فضاهای عمومی‌اش پرسه می‌زند؛ به نماهایش می‌نگرد، از مغازه‌هایش خرید می‌کند و... سایه حضور امر اجتماعی و انسانی بر او سنگینی می‌کند و خود را آشنای آن می‌یابد و نه غریبه و بیگانه‌ای گریزان از آن.

توسعه اجتماعی نه تنها به باز اندیشی و بازخوانی انسانی و اجتماعی فضاها، عناصر و سازه‌های شهری توجه دارد و تاکید و تلاش دارد که این مشی را در اصول و قواعد طراحی آنها بگنجاند بلکه به گروه‌های اجتماعی واقعی و نه آماری توجه دارد؛ گروه‌های واقعی که نه تنها مساله هستند که منبعی برای توسعه پایدار جامعه؛ گروه‌هایی که حتی در انطباق و سازگاری با محیط‌ها و شرایط زیست فاقد کیفیت و استانداردهای زندگی در شهر‌های جدید و نیز فراتر از آموزش‌های توانمندسازی تسهیلگران اجتماعی خود را احیا کرده‌اند و تجربه اندوخته‌اند. در عین حال این‌ها، گروه‌های خاموشی هستند که توسعه اجتماعی حقیقی می‌تواند آنها را به سخن درآورد. هنر توسعه اجتماعی نیز همین است که با گوش فرادادن به این صداهای خاموش و ترجمان آنها به زبان جامعه‌شناسانه و شهرسازانه و نیز برنامه‌های مداخله‌جویانه شهری شرایط تحقق برنامه‌ریزی مشارکتی شهروند محور را فراهم سازد.